ختم صلوات به نیت سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان و سلامتی رهبر معظم انقلاب🌱🌼
🔷 تعداد صلوات مورد نظر رو به آیدی زیربفرستید.👇🏻
@Yamahdi313_R
{ مأوا..
ای داغدار لعل لب و چوب خیزران عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🥀
مجموعه مهدی زهراZiyarat-Ashura-ali-fani-232665 1.mp3
زمان:
حجم:
8.46M
ای پر ز اشکِ چشم تو صحرا بیا بیا
ای سینه سوز ناله زهرای بیا بیا
ای آرزوی زینب کبرا بیا بیا...😔
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🥀
می خوانیم زیارت عاشورا را برای ظهور
حسین غریب زمانه🖤
#قرار_معنوی
#چله_زیارت_عاشورا
#به_نیت_تعجیل_در_فرج
#روز_هفتم
@maevaa_ir
📌 منتقم حسین نمیآیی؟
▪️ چند روزی بود که در کانال کمیل در محاصرهٔ عراقیها بودند. خبری از آب نبود.
آب جیرهبندی شده هم، تمام شده بود.
همهجا را دود گرفته بود. اشک از چشمانش جاری شد. حالا معنی روضه را میفهمید.
عطش باعث شده بود همهجا را پر از دود ببیند.
#منتقمِخونِحسینادرکنی
@maevaa_ir
📌حسین زمانت را دریاب.
گرچه تمام عالم و هرچه در آن است،
از آن اهل بیت پیامبر است، امام حسین، زمین کربلا را خرید و صد افسوس که ظالمان، خونش را در ملک خودش ریختند…
امروز هم ماجرا همان است. امام زمان روی زمین غریب است و گرفتار غیبت.
زمینی که به خاطر او پا برجاست...
#گزارشی از پخش بسته مهدویت توسط مجموعه مردمی مهدی زهرا درنوق
@maevaa_ir
{ مأوا..
{پناهگاه منی وقتی که راهها با تمام وسعتشان درمانده ام میکنند! #یاصاحبالزمان...
{ از کانال امام حسین میتونی به امام زمان برسی :)
{ مأوا..
✨️السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مَوْلاىَ يَا صاحِبَ الزَّمانِ، يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ،فَاشْفَعْ لِى فِى نَجاحِها✨️
سلام برتو ای سرورم ای صاحب الزامان، ای فرزند رسول خدا، در برآورده شدن حاجاتم نزد خدا واسطه شو🌼
#سلام_امام_زمانم♥️
روزمان را با تلاوت قرآن کریم به نیت تعجیل در فرج آقای مهربانمان شروع می کنیم.📖
#جزء_دوم
#صفحه_بیستوپنجم
#نذر_ظهور
@maevaa_ir
خداوندا!
ما را از خون خواهان حسین علیه السلام قرار بده...
در رکاب امام عادلی که اسلام و اهل اسلام را به دست او عزت خواهی بخشید!
📚 زیارت عاشورای غیر معروفه، مفاتیح الجنان
#امام_زمان
@maevaa_ir
{ مأوا..
امام من💫 ترس برای من و شما نیست، برای آنهایی است که دنبال راهی غیر از راه خدا رفته اند... امام پناه
امام من💫
نشسته بود کنار مادر،
خیلی وقت ها می نشست کنار مادر و همراهش می شد.
نگاهش می کرد.
آن شب هم، همین طور. دقایق طولانی بود که حسن(علیه السلام) نشسته بود کنار مادر که داشت نماز می خواند. قرآن می خواند. دعا می کرد.
یاد می گرفت، باید بعد ها یاد می داد...
شب داشت می رفت و وقت استجابت دعا بود.
مادر نگاهی به حسن(علیه السلام) کرد خواست تا او هم دستان کوچکش را بالا بیاورد.
حسن(علیه السلام) چشم از مادر بر نمی داشت و گوش به دعا ها داشت.
مادر دعا کرد، دعا کرد، دعا کرد، مخصوصا همسایه ها را...حتی همان هایی که در کوچه یاریش نکردند و...دعا تمام شد.
دستان حسن را مادر بوسید.
این داستان ادامه دارد...
📚 #کتاب_امام_من صفحه ۵۴
@maevaa_ir