🌠☫﷽☫🌠
🔻🔻🔻میخواستم رأی ندما! (انتشار واجب) 🔻🔻🔻
🔶 میخواستم رأی ندما اما به این فکر کردم که اگر یکی مثل شهید رئیسی نیاد من سه چهار تا قسط برای مسکن واریز کردم. زمینش رو تحویل دادن. سفت کاریش انجام شده. اگر وزیری بیاد که بگه من افتخار میکنم مسکن نمی سازم. اونوقت چند سال باید به آپارتمان نیمه کاره م نگاه کنم؟ چند سال دیگه می تونم برم زیر سقف خونه خودم؟
🔹 میخواستم رأی ندما اما به این فکر کردم که تازه ازدواج کردم به امید اینکه هفتصد میلوین تومن وام بگیرم. یکی از کاندیداهای اصلاحطلب گفت که علت تورم وام ازدواجه. ما نباید بانکها رو مکلف کنیم که وام ازدواج بدن. اگر کسی رئیس جمهور بشه که جلوی وام ازواج رو بگیره چی؟
🔶 میخواستم رأی ندما اما به این فکر کردم که توی این سه سال گذشته خیلی فشار اومد روی آقای رئیسی که بنزین و برق و گاز و آب و انرژی رو گرون کنه. اما شهید رئیسی جلوشون ایستاد. اگر اونایی که به شهید رئیسی فشار میاوردن که اینها رو گرون کنه بیان سر کار؟! اگر دوباره آبان 98 تکرار بشه! اگر دوباره صبح جمعه... صبح جمعه میرم به کسی رأی میدم که حسن روحانی تکرار نشه!
🔹 میخواستم رأی ندما اما به این فکر کردم که حالا که به برکت دولت شهید رئیسی رفتم سر کار، حالا که میتونم یه وامی بگیرم و قسطش رو بدم اگر یه رئیس جمهوری بیاد که ادامه راه شهید رئیسی نباشه و این وام ودیعه مسکن رو قطع کنه اونوقت من چطور میتونم یه خونه رهن کنم و عروسی بگیرم؟!
🔶 میخواستم رأی ندما اما به این فکر کردم که من کارگرم. فقط توی دولت شهید رئیسی بود که 57 درصد افزایش دستمزد داشتیم. اگر اونایی بیان سر کار که به شهید رئیسی میگفتن افزایش دستمزد کارگر کار اشتباهیه هر سال با تورم زندگیم سخت تر میشه...
🔹 میخواستم رأی ندما اما به این فکر کردم که چند وقت پیش که رفتم توی این مراکز فنی حرفه ای و شغلی یاد گرفتم و قراره یه وام خوداشتغالی بهم داده بشه اگر یکی بیاد که مثل رئیسی نباشه اونوقت کارگاه خیاطیم، گلخونه م، دامداریم، آرزوهام ... چی میشه؟
🔶 میخواستم رأی ندما اما به این فکر کردم که چقدر در به در دنبال مجوز میگشتیم اما الان سه روزه مجوز صادر میشه. اگه یه رئیس جمهوری بیاد که اعتقادی به تولید و خدمت به تولید کننده نداشته باشه و چوب لای چرخ ما بذاره و دوباره بخوریم زمین کی دوباره میتونیم بلند بشیم
🔹 میخواستم رأی ندما اما به این فکر کردم که امسال که میخواستم برم سر زمین گندمم خیالم راحت بود که دولت هم خرید تضمینی داره هم با قیمت خوبی از ما گندم رو میخره. دولتی که با 4/5 میلیون تن خرید تضمینی شروع کرد رسید به 10/5 میلیون تن و اگر با این مسیر پیش بریم هم به خودکفایی گندم میرسیم هم نون مردم گرون نمیشه
🔶 میخواستم رأی ندما اما به این فکر کردم که وقتی دولت رئیسی مجبور شد ارز ترجیحی نهاده های دامی رو حذف کنه چوب برداشتم و جوجه هایی که توی سالن مرغداریم بودن میکشتم و میخواستم کلا جمع کنم
اما شهید رئیسی نذاشت ما زمین بخوریم. طوری که الان از 90 میلیون قطعه جوجه ریزی در ماه رسیدیم به 120 میلیون و رکورد 160 میلیون رو هم میزنیم چون دولت به فکر تامین نهاده های دامی هست. اگر رئیس جمهوری بیاد که اعتقادی به حمایت از تولید نداشته باشه و بخورم زمین دیگه نمی تونم بلند شم
🔹 میخواستم رأی ندما اما به این فکر کردم که بچه دومم که به دنیا اومد توی بیمارستان 98 میلیون تومن هزینه بستریش شد ولی من فقط 400 هزار تومن دادم. اگر دولتی بیاد سر کار که مثل شهید رئیسی مساله بیمه و درمان و سلامتی براش مهم نباشه و مثل وزیر دولت قبل بگه خودت بمال، فقط باید دعا کنیم مریض نشیم
🔶 میخواستم رأی ندما اما به این فکر کردم که من یکی از اون هفت میلیون بیمه شده ای هستم که توی دولت شهید رئیسی خیالش راحته که اگر خدای نکرده براش مشکلی پیش بیاد بیمه است... من خیلی نگرانم که دولتی بیاد سر کار که دیگه نتونم بیمه م رو تمدید کنم...
🔹 میخواستم رأی ندما اما به این فکر کردم که خیلی بچه دوست دارم. اگر بخوام صاحب فرزند بشم خدا رو شکر الان یه وام قرض الحسنه بهم تعلق میگیره. اگر دولتی بیاد سر کار که مثل شهید رئیسی به مساله جمعیت و فرزندآوری اعتقادی نداشته باشه اونوقت خیلی سخت میشه... اما من بازم امیدم به خداست. بچه شیرینه. روزیشم خدا میرسونه!
🔶 میخواستم رأی ندما اما به این فکر کردم که توی دولت قبلی خودروسازی کلا تعطیل شده بود. توی دولت شهید رئیسی ثبت نام خودرو کردم. اگر کسی بیاد که تولید براش اهمیت نداشته باشه اونوقت این خودرویی که ثبت نام کردم کی میرسه دستم؟! اصلا میرسه؟! #انتخابات #شهید_جمهور #سید_شهیدان_خدمت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 نجاح محمد علی، تحلیلگر سرشناس جهان عرب: مردم ایران شما مردمی قوی هستید؛ انتخابات ایران فوقالعاده مهم است؛ جهان نظارهگر این #انتخابات است.
#جلیلی یعنی #نه_به_دولت_سوم_روحانی
#روز_شمار عید بزرگ غدیر تقدیم شما
۲روز مانده تا عید بزرگ غدیر
مَغَازِیهِ
تَحْمِلُ الرَّايَةَ أَمَامَهُ
پیشاپیش
پرچم اسلام را
به دوش میکشیدی...
📗زیارت غدیریه امام هادی (ع) خطاب به حضرت علی (ع)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#روز_شمار عید بزرگ غدیر
۲روز مانده تا عید بزرگ غدیر
🌸🌸🌼🌼🌸🌸
نعمت؟
حب علی علیهالسلام
مدح و متن اهل بیت
شاهزاده ای در خدمت #قسمت هشتادو یک🎬: امام علی (ع) رو به سلمان فرمود: او شیطان بود!! پیامبر(ص) به من
شاهزاده ای در خدمت
#قسمت هشتاد و دوم🎬:
آسمان و زمین تیره و تار بود از ناله ای که سکوت شب را می شکست، هق هق دختری در فراق پدر و واگویه های زنی جوان که هنوز نفحات روح پدر را در کنارش داشت اما به یغما رفتن یادگار و راه او را با چشم خود می دید و خون جگر می خورد ، تمام دردها با هم شده بود و این ناله محزون تر از همیشه بر آسمان می رفت، صدای ناله از طرف مسجد می آمد....
نه از مسجد و نه از منزل پیامبر(ص) بلکه از منزل علی و زهرا ، همان خانه ای که زمانی پیامبر (ص) مسجد را بنا کرد ،دستور داد تمام درهایی که به مسجد باز می شوند ، به جز درب این خانه بسته شود.
آخر حرمت این خانه و اهلش با بقیه ی مردم ،توفیر داشت...
آخر ساکنان این خانه ، ذریه ی رسول الله بودند و حکم رسول خدا، بنا بر حکم پروردگار بود که خوابیدن کسی جز علی و فرزندانش در مسجد نهی شود .
تنها منزل علی و محمد بود که در مسجد خدا قرار گرفت تا فرزندان این بزرگواران ، فرزندان مسجد باشند و خداوند اینگونه برتری این خاندان را بر همگان فریاد زد .
یعنی بدانید که حرمتِ منِ پروردگار، حرمت این خاندان است ،همانطور که خانه ی من ،خانه ی این خاندان است.
فضه بارها و بارها این حکایت را از زبان اطرافیان شنیده بود ، حکایت واقعی که ریشه در عشق خداوند به علی اعلی داشت.
همگان به این امر خداوند واقف شدند و حتی وقتی عُمر نزد پیامبر(ص) آمد و گفت : اجازه دهید درب خانه ی من شکافی به اندازه ی یک چشم به مسجد باز باشد...
پیامبر (ص) مانع شد و فرمود : خداوند به موسی دستور داد تا مسجد طاهر و پاکیزه ای بنا کند که غیر از او و هارون و دو فرزندش، کسی در آن سکونت نداشته باشد، به من هم امر کرده که مسجد طاهری بنا کنم که جز خودم و برادرم علی(ع) و فرزندانش کسی در آن سکنی نگزیند....
و این یک اشاره از سوی پروردگار بود ، اشاره ای که آشکارا همگان را به وجوب احترام این خاندان مطهر امر می کرد...
حالا در این لحظات پر از التهاب و غم ناله ی زهرای مرضیه در رسای پدرش و در مظلومیت دینی که پدرش آورد و در غربت ولیِّ بلافصل بعد از پدرش ، بلند بود و فضه در التهاب این غم عظیم ، مانند پروانه به دور بانویش می گشت تا اندکی او را آرام کند ، اما چه آرام کردنی ؟!چرا که خود عمق این درد را می فهمید و غم دل پنهان می کرد..
علیِ مظلوم ، مأمور بود برای عمل به وصیت پیامبرش ، وصیت اول را که همان غسل وتدفین وخواندن نماز بر پیکر او ،توسط امیرالمؤمنین علی (ع)، عمل نمود و حالا نوبت اجرای دومین سفارش بود.
پیش بینی پیامبر(ص) از اقدامات قریش پس از ارتحالش ،مانند تمامی سخنان ایشان ،درست از کار درآمد و حالا نوبت دومین سفارش بود و صدای محمد(ص) در گوش او می پیچید : اگر یارانی پیدا کردی ،برای احقاق حق خود و اجرای حکمی که خداوند به عنوان ولایت برمسلمین، به تو عطا کرده ،قیام کن ....
و چه سخت بود برای این مردترین مرد دوران ، چه طاقت فرسا بود برای این ولیِّ تنها....چه نفس گیر بود برای این نَفسِ عالمِ خلقت....
فضه از ورای پرده شاهد بود که
علی ، نزد زهرایش زانو زد ، اشک از دیدگان یارش پاک نمود، او با مهربانی نگاهش ،با شرم در حرکات و مظلومیت سیمایش ، با زبان بی زبانی حرفش را زد و زهرا(س) ،این همسر و همزبان علی(ع)، ناگفته های مردش را شنید ، به خاطرسنگینی باری که در شکم و غمی که در دل داشت ، دست علی (ع) را تکیه گاه نمود و از جا برخاست .
فضه که حالا میدید عمق مظلومیت این خانواده را...با اشک چشم کودکان را آماده کرد...
حسن و حسین که کودکانی بیش نبودند،پشت سر مادر برخاستند و علیِ مظلوم هم در پی آنان روان شد.
اینان می بایست، می رفتند تا تصویری از غربت و مظلومیت را خلق کنند ، می رفتند تا بهانه ای به دست بهانه جویان ندهند...میرفتند تا حجت را تمام کنند....تا در روز رستاخیز برای کسانی که ادعای دوستی شان را داشتند روزنه ای نباشد که بگویند....نیامدی...نگفتی....روشن نکردی....سکوت کردی و ما سکوتت را علامت رضایت دانستیم....علی و زهرا و حسنین باید حجت تمام می کردند...هر چند که دلشان داغدار بود....هرچند که هنوز عروج پدر را باور نکرده بودند....هر چند که هنوز کسی برای عرض تسلیت نزدشان نیامده بود...هرچند....
#ادامه دارد....
🖊به قلم :ط_حسینی
💦🌨💦🌨💦🌨💦
شاهزاده ای در خدمت
#قسمت هشتاد و سوم🎬:
فضه تا جلوی درب بانو و مولا و فرزندانش را همراهی کرد و چون مقدر خداوند بود تا با آنها در این صحنهٔ مظلومیت همراه نباشد،بیش از این جلو نرفت اما با چشم خود دید که :علیِ مظلوم ، همسرش فاطمه را با حالی نزار بر الاغ نشانید و دست دو کودکش حسن و حسین را در دست گرفت و غریبانه در کوچه های تاریک و غریب کش مدینه روان شد .
حال که فضه تنها شده بود ، بغض فروخورده اش را شکست ، چرا که نمی خواست جلوی این خانواده عزادار گریه کند و با گریه اش ، آتش به جگر پاره پارهٔ آنها بزند، اما حال که او بود و آسمان خدا ، روی حیاط خاکی خانه نشست و اشک از دیدگان روان کرد وخون دلش به غلیان افتاد و گویی مهتاب هم از آن بالا بر این غربت و بی کسی، خون گریه می کرد و علی همراه ستون های عالم خلقت ،میرفت تا حقی را که از آنِ او بود و خداوند به نام او و اولادش زده بود را گوشزد کند، میرفت تا تلنگری بر غافلان دنیا زند، میرفت تا شاید کسانی را که خود را به خواب زده اند، بیدار نماید...
می رفت تا دیگر بهانه ای به دست بهانه جویان نباشد....تا فردا نگویند ...علی تو نگفتی....تو مارا به جهاد نخواندی...تو مارا برای احقاق حقت و اجرای حکم خدا دعوت نکردی....
علی(ع) به همراه یادگار پیامبر(ص) می رفت تا دین پیامبر را نجات دهد ....تا شاید آتش انحرافی که بوجود آمده است را با یاری یاران در نطفه خاموش کند ...
علی، درب خانه ی تمام مهاجرین و انصار و اصحاب بدر و خیبر را یکی یکی میزد....
اگر صاحب خانه از شیار درب نگاه میکرد و زننده ی درب را می شناخت، دری باز نمی شد ، اهل خانه صدای خود را خفه می کردند و خود را به خواب میزدند تا مبادا چشم در چشم علی شوند ....آنها به خوبی سفارش پیامبر را در خاطر داشتند ، درب را نمی گشودند تا مبادا مجبور به تسلیم در برابر علی(ع) شوند ، آنها دنیایشان را دو دستی چسپیده بودند و آخرت را به فراموشی سپرده بودند.
درب بعضی از خانه ها که زده می شد ، صاحب خانه بی خبر از زننده ی درب ، می گفت : کیستی؟
و علیِ تنها ، نمی گفت من علی ام، داماد پیامبرتان ، پدر نوه هایش، ولیِّ بلافصل محمد(ص)، بلکه آرام می فرمود : باز کنید دختر پیامبر(ص) پشت در است و وای بر مدینه ....وای بر این یاران بی وفا....به جای اینکه برای عرض تسلیت نزد ذریه ی رسول خدا بروند، آنچنان وقیحانه عمل کرده بودند که زهرا و علی، مظلوم و مظلومه ی عالم را به کوچه ها کشانیدند و کاش این ظلم همین جا پایان می گرفت و غصه های دیگر که آتش به دل عرشیان آسمان زد ،پیش نمی آمد....
علی(ع) درب تمام خانه ها را زد تا برای همگان حجت تمام کند و وای بر تو ای آسمان که شاهد ماجرا بودی و از غم این غربت آتش نگرفتی!!! وای بر تو که دیدی و صد پاره نشدی از این غم عظمی!!!
و خاک بر سرت زمین که شاهد این مظلومیت علیِ و آل طه بودی و از خجالت آب نشدی....مگر علی ابوتراب نیست؟؟ مگر او را پدرِ خاک نمی خوانند؟ چرا در دفاع از پدرت، از صاحبت ،از ابو تراب ،حرکتی نکردی و با زلزله ای این شهر مظلوم کُش را کن فیکون نکردی؟
بالاخره درب آخرین خانه را هم زدند، آنطور که بر می آمد ، همگان سخنان علی (ع) را تأیید کردند و حق را به او می دادند اما با بهانه های واهی از همراهی او سرباز زدند، از این میان فقط تعداد چهل و چهار نفر به علی(ع) جواب مثبت و قول یاری دادند.
پس علی(ع) روی حرف و قول آنها حساب کرد ، گرچه تاریخ نشان داد که این مردم فراموشکارند...
اما علی (ع) به آنان فرمان داد تا هنگام صبح با سر تراشیده و اسلحه در دست برای هم پیمانی و شهادت آماده شوند و خود را به مکانی که تعیین نمود ، برسانند تا با کمک هم قیام کنند ،تا دین محمد(ص) و آیین اسلام را از بیراهه به راه کشانند ، اما...
#ادامه دارد...
🖊به قلم : ط_حسینی
💦🌨💦🌨💦🌨💦🌨
شاهزاده ای در خدمت
#قسمت هشتادو چهارم🎬:
آن شب حزن انگیز ، آخر شب ،فضه شاهد بود که مظلوم ترین و مقدس ترین انسان های روی زمین وارد خانه شدند و آن شب به روزی دیگر گره خورد، هنوز آفتاب سرنزده بود که فضه دید مولایش لباس رزم پوشید و دانست شاید جنگی در پیش باشد..
صبح زود علی(ع) با لباس رزم بر تن مبارکش، براه افتاد.
حیدر ، این جنگاور میدان های سخت همو که جز او کسی یارای پیروزی بر خیبرنشینان را نیافت و با یک حرکت درب خیبر از جا کند و قلعه را فتح نمود و این پیروزی شد کینه ای در دل یهودیان خیبرنشین ، کینه ای که به گمانم اینک وقت سرباز کردنش بود .خود را به مکان موعود رساند و جز سلمان و ابوذر و مقداد و زبیر که با سرهای تراشیده آماده ی جهاد بودند ، کسی را نیافت...
علی (ع)که چشمش به این چهار نفر افتاد توصیه ی پیامبر (ص) در گوش مبارکش طنین انداخت : اگر یارانی یافتی با آنان جهاد کن وگرنه جان خویش را حفظ کن و میان آنان جدایی نیانداز....
علی (ع) خوب می دانست که این طایفه ی پیمان شکن ، پایش بیافتد خون علی که سهل است خون دختر پیامبرشان و نواده های او را بر زمین خواهند ریخت ، پس دست نگهداشت و رو به یارانش ،توصیه به صبر نمود ، اما برای اینکه ،بر همه ی اهل مدینه و تمام دنیای آیندگان،حجت را تا حد اعلایش ،تمام کند ، شب دوم هم دوباره با همسر و فرزندانش به درب خانه ی مهاجرین و انصار روان شد و باز هم همان واقعه تکرار شد....
اما فضه خوب می دانست که علی ولیِّ خدا بود و کارهایش رنگ و بویی از احکام و تلنگرهای پروردگار داشت ، برای بار سوم ،فرصتی دیگر به مدعیان مسلمان داد و برای سومین بار ،شب هنگام بر درب خانه ی صحابه رفت و باز هم شب ،چهل و چهار نفر قول یاری دادند و وقتی که سپیده دم سر زد، فقط همان چهار نفر ، آماده ی جهاد بودند...
و این است رسم خلقت، همان طور که در آیات قرآن نیز آمده«انَّ الله لایغیر ما بقومٍ حتی....» همانا خداوند سرنوشت قومی را تغییر نمی دهد مگر آنکه خود تغییر دهند....این رویه ی خداوند است و این قوم نادان لجوجانه بر انحراف دینشان پافشاری می کردند ،بی خبر از این بودند که این بیراهه رفتنشان امتی را تا ظهور آخرین سلاله ی پیامبر(ص) منحرف می کند و بی شک گناه آیندگانی که نبودند و ندیدند، بر عهده ی همین کسانی هست که بودند و دیدند و بیعت کردند اما پس از ارتحال پیامبر(ص)،همه چیز را به بوته ی فراموشی سپردند و حکم پروردگار را نادیده گرفتند و دنیا طلبی خودشان را سرلوحه قرار دادند.....
پس علیِ مظلوم ،خانه نشین شد...نه یارانی یافت که جهاد کند ، نه به مسجد رفت که سر تسلیم فرود آورد و بیعت کند با بیعت شکنان.......
فضه که خانه نشینی مولا را دید ، می خواست از این مظلومیت فریاد برآورد تا تمام جهانیان بفهمند و بگوید:
آهای مردم؛
آهای دنیا؛ بدانید، که علی (ع) قبل از خانه نشینی سکوت نکرد....یاری نیافت تا احقاق حق کند و کاش بودند یارانی که....
#ادامه دارد.....
🖊به قلم : ط_حسینی
💦🌨💦🌨💦🌨💦
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷شهیدی که به خاطر نماز شب، بین راه از اتوبوس پیاده میشد و سوار اتوبوس بعدی میشد....
🔹🔹🔹🔹
🔹عارف کامل مرحوم حاج سیدعلی آقای قاضی(ره) :
💢برای مؤمنین از نمازشب هیچ چاره و گریزی نیست و تعجب از کسی است که میخواهد به کمال دست یابد اما برای نماز شب قیام نمیکند و ما نشنیدیم که احدی بتواند به آن مقامات دست یابد مگر با نماز شب...
🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آیت الله فاطمی نیا ره
▫️اگر شب بلند شدید ولی رمق برای خواندن نمازشب نداشتید این عمل را انجام دهید...
🔷یا اکرم الاکرمین
#فاطمی_نیا
🌸🌸🌸
شخصی در پیاده رو از علامه طباطبایی ره پرسید:
آقا!
میشود بفرمایید از چه راه هایی به این مقام رسیدید؟
•بسیار آرام و بی آلایش فرمود:
راه های زیادی دارد اما از همه بهتر، #نمازشب با اخلاص و #گریه_بر_حضرت_سیدالشهداء
(علیه السلام) است.
🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چقدر کینه دارند هنوز از غدیر
✍... فرازی از
خطبه رسول خدا صلیاللهعلیهوآله
در #غدیر
بدانید
که هیچ کس بر مهدی (علیهالسلام)
چیره نخواهد گشت
و احدی بر او پیروز نخواهد شد
#غدیر
#عهد_با_امام_زمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شبتون پراز🌹
ستاره هایی باشہ کہ هرشب⭐️
بہ خدا سفارشتونو میکنن💗
الهی حاجت دلتون براورده بشہ❤️
رویاهاتـون شیرین🌷
و آرزوهاتون دست یافتنی ❤️
شبتون پُر از نگاه مهربون خدا 🙏
🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #کلیپ | اهمیت موضوع غدیر در قرآن کریم
❤️سه جا در قرآن کریم میفرماید که دین برای شما کامل شد (تغییر قبله_ پاکسازی کعبه از بت_ احکام وضو) اما در موضوع غدیر خداوند میفرماید (کامل کردم، تمام کردم و راضی شدم )
#دکتر_رفیعی
#حدیث_روز
#پيامبر_اکرم_ص
الصَّدَقَةُ عَلى وَجهِها و َاصطِناعُ المَعروفِ وَ بِرُّ الوالِدَينِ و َصِلَةُ الرَّحِمِ تُحَوِّلُ الشِّقاءَ سَعادَةً وَ تَزيدُ فِى العُمرِ وَ تَقى مَصارِ عَ السُّوءِ
صدقه بجا، نيكوكارى، نيكى به پدر و مادر و صله رحم، بدبختى را به خوشبختى تبديل و عمر را زياد و از پيشامدهاى بد جلوگيرى مى كند.
📚 نهج الفصاحه، صفحه 549، حدیث 1869
720-1403_04_02_Shab4_skhnrany_hjt_alaslam_dktr_nasr_rfyey_fd41204ad7.mp3
6.88M
🎙موضوع: عید غدیر خم
📻دکتر رفیعی
📅تاریخ : ۳ تیر ۱۴۰۳
🕌 حرم رضوی
🕗 زمان : ۲۸ دقیقه
#منبر_کامل
#فـــایــل_هــای_صـــوتـــی
علي شاه💚
عَلي ماه💚
عَلي راه💚
عَلي نَصْرُمِن الله💚
عَلي زِمزِمه ى هَر دِلِ آگاه💚
عَلي عِينِ يَقينْ است💚
عَلي بَر هَمه ى خَلْقْ اميرالْمؤمِنينْ است💚
عَلي كاشِفِ هَر غَم💚
عَلي بَر هَمه مَرْحَم💚
عَلي ذِكْرِ لَبِ عيسى بن مَرْيَم💚
عَلي هَستى خاتَم💚
عَلي بَرگِ بَراتِ هَمه ى خَلْقْ ز آتَش و جَهَنَّم💚
عَلي اصلِ وجودْ است💚
عَلي روى سُجودْ است💚
عَلي مَعدَنِ جودْ است💚
عَلي رازونيازْ است💚
عَلي سوزو گُدازْاست💚
عَلي مَحْرَمِ راز است💚
عَلي مُهرِ قبولي نَماز است💚
عَلي بَرْگ و بَراتْ است💚
عَلي حَجُّ زَكاتْ است💚
عَلي تَجَلّي صفاتْ است💚
عَلي بابِ نِجاتْ است💚
عَلي حَيّ و مَماتْ است💚
عَلي رَمْز عُبور و مُرور از روى صراط است💚
عَلي ساقي كوثَر كه هَمان آب حيات است💚
فَقَط حِيدَرِ كَرّار امير الْمؤمِنينْ است..💚
پیشاپیش عید غدیر بر همگان مبارک 🌺
🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_تصویری
👈 امیرالمومنین(ع)، میوه درخت دین خدا
🌹ویژه غدیر🌹
◽️ ذی الحجه 1402
▫️ تهران، مسجد حضرت امیر(ع)
#سلام_مولای_مهربانم♥️
تو آن خوبترین پدری
و من آن یتیم چشم براه...
تو آن سبزترین بهاری
و من آن شاخه ی خشکیده...
تو آن زلال ترین چشمه ای
و من آن تشنه ترین عابر...
تو آن موعود نجات بخشی
و من آن شبگرد کوچه های انتظار...
باز می آیی و من در آیینه باران نگاهت،
سبز می شوم، سیراب می شوم،
لبخند می زنم و زندگی می کنم...
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج🌤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ : غدیر فقط متعلق به شیعیان نیست
#حجت_الاسلام_والمسلمین_رفیعی
✨🌸🍃🌼🌸🍃🌼🌸🍃🌼
🌸🍃🌼🌸🍃🌼
🍃🌼
🌸
✨خدای خوش حساب✨
شخصی را قرض بسیار آمده بود.
تاجری کریم را در بازار به او نشان دادند که احسان می کند.
آن شخص، تاجر سخاوتمند را در بازار یافت و دید که به معامله مشغول است و بر سر ریالی چانه می زند، آن صحنه را دید پشیمان شد و بازگشت.
*
تو را که این همه گفت وگو ست بر دَرمی،
چگونه از تو توقع کند کسی کَرمی؟
*
تاجر چشمش به او افتاد و فهمید که برای حاجت کاری آمده است پس به دنبال او رفت و گفت با من کاری داشتی؟
شخص گفت: برای هر چه آمده بودم بیفایده بود. تاجر فهمید که برای پول آمده است.
تاجر به غلامش اشاره کرد و کیسه ای سکه زر به او داد.
آن شخص تعجب کرد و گفت:
آن چانه زدن با آن تاجر چه بود و این بذل و بخششت چه؟
تاجر گفت:
آن معامله با یک تاجر بود ولی این معامله با خدا...!
در کار خیر طرف حسابم با خداست او خیلی خوش حساب است.
🌸🌸🌸
🌀🌀🌀این متن را بخوانید تأمل برانگیزه 👇
🔹آیا در منزل قرنطینه هستید ؟چند روز ؟حوصله تان سر رفته ؟ تحملتان تمام شده ؟ خیلی خسته شدید؟
لطفا این متن را با دقت بخوانید ببینید یک عده برای شرف و عزت و ناموس ودین ما چه کشیده اند...
✍ آن قدر اسارتش طولانی شده بود که یک افسر عراقی گفته بود تو به ایران باز نمی گردی بیا همین جا تشکیل خانواده بده!...
همسر شهید لشگری می گفت خدا حسین را فرستاد تا سرمشقی برای همگان شود...
او اولین کسی بودکه رفت و آخرین نفری بود که برگشت....
اسیر که شد پسرش علی۴ ماهه بود و دندان نداشت و به هنگام آزادیش علی پسرش دانشجوی دندانپزشکی بود...
وقتی بازگشت از او پرسیدند این همه سال انفرادی را چگونه گذراندی و او می گفت: برنامه ریزی کرده بودم و هر روز یکی از خاطرات گذشته خود را مرور می کردم سالها در سلول های انفرادی بوده و با کسی ارتباط نداشت، قرآن راکامل حفظ کرده بود، زبان انگلیسی می دانست و برای ۲۶ سال نماز قضا خوانده بود .
حسین می گفت: از هیجده سال اسارتم ده سالی که تو انفرادی بودم سالها با یک "مارمولک" هم صحبت می شدم.
بهترین عیدی که این ۱۸ سال اسارت گرفتم، یک نصفه لیوان آب یخ بود!
عید سال ۷۴ بود، سرباز عراقی نگهبان یک لیوان آب یخ می خورد می خواست باقی مانده آن را دور بریزد، نگاهش به من افتاد، دلش سوخت و آن را به من داد، من تا ساعت ها از این مساله خوشحال بودم.
این را بگویم که من ۱۲ سال در حسرت دیدن یک برگ سبز، یک منظره بودم، حسرت ۵دقیقه آفتاب را داشتم...
📚کتاب خاطرات دردناک"
🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بیانات #استاد_عابدی درباره #عید_غدیر
🔹 بزرگترین عید مسلمین
🔹 بالاترین نعمت !
🔹 غدیر در قرآن کریم
🔹 آیات نازله قبل، بعد و حین ابلاغ ولایت در #غدیر