eitaa logo
مدرسه قرآن و عترت(تلاوتها و حکایتها )
3.4هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
7.5هزار ویدیو
347 فایل
🌹تمام فعالیت های این کانال نذر فرج اقا صاحب الزمان ان شاءالله ؛👌حضور هيچ کس در این کانال اتفاقی نیست استفاده ازپست های این کانال به هرصورت که دلتون بخواد،آزاداست ادمین ها: 1-جواد ایمانی @imani093 2-یاسین غلامی @Ygholami14
مشاهده در ایتا
دانلود
گفت : در می زنند مهمان است            گفت: آیا صدای سلمان است؟ این صدا، نه صدای طوفان است             مزن این خانهء مسلمان است                                  مادرم رفت پشت در، اما گفت: آرام ما خدا داریم                       ما کجا کار با شما داریم و اگر روضه ای به پا داریم                    پدرم رفته ما عزاداریم                       پشت در سوخت بال و پر، اما آسمان را به ریسمان بردند                 آسمان را کشان کشان بردند پیش چشمان دیگران بردند                 مادرم داد زد بمان! بردند                           بازوی مادرم سپر، اما بین آن کوچه چند بار افتاد                اشک از چشم روزگار افتاد پدرم در دلش شرار افتاد                  تا نگاهش به ذوالفقار افتاد-                       گفت: یک روز یک نفر اما... **************************************
🏴🏴 🏴چالش فاطمه فاطمه است 🏴 🏴 آثار شما 🏴 آقای جلیل چکوندی 👇👇
زیر باران دوشنبه بعد از ظهر اتفاقی مقابلم رخ داد وسط کوچه ناگهان دیدم زن همسایه بر زمین افتاد سیب ها روی خاک غلطیدند چادرش در میان گرد وغبار قبلا این صحنه را...نمی دانم در من انگار می شود تکرار آه سردی کشید،حس کردم کوچه آتش گرفت از این آه و سراسیمه گریه در گریه پسر کوچکش رسید از راه گفت:آرام باش! چیزی نیست به گمانم فقط کمی کمرم... دست من را بگیر،گریه نکنم مرد گریه نمی کند پسرم چادرش را تکاند، با سختی یا علی گفت و از زمین پا شد پیش چشمان بی تفاوت ما ناله هایش فقط تماشا شد صبح فردا به مادرم گفتم گوش کن ! این صدای روضه ی کیست طرف کوچه رفتم و دیدم در و دیوار خانه ای مشکی است - با خودم فکر می کنم حالا کوچه ی ما چقدر تاریک است گریه،مادر،دوشنبه،در،کوچه راستی! فاطمیه نزدیک است...
دنیا به کام تلخ من امشب عسل شده است شیرین شده است و ماحصلش این غزل شده است تاثیر مهر مادریت بوده بر زبان این واژه ها اگر به تغزل بدل شده است مادر!حضور نام تو در شعر های من لطف خداست شامل حال غزل شده است غیر از تو جای هیچ کسی نیست در دلم این مسأله میان من و عشق حل شده است سیاره ای که زهره نشد آه می کشد آه است و آه آنچه نصیب زحل شده است زهرایی و تلألو نور محبتت در سینه ام ز روز ازل لم یزل شده است با نام تو هوای غزل معنوی شده است بی اختیار وارد این مثنوی شده است هرگز نبوده غیر تو مضمون بهتری تنها تویی که بر سر ذوقم می آوری نامت مرا مسافر لاهوت کرده است لاهوت را شکوه تو مبهوت کرده است از عرش آمدی و زمین آبرو گرفت باید برای بردن نامت وضو گرفت نور قریش! تا که تویی صاحب دلم غرق خداست شعب ابی طالب دلم عمرت نفس نفس همه تلمیح زندگی است حرفت چراغ راه و مفاتیح زندگی است از این شکوه ، ساده نباید عبور کرد باید مدام زندگیت را مرور کرد چون زندگیت ساده تر از مختصر شده است پیش تجملات ، جهازت سپر شده است آیینه ای و سنگ صبور پیمبری در هر نفس برای پدر مثل مادری اشک شما عذاب بهشت است ، خنده کن لبخندت آفتاب بهشت است ، خنده کن دنیای ما نبوده برازنده ی شما هجده نفس زمین شده شرمنده ی شما آیینه ای نهاده خدا بین سینه ام حس می کنم مزار تو را بین سینه ام مانند آن خسی که به میقات پر کشید قلبم به سوی مادر سادات پر کشید .
🏴🏴 🏴چالش فاطمه فاطمه است 🏴 🏴 آثار شما 🏴 آقای رضا صالحی 👇👇
این روزها که عزای زهرای اطهر است، صاحب عزای فاطمه (س) را می جویم. دلم به روضه مادر عادت کرده است و قلبم با هر نوحه دلتنگ آن غایب از نظر می شود. مهدی (عج) جان! فدای پهلوی شکسته مادرتان، بیایید تا مصیبت مادرتان را به خودتان تسلیت عرض کنم.
🏴🏴 🏴چالش فاطمه فاطمه است 🏴 🏴 آثار شما 🏴 خودم 👇👇
همین که دست قلم در دوات می لرزد به یاد مهر تو چشم فرات می لرزد نهفته راز «اذا زلزلت» به چشمانت اگر اشاره کنی کائنات می لرزد «هزار نکتهء باریک تر ز مو اینجاست» بدون عشق تو بی شک صراط می لرزد مگر که خار به چشمان خضر خود دیدی که در نگاه تو آب حیات می لرزد تو را به کوثر و تطهیر و نور گریه مکن که آیه آیه تن محکمات می لرزد کنون نهاده علی سر، به روی شانهء در و روی گونهء او خاطرات می لرزد غزل تمام نشد،چند کوچه بالاتر میان مشک سواری، فرات می لرزد سپس سوار می افتد، تو می رسی از راه که روضه خوان شوی اما صدات می لرزد و عصر جمعه کنار ضریح روی لبم به جای شعر دعای سمات می لرزد ..
در شب قدر دلم با غزلی هم دم شد بین ما فاصله ها واژه به واژه کم شد چـارده مرتبه قرآن کـه گـرفتـم برسـر درحرم یک به یک ابیات غزل، محرم شد ابتدا حرف دلم را به نگاهم دادم بوسه می خواست لبم، گنبد خضرا خم شد خم شد آهسته از اسرار ازل با من گفت گفت: ایوان نجف بوسه گه عالم شد بعد هم پشت همان پنجرهٔ رویایی چشم من محو ضریحی که نمی دیدم شد خواستم گریه کنم بلکه بر این زخم عمیق گریه مرهم بشود، خون جگر مرهم شد گریه کردم، عطش آمد به سراغم، گفتم: به فدای لب خشکت! همه جا زمزم شد روی سجاده ی خود یاد لبت افتادم تشنه ام بود، ولی آب برایم سم شد زنده ماندم که سلامی به سلامی برسد از محمد به محمد که میسّر هم شد من مسلمان شده ی مذهب چشمی هستم که در آن عاطفه با عشق و جنون توأم شد سال ها پیر شدم در قفس آغوشت شکر کردم، در و دیوار قفس محکم شد کاروانِ دل من بس که خراسان رفته است تار و پود غزلم جاده ی ابریشم شد سال ها شعر غریبانه در ابیات خودش خون دل خورد که با دشمن خود هم دم شد داشتم کنج حرم جامعه را می خواندم برگ در برگ مفاتیح پر از شبنم شد یازده پله زمین رفت به سمت ملکوت یک قدم مانده به او کار جهان در هم شد بیت آخر نکند قافیه غافلگیرت آی برخیز که این قافیه "یا قائم " شد
🏴🏴باتشکر ازدوستان عزیز بخاطر مطالب زیباشون 🏴فقط تاساعت ۱۱ جهت ارسال مطالب خودتون زمان دارید