eitaa logo
مدرسه قرآن و عترت(تلاوتها و حکایتها )
4.2هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
7.7هزار ویدیو
350 فایل
🌹تمام فعالیت های این کانال نذر فرج اقا صاحب الزمان ان شاءالله ؛👌حضور هيچ کس در این کانال اتفاقی نیست استفاده ازپست های این کانال به هرصورت که دلتون بخواد،آزاداست ادمین‌ ها: 1- جواد ایمانی @imani093 2- یاسین غلامی
مشاهده در ایتا
دانلود
978.8K
👈👈یک صفحه ترتیل 👈صفحه ۳۶ قرآن عثمان طاها 👈سوره بقره     👈آیات ۲۲۵ الی  ۲۳۰ 👈مدرسه قرآنی من https://eitaa.com/madrese_msn
35.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👈حرم مطهر رضوی 👈👈دعای فرج آقا امام زمان(عج) 👈👈👈قاری نوجوان 👈👈👈آقای امیر حسین نبی زاده
"آن که «کم»ش را نیمه شب آورد، دادت دارد زیادش می کند لطف زیادت آقا منم آن رختْ پاره پا برهنه آن شب، شب جمعه مرا که هست یادت! تو کیستی؟ تو از کریمان بلادم من کیستم؟ من از گدایان بلادت من از در این خانه ات جایی نرفتم پس رو مگردان از گدای خانه زادت آن که مرا حالا مُرید تو نوشته حتماً تو را هم می نویسد «یا مراد»ت تو جان مایی، پس بگیر این حق خود را نفرین بر آن که جان گرفتی جان ندادت تو هر کجا پا می نهی هر صبح خورشید عرض ارادت می کند بر بامدادت بابای تو با دیدن تو گریه می کرد با گریه لطف دیگری دارد عبادت آباء و اجدادت همه یک یک جوادند پس می نویسیمت جواد بن الجوادت"
19.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☕️☕️☕️بفرمایین چای حضرت 🥰 رسیدم تا حرم گویی کسی می‌گفت در گوشم بیا ‌ای خسته از دنیا که من باز است آغوشم کجا پیدا کنم دیگر شراب از این طهوراتر؟ 🥰بهشت اینجاست اینجایی که دارم چای می‌نوشم 👈مدرسه قرآنی من https://eitaa.com/madrese_msn
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌿🌿 قصه های مربوط به: علیه السلام 🔹شهر آرزوهای یعقوب«۴» 🔹 راحیل با اشتیاق سخنان شیرین او را شنید و همراه او روانه منزل شد. یعقوب علیه السّلام در بین راه در قلب خود اضطراب شدیدی احساس کرد، گویا پرنده ای از قلبش به پرواز درآمده است. آیا این حالت فوق العاده بخاطر دیدن دوشیزه ای است که آرزو و امید او و نویدی است که پدرش به او داده و تعبیر خوابی است که در صحرا دیده است؟ و یا طپش قلب او بخاطر این است که در غربت قصد انجام امر مهمی را دارد و از عواقب آن مضطرب است؟ شاید هر دو عامل یعنی تحقق آرزو، نوید پدر و تعبیر خواب خویش و اضطراب از شروع کاری مهم در ایجاد هیجان روحی او شریک و مؤثر باشند ولی او هیچگاه خود را فراموش نکرد و در هر حال زمام روح و تمالک نفس خویش را در دست داشت و اعصاب خود را کنترل می کرد. یعقوب علیه السّلام با گامهای آهسته و روحی مطمئن به حضور لابان درآمد. لابان به محض مشاهده یعقوب، دست در آغوش او انداخت و مدتی آنها در آغوش یکدیگر اشک شوق ریختند و پس از این ملاقات، او یعقوب را در نهایت مهر و محبت و عزت، جایگاهی بلند و مقامی رفیع بخشید. 👈مدرسه قرآنی من https://eitaa.com/madrese_msn