< مقتل >
گفتم عصای پیری من میشوی، نشد یاری رسان مرا، کمرم تیر میکشد
ای میوۀ دلم چقدر آه میکشی!
این سینه از غمت پسرم، تیر میکشد
< مقتل >
ای میوۀ دلم چقدر آه میکشی! این سینه از غمت پسرم، تیر میکشد
با خود نگفتی آخر از این دست و پا زدن
قلب شکستۀ پدرم تیر میکشد؟
< مقتل >
با خود نگفتی آخر از این دست و پا زدن قلب شکستۀ پدرم تیر میکشد؟
ای پارۀ تنم چقدر پاره پارهای
با دیدنت علی جگرم تیر میکشد💔..