[ما منتظریم : خورشید مهدویت در منظومه فکری امام خامنه ای - گفتار اوّل. مفهوم امامت و ولایت و نشانههای آن - صفحه ۸۲]
ولایت تعبیر اسلام برای حکومت
ولایت، یعنی حکومت؛ چیزی است که در جامعه ی اسلامی متعلّق به خداست، و از خدای متعال به پیامبر و از او به ولی مؤمنین میرسد. [۳]
یک بُعد دیگر در قضیه و حدیث غدیر، همین مسئله ی ولایت است؛ یعنی تعبیر از حکومت به ولایت؛ «من کنت مولاه فهذا علی مولاه». آن وقتی که پیامبر در مقام تعیین حق حاکمیت برای یک شخص است، تعبیر مولا را برای او به کار میبرد و ولایت او را به ولایت خود مقترن میکند. خود این مفهومی که در ولایت هست، بسیار حائز اهمیت است. یعنی اسلام، منهای همین مفهوم ولایت - که یک مفهوم مردمی و متوجّه به جهت حقوق مردم و رعایت آنها و حفظ جانب انسانهاست - هیچ حاکمیتی را بر مردم نمیپذیرد و هیچ عنوان دیگری را در باب حکومت قایل نیست. آن کسی که ولی و حاکم مردم است، یک سلطان نیست؛ یعنی عنوان حکومت، از بُعد اقتدار و قدرت او بر
تصرّف ملاحظه نمیشود؛ از بُعد اینکه او هر کاری که میخواهد، میتواند بکند، مورد توجّه و رعایت نیست؛ بلکه از باب ولایت و سرپرستی او، و اینکه ولی مؤمنین یا ولی امور مسلمین است، این حق یا این شغل یا این سمت مورد توجّه قرار میگیرد. قضیه ی حکومت در اسلام، از این جهت مورد توجّه است. [۱]
----------
[۳]: . سخنرانی در دیدار با اقشار مختلف مردم (روز بیست و نهم ماه مبارک رمضان)، ۲۶/۱/۱۳۷۰.
[۱]: . سخنرانی در دیدار با مسئولان و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی ایران، به مناسبت عید سعید غدیر۱۰/۴/۱۳۷۰
[ما منتظریم : خورشید مهدویت در منظومه فکری امام خامنه ای - گفتار اوّل. مفهوم امامت و ولایت و نشانههای آن - صفحه ۸۳]
اسلام، حکومت را با تعبیر «ولایت» بیان میکند و شخصی را که در رأس حکومت قرار دارد، به عنوان والی، ولی، مولا - یعنی اشتقاقات کلمه ی ولایت - معرّفی میکند. معنای آن چیست؟ معنای آن، این است که در نظام سیاسی اسلام، آن کسی که در رأس قدرت قرار دارد و آن کسانی که قدرت حکومت بر آنها در اختیار اوست، ارتباط و اتّصال و پیوستگی جدایی ناپذیری از هم دارند.
[ما منتظریم : خورشید مهدویت در منظومه فکری امام خامنه ای - گفتار اوّل. مفهوم امامت و ولایت و نشانههای آن - صفحه ۸۳]
تفاوت ماهیت امامت و سلطنت
ماهیت امامت، با ماهیت سلطنت، مغایر و متفاوت و مناقض است. این دو ضدّ همند. امامت، یعنی پیشوایی روحی و معنوی و پیوند عاطفی و اعتقادی با مردم؛ امّا سلطنت، یعنی حکومت با زور و قدرت و فریب؛ بدون هیچ گونه علقه ی معنوی و عاطفی و ایمانی. این دو، درست نقطه مقابل هم است. امامت، حرکتی در میان امّت، برای امّت و در جهت خیر است. سلطنت؛ یعنی یک سلطه ی مقتدرانه علیه مصالح مردم و برای طبقات خاص؛ برای ثروت اندوزی و برای شهوت رانی گروه حاکم. آنچه که ما در زمان قیام امام حسین علیه السلام میبینیم، دوّمی است، نه آن اوّلی؛ یعنی یزیدی که بر سر کار آمده بود، نه با مردم ارتباط داشت، نه علم داشت، نه پرهیزگاری و پاکدامنی و پارسایی داشت، نه سابقه ی جهاد در راه خدا داشت، نه ذرّه ای به معنویات اسلام اعتقاد داشت، نه رفتار او رفتار یک مؤمن و نهگفتار اوگفتار یک حکیم بود. هیچ چیزش به پیامبر شباهت نداشت. در چنین شرایطی، برای کسی مثل حسین بن علی علیه السلام - که خود او همان امامی است که باید به جای پیامبر قرار گیرد - فرصتی پیش آمد و قیام کرد... امامت؛ یعنی دستگاهی که عزّت خدایی را برای
مردم به وجود میآورد. علم و معرفت به مردم میدهد. رفق و مدارا را میان آنها ترویج میکند. ابّهت اسلام و مسلمین را در مقابل دشمن حفظ میکند. امّا سلطنت و حکومتهای جائرانه، نقطه ی مقابل آن است. امروز در بسیاری از کشورهای دنیا اسم زمامداران پادشاه نیست؛ امّا در واقع پادشاهند. اسمشان سلطان نیست و ظواهر دمکراسی هم در آنجاها جاری است، امّا در باطن، همان سلطنت است؛ یعنی رفتار تعنّدآمیز با مردم و رفتار ذلّت آمیز با هر قدرتی که بالاسر آنها باشد! [۱]
----------
[۱]: . بیانات رهبر معظّم انقلاب در خطبههای نماز جمعة تهران، ۲۶/۱/۱۳۷۹.
[ما منتظریم : خورشید مهدویت در منظومه فکری امام خامنه ای - گفتار اوّل. مفهوم امامت و ولایت و نشانههای آن - صفحه ۸۴]
آدم دارای ولایت این است؛ ولی را بشناسید، فکر ولی را بداند، با ولی هم فکر بشود، عمل ولی را بشناسدف با ولی هم عمل بشود، دنبال او راه بیفتد، خودش را فکراً و عملاً پیوسته با ولی کند، این با ولایت است. [۲]
امام صادق علیه السلام موالیان خود را آن کسانی که دارای ولایتند قدرشان را میشناسد، برایشان احترام قائل میشود، ولایت را با عمل میداند. میگوید آن کسی که دارای عمل است، ولیّ ماست، آن کسی که دارای عمل نیست، عدو ما اوست. این بر همین اساس است که ولایت در فرهنگ امام صادق علیه السلام با ولایت در فرهنگ آن جاهل یا مغرض که به نام امام صادق علیه السلام دارد زندگی میکند، تفاوت دارد. [۳]
----------
[۲]: . طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن، ص ۵۶۵.
[۳]: . قبسات النور، ص۸۱.
[ما منتظریم : خورشید مهدویت در منظومه فکری امام خامنه ای - گفتار اوّل. مفهوم امامت و ولایت و نشانههای آن - صفحه ۸۴]
هجرت لازمه ی ولایت
اگر ما ولایت را توانستیم با این وسعت بفهمیم و مسئله را در حدّ مسایل فرعی ولایت و درجه ی دو ولایت خلاصه نکنیم... مسئله ی هجرت یکی از دنبالههای ولایت خواهد شد؛ چرا این جور میگوییم؟ برای این که اگر لازم باشد هر انسانی در ولایت خدا و ولی خدا زندگی بکند- که این اصل را اصل ولایت به ما آموخت- اگر پذیرفتیم که میباید انسان همه ی نیروهایش، همه نشاطهای جسمی و فکری و روانی او، با اراده ی ولی الهی و والی مِن قِبَل الله به کار بیافتد و خلاصه انسان باید با جمیع عناصر وجودش بنده ی خدا باشد، نه بنده ی طاغوت، اگر این مطالب را قبول داریم و میپذیریم، پس ناچار این را هم باید قبول کنیم که اگر یک جایی وجود ما و هستی ما و همه
نیروها و نشاطهای ما تحت فرمان ولایت الهی نبود، بلکه تحت فرمان ولایت طاغوت و شیطانی بود؛ تعهّد الهی ما این است که ما خودمان را از قید و بند ولایت طاغوت رها کنیم، نجات بدهیم، آزاد کنیم و برویم تحت سایه پر میمنت ولایت الله. خارج شدن از آن ولایت ظالم و وارد شدن به آن ولایت عادل. [۱]
----------
[۱]: . طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن، ص ۶۱۹-۶۲۰.
هدایت شده از مهدویـتــــــــ و انتظـــــــار
♦️ اسم اعظم
🔸 حضرت آیت الله ناصری:
زمانى از استادمان آیت الله سيد محمّد كشميرى (رحمة الله)، كه از اوتاد روزگار بود؛ درخواست كردم اسم اعظم را به من بیاموزد.
ايشان فرمود: «اگر اسم اعظم را میخواهى، از نام مبارك صاحب الزمان غفلت مكن.
اسم اعظم، همان جمله "یا صاحبَ الزَّمانِ اَغِثْنِيْ، یا صاحِبَ الزَّمانِ أدْرِکْنی" است».
سيّد استاد، بارها مشكلات مادّى و به ويژه مشكلات معنوى خود را با استعانت از اين نام و ذکر «یا صاحبَ الزَّمانِ اَغِثْنِيْ، یا صاحِبَ الزَّمانِ أدْرِکْنی» بر طرف كرده بود و بنده نيز خود بارها اثر اين نام مبارك را براى رفع مشكلات، به چشم دیدهام.
┅══❉♦️❉══┅
💠#کانال_مــهـــــدویــــت_و_انتــــظــار
https://eitaa.com/ammar_3132
[سیره عملی اهل بیت علیهم السلام: حضرت امام جعفرصادق علیه السلام - رذايل اخلاق - صفحه۶۳]
فساد ظاهر انسان از فساد باطن اوست، كسي كه اصلاح باطن كند و خودرا ازعيوب نفساني ورذائل اخلاقي پاكيزه سازد خداوند متعال ظاهر او را از نواقص و عيوب و گرفتاريهاي مادي اصلاح ميفرمايد. و اگر كسي در باطن خيانت كند و قلبش آلوده به تيرگي گناه باشد خداوند ظاهر او را نيز چون باطنش آلوده و تاريك مينمايد و در ميان مردم عزت و احترام و بزرگي و شخصيت واقعي پيدا نخواهد كرد.
هدایت شده از مَحـــرَمــــانه (secret_ir)
9.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️فعالیّتهای انجمن حجّتیه؛ از تطهیر اقدامات قبل انقلاب تا نفوذ و انحراف در جریان انقلاب
🔹محمود بازرگانی، عضو جدا شده از انجمن حجّتیه و زندانی سیاسی قبل انقلاب، از فعالیّتهای امروز انجمن حجّتیه پرده برمیدارد.
🚨به#کانالمحرمانه بپیوندید 👇
@secret_ir
@secret_ir
هدایت شده از روشنگری
دیده ها حیران به داغ صادق است
چشم ها گریان به داغ صادق است
مهدی زهرا که خود صاحب عزاست
در بقیع میهمان به داغ صادق است
شهادت امام صادق علیه السلام تسلیت یاد 🙏🌾🏴
هدایت شده از روشنگری
[سیره نبوی و گسترش سریع اسلام - مقدمه - صفحه۲]
در اسلام يك خصوصيتي هست از نظر گسترش كه در مسيحيت نيست و آن مساله سرعت گسترش اسلام است. مسيحيت خيلي كند پيشروي كرده است ولي اسلام فوق العاده سريع پيشروي كرده است، چه در سرزمين عربستان و چه در خارج عربستان، چه در آسيا، چه در آفريقا و چه در جاهاي ديگر. اين مساله مطرح است كه چرا اسلام اين اندازه سريع پيشروي كرد. حتي لامارتين شاعر معروف فرانسوي ميگويد اگر سه چيز را در نظر بگيريم، احدي به پايه پيغمبر اسلام نمي رسيد، يكي فقدان وسايل مادي: مردي ظهور ميكند و دعوتي ميكند در حالي كه هيچ نيرو و قدرتي ندارد و حتي نزديكترين افرادش و خاندان خودش با او به دشمني بر ميخيزند، تك ظهور ميكند، هيچ همكار و همدستي ندارد،
از خودش شروع ميشود، همسرش به او ايمان ميآورد، طفلي كه در خانه هست و پسر عموي اوست (علي عليه السلام) ايمان ميآورد، تدريجا افراد ديگر ايمان ميآورند آنهم در چه سختيها و مشقتها! و ديگر سرعت پيشرفت يا عامل زمان، و سوم بزرگي هدف. اگر اهميت هدف را با فقدان وسايل و با سرعتي كه با اين فقدان وسايل به آن هدف رسيده است در نظر بگيريم، پيغمبر اسلام -به گفته لامارتين و درست ميگويد- در دنيا شبيه و نظير ندارد. مسيحيت اگر در دنيا نفوذ و پيشرفتي! ۱۷۳ پيدا كرد، بعد از چند صد سال كه از رفع مسيح گذشته بود تا اندازه اي در جهان جايي براي خود پيدا كرد. راجع به علل پيشرفت سريع اسلام، ما به تناسب بحث خودمان كه بحث در سيره نبوي است سخن ميگوييم. قرآن اين مطلب را توضيح داده است و تاريخ هم همين مطلب را به وضوح تاييد ميكند كه يكي از آن علل و عوامل «سيره نبوي و روش پيغمبر اكرم يعني خلق و خوي و رفتار و طرز دعوت و تبليغ پيغمبر اكرم است. البته علل ديگري هم در كار است. خود قرآن كه معجزه پيغمبر است، آن زيبايي قرآن، آن عمق قرآن، آن شورانگيزي قرآن، آن جاذبه قرآن، بدون شك عامل اول است. عامل اول براي نفوذ و توسعه اسلام در هر جا خود قرآن و محتواي قرآن است. ولي از قرآن كه صرف نظر كنيم، شخصيت رسول اكرم، خلق و خوي رسول اكرم، سيره رسول اكرم، طرز رفتار رسول اكرم، نوع رهبري و مديريت رسول اكرم عامل دوم نفوذ و توسعه اسلام است
ﻣﻨﺎﺟﺎﺕ ﺯﯾﺒﺎی ﺩﮐﺘﺮ ﭼﻤﺮﺍﻥ :
ﺧﺪﺍﯾﺎ ...
ﺍﺯ ﺑــــﺪ ﮐﺮﺩﻥ ﺁﺩﻣﻬﺎﯾﺖ ﺷﮑـــﺎﯾﺖ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺑﻪ ﺩﺭﮔﺎﻫﺖ ...
ﺍﻣﺎ ﺷـــﮑﺎﯾﺘﻢ ﺭﺍ ﭘﺲ ﻣﯿﮕﯿﺮﻡ ...
ﻣـــﻦ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪﻡ ...
ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﺑﺪﯼ ﺭﺍ ﺧﻠـــﻖ ﮐﺮﺩﯼ ، ﺗﺎ ﻫﺮ ﺯﻣﺎﻥ ﮐﻪ ﺩﻟﻢ ﮔﺮﻓﺖ ﺍﺯ ﺁﺩﻣـــﻬﺎﯾﺖ ...
ﻧﮕﺎﻫﻢ ﺑﻪ ﺗـــﻮ ﺑﺎﺷﺪ ...
ﮔﺎﻫﯽ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﺴﯽ ﮐﻨﺎﺭﻣﻦ ﻧﯿﺴﺖ ... ﻣﻌﻨﺎﯾﺶ ﺍﯾﻦ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺗﻨـــﻬﺎﯾﻢ ...
ﻣﻌﻨﺎﯾﺶ ﺍﯾﻨﺴﺖ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﺭﺍ ﮐﻨﺎﺭ ﺯﺩﯼ ﺗﺎ ﺧــﻮﺩﻡ ﺑﺎﺷﻢ ﻭ ﺧــﻮﺩﺕ ...
ﺑﺎ ﺗـــﻮ ﺗﻨﻬــﺎﯾﯽ ﻣﻌـــﻨﺎ ﻧﺪﺍﺭﺩ ...
ﻣﺎﻧــﺪﻩ ﺍﻡ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺷﺘﻢ ﭼﻪ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ...
ﺩﻭﺳــﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ ؛ ﺧﺪﺍﯼ ﺧﻮﺏ ﻣﻦ💛🕊
هدایت شده از روشنگری
[متن کامل و ترجمه کتاب صفات الشیعه - [حدیث هشتم: ولایت و محبت تنها از متقین پذیرفته میشود] - صفحه ۲۲]
سَمِعْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ «علیه السلام» يَقُولُ:
امام صادق (علیه السلام) فرمودند:
«لَمَّا فَتَحَ رَسُولُ اللَّهِ «صلی الله علیه و آله» مَكَّةَ، قَامَ عَلَى الصَّفَا، فَقَالَ:
«هنگامی که رسول خدا مکه را فتح نمودند، بر کوه صفا ایستاده و فرمودند:
«يَا بَنِي هَاشِمٍ! يَا بَنِي عَبْدِ الْمُطَّلِبِ! إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ، وَ إِنِّي شَفِيقٌ عَلَيْكُمْ، لَا تَقُولُوا إِنَّ مُحَمَّداً مِنَّا، فَوَ اللَّهِ مَا أَوْلِيَائِي مِنْكُمْ وَ لَا مِنْ غَيْرِكُمْ إِلَّا الْمُتَّقُونَ.
ای فرزندان هاشم و عبدالمطلب! همانا من فرستادۀ خدا به سوی شمایم، و به راستی که دلسوز شمایم. نگویید محمد از ماست. به خدا قسم که دوستان من از شما و از غیر شما، تنها اهل تقوا هستند.
أَلَا! فَلَا أَعْرِفُكُمْ تَأْتُونِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ؛ تَحْمِلُونَ الدُّنْيَا عَلَى رِقَابِكُمْ، وَ يَأْتِي النَّاسُ يَحْمِلُونَ الآخِرَةَ.
آگاه باشید! در روز قیامت مرا خواهید دید، اما شما را نخواهم شناخت؛ چرا که در حالی دنیا را بر گردن خود حمل میکنید که دیگران آخرت را با خود آورده اند.
أَلَا! وَ إِنِّي قَدْ أَعْذَرْتُ فِيمَا بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ، وَ فِيمَا بَيْنَ اللَّهِ «عَزَّوَجَلَّ» وَ بَيْنَكُمْ، وَ إِنَ لِي عَمَلِي وَ لَكُمْ عَمَلُكُمْ». »
آگاه باشید! به درستی که بین خود و شما، و بین خدا و شما معاف هستم. (یعنی من در ابلاغ پیام الهی به وظیفۀ خود عمل نمودم. ) همانا عمل من برای خودم، و عمل شما برای شماست. »