سلام صاحب نامم . . 🥺
سلام خانوم سهساله💔
دلمو همرهِ چفیہهایی کہ سالها آرزوۍ حضور در بارگاه و حریمت داشتند راهی کردم
بگذار دانہدانہ.های اشکم را قربانیت کنم . .
بگذار زخم چندین و چند سالہام در حضورت التیام یابد . .
خیال کن من هم سنگم و هم خاک . .
قدم بگذار بر زخم های دلم شاید بہ یمن قدومت، تسکین یابد . .
جاری شو در بند بند وجودم، شاید به یمن حضورت من عوض شوم . .
میدانی رقیه ساداتِ امامم !
دنیا و متعلقاتش برای خودش
من برای تو
خود خود خودم برای خود خود خودت
یعنی وصال و رسیدن به تو آیا ممکن است؟
همیشه دلهره دارم از این بهم نرسیدن
کسی سراغ نداری تو را به من برساند:)؟
#دلی
#حاصلِدست
" مدیـونالحســــین "
سلام صاحب نامم . . 🥺 سلام خانوم سهساله💔 دلمو همرهِ چفیہهایی کہ سالها آرزوۍ حضور در بارگاه و حر
شعر از دست واژهها خستـه است ؛
بغـض راهِ گـلویم را بستہ است !
بغض یعنی که حـرفهایمرا ؛
از نگاهـم خودت بخوان بانــــو . . !
ماجرایِ من و معشوق مرا پایان نیست !
نیمہ شب باز هوایِ حرمش زد به سَرَم :)
بامت بلند باد کہ دلتنگیت مرا
از هرچہ هست غیر تو بیزار کرده است . .
#حاصلِدست
" مدیـونالحســــین "
حسینجـــان !
نظری کن ك به جان آمدم از دلتنگی . . :)!
شب؛
در خلوتِ فراق . .
با قلمِ پریشانِ خیالم . .
در قابِ لحظههاۍ دلتنگی نقشِ صبـــر میکشم !
همہ میخوان منو زمینـــم بزنن ؛
امامحسین نمیزاره . . ;)!
#حاصلِدست
2_144129481874041191.mp3
9.7M
اگه گره به کارِت خورده و بریدی . . !
"أعیشُهُنا،بَعیدعَنکَربلاء
بیناشیاءمحطَمةقلبيواحدُمِنبینها "
اینجا زندگی میکنم ؛ به دور از کربلا . .
لابلایِ این خرتُ پرتهایِ شکسته
یکیشان هم قلبـم . .
روزِ مادر همگی خانهی مادر بودند ؛
حرمت کو که بیایند همهی نوکرها . . ;)
دعاۍ بعدِ نمـازش مرا حسیـــنی کرد ؛
ثوابِ گریـــہۍ منرا بہ مـــادرم بدهید:)
" مدیـونالحســــین "
روز اونی کہ تو روضـــہ اشک میریختُ
بهمون شیر میداد ؛ مبـــارک :)!
[01:20]
- یک و بیستدقیقه بامداد یعنی؛
دانههای انارِ هزار تکه شده . . .💔 -
هرچقدر که ساعت ها میگذرند،بیشتر قلبم برایت درد میگیرد !😔
تو چه کردی با رفتنت در من ،که هنوز زخم های آن تازه اند!🖤
آنقدر این روزها،میگویم کاش بودی،که ظرفیت افسوس هایم تمام شده!
اما حال میگویم کاش من پیش تو می آمدم!✨
کاش ...!
#دلی
#حاج_قاسم
" مدیـونالحســــین "
[01:20] - یک و بیستدقیقه بامداد یعنی؛ دانههای انارِ هزار تکه شده . . .💔 - هرچقدر که ساعت ها میگذر
میتوانم به رسم فرزند شهیدها بابا صدایت کنم ؟
میدانی دخترکت را چیزی از درون متلاشی میکند . .
دخترکت ناآرام است و فقدانی اورا آزار میدهد✨🥺
میدانم همه چیز را میدانی،دخترکت این روز ها،حال خوبی ندارد . .
مدام دنبال بهانه جویی است و گویی سنگ بزرگی در قلبش گیر کرده است و سنگ ریزه های آن به سمت گلویش می آید!
گفتن و نوشتن از حسم ،سخت است،اما خودت بیا،خودت بیا و دستم را بگیر،خودت بیا و راه را به من نشان بده،خودت بیا و مرهم درد هایم شو!
خودت بیاو درد مرا تسکین بده
خودت بیا . .
آمده ام قلم به دست برایت نامه بنویسم اما عزیزکم قلم هم توان نوشتن از غمت را ندارد!مدام در میان ماندن و رفتن، غلت می خورد. می خواهم با ندای قلبم، برایت لالایی بخوانم.
فائزه جانم، فدای چشمان زیبایت، قربان قد و بالایت بروم مادر .امروز منتظر پیام تبریک روز مادرت که نشسته بودم؛ با خودم ذکر زمزمه میکردم. میگفتم خدایا شکر بابت چنین نعمتی، بابت چنین دختر زحمتکش و دلسوزی. ممنون از سردارم که او را به جایگزینی من، طلبید. دورت بگردم. فکر کنم زیارتت خیلی دلچسب بود، انقدر دلچسب که دیگر دل به دل سردار بستی و دل از مادر دلتنگت بریدی !
مادر جان ظهر به وقت ساعت ۱۵ ،کانال های خبر، از ناآرامی ها و دل نگرانی های مادرانه سرریز شده بود .مدام با خدای خود نجوا میکردم ،خدایا دخترم در چه حال ست؟ حالش خوب است؟ سردش نیست؟ در مقابل این صحنه ها چه حالی دارد؟ چجوری ارامش را به جانش تزریق کنم؟ مادر پشت تلفن منتظر بوقهای متوالی بودم اما انگار خط ها سرسازگاری با دل مادر را نداشتند. از دوستانت جویا شدم، گویا در میان آنان نبودی .جان مادر، فکر کردم حداقل در گوشه ای مثل همیشه در صحنه حاضری و نتوانستی خودت را به بقیه برسانی اما مادر جانم ماشاالله انقدر در صحنه حاضر شدی که هیچکس حاضر نشد حقیقت را به مادر بگوید!
فائزه جانم، دلبندم این رسمش نبود. هنوز به آغوش نکشیده بودمت که خون تو را در خود حل کرد !دخترم هرگز فکرش را نمیکردم فائزه ی من در میان پرکشیدگان حاج قاسم باشد. بگو ببینم حالت خوب است؟ درد نداری جان مادر؟ راحت رفتی؟ میخواهی مثل چندشب پیش سرت را روی پاهایم بذاری تا دردت ارام گیرد؟ تصدقت گردم نوره دیده، سلام مرا به حاج قاسم برسان. اینجا همه عزادارت شده اند اما کسی عزاداری مادر را نمیفهمد! قربان غم مادرم حضرت زهرا (س )بروم. غم فرزند غمی عظیم و سرسخت است .... !
فقط یک سوال دارم کی به عنوان هدیه روز مادر بغلم میکنی؟!
+زینب خانزاده
" مدیـونالحســــین "
آمده ام قلم به دست برایت نامه بنویسم اما عزیزکم قلم هم توان نوشتن از غمت را ندارد!مدام در میان ماندن
دیگر تنها گریه حالم را می داند :))))
امون از موۍ پریشونِ رقیـــهس . . ;)!
-سرمفدات³¹⁵-
4_5985720535445670848.mp3
15.88M
ای وای از این روضه . .
خیزران را که خوب حس کردم ؛
آه بابا شراب یعنی چه . .
-منآمدمکهبمیرمفقطبهپایغمت³¹⁵-
امشب نماز لیلةالدفن برای رفیق عزیزمون فراموش نشه :)
فائزه رحیمی فرزند حسن . .
#سلامماروبهاربابمونبرسون