May 11
﷽
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
صدای به هم خوردن بال و پر بود
گمانم که جبریل آن دور و بر بود
نگاهش به در بود مهمان بیاید
صدای در آمد، علی پشت در بود
علی بود امّا نه مثل همیشه
که رخسارش از شبنم شرم، تر بود
گُل افتاد بر گونۀ حیدر امّا
مگر خواستگاری از او خوبتر بود؟!
علی خواست لب وا کند، لب فرو بست
نگفت و محمّد خودش باخبر بود
«فداها ابوها»، نگاهش به زهراست
به نوری که در خانهاش جلوهگر بود
به زهرا که قالوا بلی خواند و خندید
به زهرا که شاد از قضا و قدر بود
علی رفت و زهرا جهیزیّه میخواست
علی مردِ میدان و جنگ و خطر بود
زره داشت، شمشیر و اسب و دگر هیچ
که داراییِ او همین مختصر بود
زره شد جهیزیّۀ عشق اما
از آن روز زهرا برایش سپر بود
#محسن_ناصحی
#ازدواج_حضرت_زهرا_و_امیرالمومنین_ع
@maejar_ir
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌸
❗️ حواسمان را خوب جمع کنیم ❗️
⭕️ با تفرقه نمیتوان به مقصد رسید، مانند بار سنگینی است که نمیتوان به تنهایی آن را بلند کرد؛ ولی اگر جمع شوند اگر یکی شوند میتوانند.
✅ نکته دیگر این است که این اتصال شدید
را فقط بر محور ولایت میتوان شکل داد. ولایت ستون این خیمه است محبت به امام، محبت مشترک بین بچه هیئتی هاست.
#نوجوان_حسینی
#محبت_و_معرفت_به_امام
#مهارتهای_برپایی_هیئت_نوجوانان
┈┄┅═✾✾✾✾✾═┅┄┈
کانال #معجر 👇🏻👇🏻
https://eitaa.com/maejar_ir
هدایت شده از دلنوشته های یک طلبه
کلبه ی عاطفه ها داشت مصفا می شد
همهی ارض و سما داشت مُهیا می شد
حضرتِ خاکیِ محرابِ عباداتِ سحر
راهیِ ساحل آرامش دریا می شد
تا کمی تربت اعلای نجف بردارد
پر جبریل به زیرِ قدمش وا می شد
چشم "خورشید" به رخساره ی "مهتاب" افتاد
کهکشان بُهت زده غرقتماشا می شد
گذرِ نور اگر آینه کاری شده بود
نیمه شب "کوچه ی پیوند" چه زیبا می شد
و خدا زیر لب آهسته به خود می گوید:
چه کسی غیر علی هم دم زهرا می شد؟!
زیر آن چادر خود فاطمه تا می خندید
یل خیبر شکن آنقَدر دلش وا می شد
رمز سرزندگی ام یا "علی" و یا "زهراست"
وسط این دودمه نبض من احیا می شد
در حقیقت سند عقدِ "علی" و "زهرا"
سندِ نوکری ماست..،که امضا می شد
#بردیا_محمدی
﷽
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
#امام_باقر علیهالسلام
#قصیدهواره
🔹چشمانداز فردا🔹
بیابان بود و صحرا بود آنجایی که من بودم
هزاران خیمه بر پا بود آنجایی که من بودم
شمیم یاس یاسین دشت را پر کرده بود اما
گلاب اشک زهرا بود آنجایی که من بودم
قیام عاشقان راستقامت بود عاشورا
قیامت آشکارا بود آنجایی که من بودم
تمام سورۀ ایثار و آیات جوانمردی
به هفتاد و دو معنا بود آنجایی که من بودم
پیام روشن «اَلموت اَحلی مِن عسل» یعنی
شهادت هم گوارا بود آنجایی که من بودم
چرا آتش بگیرند از عطش گلهای داودی
اگر بین دو دریا بود آنجایی که من بودم
کسی از اسب میافتاد پشت نخلها، آری
علم در دست سقا بود آنجایی که من بودم
صدای بت شکستن در فضا پیچیده بود اما
خلیلالله تنها بود آنجایی که من بودم
شعاع آفتاب از مشرق گودال سر میزد
که ثارالله پیدا بود آنجایی که من بودم
عدالت زیر سم اسبها پامال شد، آری
ستم در حد اعلا بود آنجایی که من بودم
شدم محو نگاه عمهام زینب که در چشمش
تمام دشت زیبا بود آنجایی که من بودم
چرا آن روز تل زینبیه اوج عزت شد
که چشمانداز فردا بود آنجایی که من بودم
چه گلهایی که زیر بوتههای خار پرپر شد
مگر پاییز گلها بود آنجایی که من بودم؟
هلال ماه نو وقتی نمایان میشد از محمل
فقط یک نیزه بالا بود آنجایی که من بودم...
#محمدجواد_غفورزاده
@maejar_ir
﷽
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
مدح و مرثیه شهادت امام باقر علیه السلام
منم که زنده نمودم خدا پرستی را
منم که شیخ و مرادم تمام هستی را
منم که زنده نمودم علوم قرآن را
کشانده ام به تماشا بهشت ایمان را
منم که زنده نمودم قیام جدّم را
منم که زنده نگه داشتم محرّم را
در اوج عرش مقامی رفیع دارم من
و غربتی چو غروب بقیع دارم من
منم که سنگ مزارم پر کبوترهاست
منم که زائر تنهای هر شبم زهراست
منم که در نفسم عطر کربلا جاری است
شمیم غربت من در دل منا جاری است
هزار حرف نگفته میان دل دارم
هزار درد نهفته میان دل دارم
هزار حرف نگفته ز ماجرای حسین
چقدر روضه گرفتم فقط برای حسین
هزار حرف نگفته ز ظهر روز عطش
ز ماجرای رباب و ز داغ سوز عطش
سه چار ساله ولی ماجرا که یادم هست
سری که رفت روی نیزه ها که یادم هست
همین که رفت عمو، قامت حسین خمید
همین که رفت عمو، ضرب تازیانه رسید
میان سلسله ها یک به یک قطار شدند
به روی ناقه ی عریان همه سوار شدند
چه زلف ها که در این ماجرا سپیده شدند
چه حرف ها که در این کوچه ها شنیده شدند
هنوز بر تن من جای سلسله است هنوز
هنوز بر کف پا زخم آبله است هنوز
هنوز قصّه ی بازار شام یادم هست
هنوز سنگ سرِ پشت بام یادم هست
چه ناله ها که در این سینه ها بریده شدند
چه موی ها که سر هر گذر کشیده شدند
هنوز قصّه ی آن نیزه دار یادم هست
صدای دخترکی بی قرار یادم هست
هنوز در دل ما بغض حرمله است هنوز
هنوز بر تن من جای سلسله است هنوز
شکست پهلوی آن دختری که خورد زمین
شبیه پهلوی آن مادری که خورد زمین
«سه ساله بود ولی پیر عشق بابا بود»
سه ساله بود ولیکن شبیه زهرا بود
وحید محمدی
#امام_باقر علیه السلام
#امام_باقر_شهادت
#امام_باقر_مرثیه
#امام_باقر_روضه
@maejar_ir
﷽
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
غدیر...
علی بجنگ! حسن صلح کن! حسین فدا شو!
غدیر معنیاش این است! عبد محض خدا شو!
هدف خداست، امیر و شهید هر دو بهانهست
اگر به کوفه میسّر نبود، کربوبلا شو
غدیر صحن غریبیست ای مسافر مشهد
از این مسیر بیا زائر امام رضا شو
پر از سؤال بیا تا غدیر را بشناسی
ولی به او که رسیدی بدون چون و چرا شو
علی خداست؟ نه! آیینۀ تمامنمایش
برای آینه، آیینۀ تمامنما شو...
#مهدی_جهاندار
#عید_غدیر | #شعر_علوی
هدایت شده از کانال رسمی حرم مطهر امام رضا علیه السلام
🕗 #وقت_سلام
این حرم در طول سال از بس که زائر داشته
خاطرات خوب و شیرینی به خاطر داشته
فرق شهرت با تمام شهرها اين است که
شهر زیبای تو هر فصلی مسافر داشته
با یک سلام زائر آقا شوید✋
🖤در حرم بمانید؛ کانال رسمی حرم مطهر امام رضا(ع)
🆔 @razavi_aqr_ir
#یا_صاحب_الزمان_عج
عمر خود را همه با ياد تو سَر خواهم کرد
شب غم را به خيال تو سحر خواهم کرد
وصف خال لب زيبای تو مجنونم کرد
از پی ِ ليلی ِ حُسن تو سفر خواهم کرد
بر در ميکده ی عشق تو آيم شب و روز
لب خود را ز مِی ناب تو تَر خواهم کرد
دوری وصل و فراق تو کُند محزونم
غم هجران تو را اشک بصر خواهم کرد
گر چه هر دَم بزند دشمن تو طعنه ولی
دلخوشم زانکه نگه بر تو قمر خواهم کرد
گردش چشم سياهت دلم از کف برده
عاقبت بر رُخ ماه تو نظر خواهم کرد
هر طرف مينگرم جلوه ی روی مَه توست
چشم کوته نظر از پرده به درخواهم کرد
گر بيايی و قدم بر رخ من بگذاری
ديده را فرش رهت وقت گذر خواهم کرد
#کربلایی_مرتضی_شاهمندی
@mortaza110shahmandi ایتا
کانال چهارم واتساپ شعر و سبک
ذاکر و شاعر اهلبیت (ع)
کربلایی مرتضی شاهمندی
https://chat.whatsapp.com/CidQcwFE8LuC9rw9Z6Eb8c