eitaa logo
مدرسه قرآن و عترت(تلاوتها و حکایتها )
3.5هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
7.5هزار ویدیو
350 فایل
🌹تمام فعالیت های این کانال نذر فرج اقا صاحب الزمان ان شاءالله ؛👌حضور هيچ کس در این کانال اتفاقی نیست استفاده ازپست های این کانال به هرصورت که دلتون بخواد،آزاداست ادمین: 1- جواد ایمانی @imani093
مشاهده در ایتا
دانلود
نیایش بیشتر شنیدن است تا سخن گفتن؛ بهتر است بشنوی تا اینکه بگویی. تو نمی‌توانی از خداوند بهتر عمل کنی. پس ساکت بمان، در سکوت به سر ببر. به جای حرف زدن، سعی کن بشنوی. حساس باش، زبان را به کار نگیر، گوش را به کار گیر نیایش بیشتر به گوش مربوط است تا به زبان. دعایی که از زبان بیاید احمقانه است بی‌معنی است. تو به خداوند توصیه می‌کنی: می‌گویی:  "چنین یا چنان عمل کن" تمام دعاهای تو توصیه‌هایی است که به خدا می‌کنی در مورد اینکه اوضاع چگونه باید باشد!!!!  نیایشِ واقعی یک سخن گفتن نیست، یک شنیدن است،  شنیدنی ژرف فقط ساکت باش و پذیرا باش. 👈مدرسه قرآنی من https://eitaa.com/madrese_msn
‌ 🏴 توی خط مقدم کارها گره خورده بود خیلی از بچه ها پرپر شده بودند خیلی مجروح شده بودند. حاج حسین خرازی بی قرار بود اما به رو نمی آورد خیلی ها داشتند باور میکردند اینجا آخرشه ، یه وضعی شده بود عجیب، توی این گیر و دار حاجی اومد بیسم چی را صدا زد. حاجی گفت هر جور شده با بی سیم محمدرضا تورجی زاده را پیدا کن (شهید تورجی زاده فرمانده گردان یازهرا سلام الله علیها) مداح با اخلاص و از بچّه های دلاور و شجاع لشکر بود. خلاصه تورجی زاده را پیدا کردند، حاجی بیسم را گرفت با حالت بغض و گریه از پشت بیسیم گفت: تورجی چند خط روضه حضرت زهرا برام بخون. تورجی زاده فقط یک بیت زمزمه کرد که دیدم حاجی از هوش رفت! خدا میدونه نفهمیدیم چی شد وقتی به خودمون اومدیم دیدیم بچّه ها دارند تکبیر می‌گویند، خط را گرفته بودند، عراقی ها را تارو مار کرده بودند، با توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها گره کار باز شده بود. میدونید بیتی که تورجی زاده برای حاج حسین خواند چی بود؟ و چه جوهر معرفتی تو وجود حاجی بود که با شنیدن اون از هوش رفت و همین توسّل به بچه ها نیرو داد؟ اون بیت شعر این بود شاید هزار بار شنیدیم... در بین آن دیوار و در زهرا صدا می زد پدر دنبال حیدر می دوید از پهلویش خون می‌چکید زهرای من زهرای من‌‌ 👈مدرسه قرآنی من https://eitaa.com/madrese_msn ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌ ‌
💕 داستان کوتاه "شهسواري" به دوستش گفت: بيا به كوهي كه "خدا" آنجا زندگي مي كند برويم. ميخواهم ثابت كنم كه او فقط بلد است به ما "دستور" بدهد، و هيچ كاري براي "خلاص كردن" ما از زير بار "مشقات" نمي كند. ديگري گفت: موافقم. اما من براي "ثابت كردن ايمانم" مي آيم. وقتي به "قله" رسيدند، شب شده بود. در تاريكي صدايي شنيدند: "سنگهاي اطرافتان را بار اسبانتان كنيد و آنها را پايين ببريد." شهسوار اولي گفت: مي بيني؟! بعداز چنين "صعودي،" از ما مي خواهد كه "بار سنگين تري" را حمل كنيم. "محال است كه اطاعت كنم!" "ديگري به دستور عمل كرد." وقتي به "دامنه كوه" رسيد، هنگام طلوع بود و انوار خورشيد، سنگهايي را كه "شهسوار مومن" با خود آورده بود، روشن كرد. آنها "خالص ترين الماس ها" بودند... * تصميمات خدا مرموزند، اما همواره به نفع ما هستند. * 👈مدرسه قرآنی من https://eitaa.com/madrese_msn
16.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎶⚡️فرازهای زیبا و آسمانی⚡️🎶 مرحوم 📖 : سوره حجرات قصار 👈مدرسه قرآنی من https://eitaa.com/madrese_msn
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠مقطعی فوق العاده زیبا و آسمانی از استادحصان 📖سوره : الرحمن آیه33 👈مدرسه قرآنی من https://eitaa.com/madrese_msn
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠مقطعی فوق العاده زیبا و آسمانی از استادحصان 📖سوره : الرحمن آیه33 👈مدرسه قرآنی من https://eitaa.com/madrese_msn
26.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دعای فرج با تکنیک خاص بر روی چهره مبارک شهدا،،🌺🌺🌺 👈مدرسه قرآنی من https://eitaa.com/madrese_msn