#قرآنبخوانیم؛🍃
صِبۡغَةَ ٱللَّهِ وَمَنۡ أَحۡسَنُ مِنَ ٱللَّهِ صِبۡغَةٗۖ وَنَحۡنُ لَهُۥ عَٰبِدُونَ
رنگ آميزى خدا است كه به مسلمانان رنگ فطرت ايمان و توحيد بخشيده و هيچ رنگى بهتر از ايمان بخدا نيست و ما او را از روى خلوص پرستش مى كنيم
بقره۱۳۸
💟 جان جانان🙏
دلم را رنگ بزن، رنگی خدایی، تا هیچ رنگی بالاتر از رنگ تو، در دلم جولان ندهد.
مرا سرمست از عشقت کن، تا پروانه کنار شمع از من یاد بگیرد که چگونه شیدایی کند ...
مرا از نعمت سپاسگزاریت محروم نکن ... بگذار زندگی ام پر شود از برکت و نعمت و رحمتت ...
از سفره رحمتت، توشه ای عطا کن تا خیلی ها رو میهمان قلبم کنم، ثروتی ببخش تا زندگی ام پر از بخشش و صفا شود ...!
@mah_davit313
🍃🌸🍃
#هوالمحبوب
مسلمانی ما مایه ی ننگ اسلام نباشد!
اسلام دینى اجتماعى است و آیات قرآن و روایات اسلامى به طور گسترده از معاشرت خوب با مردم سخن گفته است و روایات متواترى در این باره در منابع حدیث وارد شده. کلام امام(علیه السلام) در اینجا نیز ناظر به همین معناست که مى فرماید:
«آن گونه با مردم معاشرت کنید که اگر بمیرید بر مرگ شما اشک ریزند و اگر زنده مانید به شما عشق ورزند».
🌅خَالِطُوا النَّاسَ مُخَالَطَةً إِنْ مِتُّمْ مَعَهَا بَکَوْا عَلَیْکُمْ، وَإِنْ عِشْتُمْ حَنُّوا إِلَیْکُم
[بامردم چنان معاشرت كنيد كه اگر بميريد بر شما بگريند و اگر زنده باشيد [غايب شويد ]مشتاق ديدن شما باشند.]
✍🏻در حدیثى از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه و آله) حسن معاشرت با مردم، نشانه اسلام شمرده شده مى فرماید: «أَحْسِنْ مُصَاحَبَةَ مَنْ صَاحَبَکَ تَکُنْ مُسْلِماً; با کسى که همنشین توست خوش رفتارى کن تا مسلمان باشى».
-ابی اسامه زید شحّام گوید: امام صادق علیه السلام به من فرمود: به آنان که از من اطاعت و به سخنانم عمل می کنند سلام برسان و به آن ها بگو: شما را به تقوای خدای عزوجل، پرهیزگاری در دین، کوشش در راه خدا، راستی در گفتار، برگرداندن امانت به صاحبانش، سجده طولانی، و خوش رفتاری نسبت به همسایگان سفارش می کنم، زیرا حضرت محمد به همین منظور مبعوث شده است. به کسانی که به شما اعتماد می کنند چه نیکوکار باشند چه بدکار، امانت را برگردانید. زیرا رسول خدا حتی به پس دادن سوزن و نخ سوزن[که ارزش اندکی دارد] فرمان داده است. صله رحم به جا آورید در تشییع جنازه شرکت کنید و به عیادت بیمار بروید و ادای حقوق نمایید، زیرا به کسی از شما می توان جعفری مذهب گفت که در دینش پرهیزکار، درست گفتار و امانت دار و با مردم خوش خو باشد. چنین شخصی با این گونه کارهایش مرا شادمان می سازد و این است روش و آیین جعفری.
اگر شیعه ما دارای این ویژگی ها نباشد برایم مایه اندوه و ننگ است و مردم می گویند: این است آیین جعفرصادق. به خدا سوگند پدرم[امام باقر به من فرمود: کسی از پیروان حضرت علی زینت قبیله است که از همه کس بیش تر ادا کننده امانت، برآورنده حقوق، و صادق در گفتار و امانت باشد به گونه ای که اگر از هرکس درباره او سوال شود بگویند مانند فلانی باید بود، زیرا از ما امانت دارتر و درست گفتارتر است.
منابع
نهج البلاغه
شرح نهج البلاغه
اصول کافی
@mah_davit313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 #ترنم | اِنَّ هٰذَا القُرآنَ یَهدی لِلَّتی هِیَ اَقوَم
🔹️ رسانه KHAMENEI.IR در بهار معنویت -ماه مبارک رمضان- مجموعه آیات قرآنی در بیانات حضرت آیتالله خامنهای را در قالب مجموعه #ترنم با تلاوت آیات توسط قاریان بینالمللی منتشر میکند.
💗 تلاوت اختصاصی توسط آقای سیدمحمد حسینی پور - قاری بین المللی
💻 Farsi.Khamenei.ir
@mah_davit313
مهدویت_بصیرت
📹 #ترنم | اِنَّ هٰذَا القُرآنَ یَهدی لِلَّتی هِیَ اَقوَم 🔹️ رسانه KHAMENEI.IR در بهار معنویت -ماه
معیت قرآن و اهل بیت در حدیث شریف ثقلین تنها ظاهری نیست. قرآن و اهل بیت حقیقتا در کنار هم هستند و هیچ گاه از هم جدا نمیشوند. لذا صفات قرآن تبعا در مورد اهل بیت نیز صادق است و گرنه معیت وجهی نداشت.
در جمهوری اسلامی ایران که شعبهای از حکومت رسول الله است و امتداد امکان حکومت مستضعفین در دوران غیبت است، دو وزنه ی اساسی یکی قانون اساسی ودیگری ولایت فقیه است.
این دو در واقع امتداد همان حقیقت هستند.
شأن هدایتگری، شأن یادآوری، شأن انذارگری، شأن بشارتگری، شأن درمانگری اجتماعی، شأن حکمتافزایی اجتماعی، شأن تبیینگری و زدودن ابهامها و جهالتها و جاهلیتها از جامعه، شأن مجد و کرم و نورانیت و نگاه برهانی، شأن پاسخگویی به نیازهای جوامع، شأن سیاسی و اداره جامعه، شأن سازندگی نظام اجتماعی، از شئون ولایت در مقام اصیل و ریشهای آن و از شئون ولایت فقیه در امتداد آن است.
حال میتوان بر این اساس قضاوت کرد که آیا ولیّ فقیه زمان حضرت آیت الله خامنهای در مسیر درست انجام وظیفه قرار دارد یا خیر؟ همان کاری را انجام میدهد که شایسته مقام و جایگاه اوست یا از آن منصرف و منحرف شده است؟
اکثر غریب به اتفاق دشمنیها با این مرد بزرگ تنها به این خاطر است که تلاش کرده در تمام شئون خود به درستی عمل کند و نقطه ضعفی به دست دشمن ندهد و همیشه از آنجا آسیب خورده که بخشی از جامعه درک درستی از جایگاه ایشان ندارند و انتظاراتشان هیچ تناسبی با وظیفه و شئون ایشان ندارد.
📚زنگمطالعه
#دکل #قسمت_اول
📝بابت مطالبی که باید سر کلاس میگفتم بدجور توی فکر بودم به آخرین پله ی طبقه ی دوم که رسیدم صدای کشیده شدن ته کفش یکی از دانش آموزان به کف سالن مرا به خودم آورد صدا آن قدری بود که غده های فوق کلیویام را به زحمت انداخت و بیچاره ها مجبور شدند آدرنالین ترشح کنند. چشمهایم را گرد کردم سمت خط ترمزش؛ تقریباً یکی- دو متری کشیده شده بود کمی ابروهایم را درهم کشیدم نگاهش کردم و خیلی رسمی پرسیدم ترمزت ای بی اس نیست؟
طفلی وقتی دید مثل اَجَل معلّق سر راهش سبز شدم، جا خورد، اما دیگر انتظار چنین سؤالی را نداشت و نزدیک بود از پرسشم شاخ در بیاورد؛ آخر، یک حاج آقا معمولاً اصول دین میپرسد چه کارش به ترمز ای بی اس! قشنگ پیدا بود که آخوند باحال ندیده است همین طور هاج و واج به من زل زده بود؛ مثل آدم برق گرفته یا جن دیده خشک و بی حرکت ماند. دستم را گذاشتم روی سینه ام و با تقلید از بازیگر فرشتهی وحی در
سریال یوسف پیامبر ،گفتم: سلام خدا بر شما!
دست و پایش را گم کرد و گفت اِ حاج آقا شمایید، ببخشید!
لبخند زدم و با لحن داش مشدی گفتم داداش این سری بخشیدمت ولی دیگر این جوری تخته گاز نرو تا مجبور نشی خط ترمز بکشی. هم
لنتهایت صاف میشوند و هم عابر پیاده از ترس کُپ میکند. حس کردم موعظه لاتیام زمینهی تحول اساسی را در وجودش رقم زده، اما احتمال دادم در تشخیص شخصیت من دچار تحیر شده و از اساس بین آخوند یا مکانیک بودن بندهی حقیر بدجور گیر کرده. گمانم این دفعه دچار مشکل هنگ کردن سیستم مغزی شده بود حالا برای اینکه زیاد فسفر نسوزاند دستم را بردم جلوی صورتش و بشکن صداداری حوالهاش کردم.
لبخندی از شرم روی صورتش یخ زد برای این که یخش آب شود، دستم را بردم پشت سرش آرام به سمت خود کشاندم و سرش را بوسیدم. با لحنى مهربان گفتم: ما مخلص پهلوونا هستیم اگر کاری، باری دارید با کمال میل در خدمتم، اصلاً پول نمیگیرم از واکس زدن کفش میتوانی روی من حساب کنی تا جلد گرفتن کتاب و دفتر به هر حال ما چاکر شما هستیم. بالاخره لبخند شیرینش را دیدم، گفتم: خب پهلوون حالا باید حق رفاقتمان را ادا کنی، بگو ببینم کلاس یازدهم تجربی کجاست؟
سمت راست سالن را نشانم داد و گفت حاج آقا آنجاست، آخرین کلاس. به او دست مریزاد گفتم و راهی انتهای سالن شدم. چند قدم بعد پشت در کلاس بودم «بسم الله گفتم و در زدم. دستگیره را پایین کشیدم و وارد شدم سلام کردم ولی از بس همهمه بود صدای من نتوانست عرض اندام کند هرکی هرکی بود از صدای سوت بلبلی گرفته تا کوبیدن روی نیمکت و صوت جانسوز پسکلهای.
بعضیها مشخص بود برای خالی کردن دق و دلشان از آخوند و نظام چنان کف دستشان را شلاق وار، روانهی
پس گردن جلویی میکردند که طرف برق از چشمانش میپرید و مرا دوتا میدید. مبصر تپل کلاس هم که از آمدن بیخبر من، یکه خورده بود و معلوم بود کسی برایش تره هم خُرد نمیکند بعد از تأخیر چند ثانیهای و دستپاچگی، گلویی صاف کرد و بلند گفت: برپا!
فریاد مبصر، چندان هم بیتأثیر نبود؛ چند نفر از جایشان پریدند بالا، دو سه نفر هم با حرکت آهسته از جا بلند شدند دلم به حالشان سوخت که چرا دارند به خودشان زحمت میدهند.
تعداد ایستادهها خیلی کم بود؛ چیزی شبیه تعداد درختهای صحرای آفریقا روی هم رفته تقریباً به اندازهی بازیکنانی که کنار زمین فوتبال گرم میکنند، از جایشان بلند شده بودند. جالب این بود که نود درصد از این مقدار قلیل، کتِشون باز و سینه کفتری بودند؛ تیپ و تریپشان به لاتی میزد و معلوم بود که نمیشود به راحتی با آنها همکلام شد. اوضاع قمر در عقربی بود. بعضیها هم الحق و الانصاف اعصاب معصاب نداشتند. انگار نه انگار که بنده سر کلاسم یکی به راحتی از جناح چپ کلاس بلند میشد و با ادبیات جالیزی سر دوستش هوار میکشید چند نفری هم سرشان را گذاشته بودند روی میز و مثل آدمهای بی دغدغه بِرّوبِرّ نگاهم میکردند. گویا منتظر عکس العمل من بودند. در همین هیس و بیس، یکی از آخر کلاس که به حساب خودش میخواست به من خط بدهد، صدایش را برد بالا و گفت: حاج آقا! تا آستین نزنید بالا و چندتایشان را چپ و راست نکنید، رام نمیشوند.
همین طور که روبه روی بچهها ایستاده بودم برای آنهایی که با برپای مبصر بلند شده بودند سری تکان دادم و همراه با تبسم و اشارهی دستم گفتم: بفرمایید
تجربهی این جور کلاسها را زیاد داشتم ...
✍🏻ادامه دارد ...
@mah_davit313
مهدویت_بصیرت
💢 #نبرد_پایانی ✍خاطراتی از آخرین روز #عملیات_بدر و لحظه شهادت فرمانده دلاور لشگر۳۱ عاشورا #شهید_مهد
💢 #نبرد_پایانی
✍خاطراتی از آخرین روز #عملیات_بدر و لحظه شهادت فرمانده دلاور لشگر۳۱ عاشورا #شهید_مهدی_باکری
💠 قسمت چهارم _ آنسوی دجله
🖌...در زیر بارانی از گلوله های توپ و خمپاره و کاتیوشا شتابان و سراسیمه عرض نخلستان را طی کرده و از کنار دیواره رودخانه به راه خود ادامه دادیم تا اینکه بعد از مدتی پیاده روی ، نفس زنان و عرق ریزان وارد یک خندق بسیار بزرگ و طویل شدیم که دارای دیواره های بلند و چندمتری بود. خندق چنان عمق و وسعتی داشت که عراقیها چند دستگاه تانک دورزن در داخلش مستقر و مشغول زدن عقبه بودند که دیشب در حین عملیات غافلگیر و کاملاً سالم به دست رزمندگان افتاده بودند. به کنار تانکها رسیده و فرمان توقف صادر و همه در کنار دیواره های بلند خندق مشغول استراحت شدیم. چند رزمنده خاک آلوده در حال انتقال تعدادی اسیر سالم و مجروح به عقبه بودند. برخاسته و با سلام ، از اوضاع خط و میدان نبرد پرسیدم. رزمنده ای که جلوی همه حرکت می کرد. شاد و خندان گفت: بچهها ، عراقیها را تار و مار کرده و به اتوبان رسیدهاند و برای تثبیت خط ، فقط به مهمات و نیروی کمکی نیاز دارند. حرف هاش خیلی دل گرم کننده و روحیه بخش بود و حس و حال خوبی را هم به وجود خسته ام بخشید. اما رزمنده ایی که آخر ستون زخمی و لنگان لنگان راه می رفت . همینکه به کنارم رسید. خیلی هراسان و وحشت زده گفت: تا وقت هست و دیر نشده سریع برگردید! اون جلو ، فقط مرگ و اسارت است! عراقیها بقدری تانک و نیرو وارد منطقه کردند که تا ساعتی دیگر همه جا را به خاک و خون می کشند! در عرض چند لحظه دو حرف کاملاً متناقض و متفاوت شنیدم و طوری سردرگم و گیج شدم که اصلأ نفهمیدم باید کدام یک از این حرفها را باور کنم.
دیواره های بلند خندق ، جان پناهی امن و ایمن بودند و خیالمان از شر انفجارات و تیر و ترکش ها کاملاً آسوده بود و برای همین هم رزمندگان با خیال راحت گروه گروه کنار هم نشسته و مشغول گپ و گفت بودند. در کنار همرزمان دلاور برادران پاسدار احد اسکندری و خلیل آهومند و رضا رسولی و مهدی حیدری نشسته و مشغول گفتگو بودیم که ناگهان سر و کله هلیکوپترهای عراقی بالای سر خندق پیدا شد و با رگبار مسلسل و راکت شروع به زدن داخل خندق کردند و در عرض چند دقیقه بقدری گلوله و راکت و موشک بر سرمان ریختند که همه جای خندق را دود و آتش و خاکستر فراگرفت و دوباره ترکش های ریز و درشت شروع به زوزه کشیدن کردند.
از شر تیر و ترکش ها به دیواره خندق چسبیده و پناه گرفته بودیم که یکدفعه سردار میرزاعلی رستمخانی فرمانده دلاور تیپ اول لشگر ۳۱ عاشورا به همراه چند بیسیم چی و جمعی از یارانش شتابان از سمت خط رسیده و مشغول صحبت با برادر تاران فرمانده گردان شدند. طولی هم نکشید که برادر احد اسکندری پیک دلاور گردان را فرا خواندند. احد هم با شنیدن دستور، سراسیمه برخاست که برود سمت فرماندهان که ناگهان مثال یک تیکه چوپ خشک کف زمین افتاده و دیگر تکون نخورد.
همگی بالای سرش جمع شده و هر کدام از طرفی صدایش زده و تکانش دادیم. اما هیچ عکسالعمل و واکنشی نشان نداد. بیشتر نگران شده و شروع به وارسی هیکلش کردیم تا شاید زخم و جراحتی در بدنش پیدا کنیم. اما هرچه گشتیم ، هیچی پیدا نشد! واقعاً صحنه عجیب و غریبی بود! نه قطره ای خون !؟ نه جای زخمی !؟ نه آخی !؟ نه اوخی !؟ همه مات و مبهوت پیکر بی جان احد را نگاه می کردیم که یکی از بچهها کلاه سیاه رنگ احد را از سرش برداشت و با تعجب دیدیم که یک قطره خون سرخ و بسیار کوچولو از سمت راست سرش بیرون زده! اصلاً باور کردنی نبود اما همان زخم کوچک باعث شهادتش شده و احد بدون اینکه کسی متوجه شود. خیلی آروم و بیصدا تا محضر دوست پرواز نموده بود. حیران و گریان دور پیکر پاک شهید اسکندری نشسته بودیم که فرمان حرکت صادر و رزمندگان کم کم شروع به حرکت کردند.
پاسدار شهید احد اسکندری از جمله عاشقان و دلباختگان مخلص و جانبرکف حضرت امام (ره) بود که عمر و جوانی اش را وقف اسلام نموده و شبانه و روز برای حراست و پاسداری از نهال نوپای انقلاب اسلامی تلاش و فداکاری میکرد! شهید اسکندری آنچنان شیفته خدمت و جانفشانی در راه اسلام و انقلاب بود که درست چند روز بعد مراسم ازدواج ، همسر نوعروس اش را تنها گذاشته و روانه جبهه شده بود.او جوانی زیبا و خوش هیکل و بلند قامت با قلبی نترس و شجاع بود که در هیچ کاری کم نمی آورد و در چند روزه ماموریت گردان ، بقدری شجاعت و مردانگی از خودش نشان داده بود که واقعا شیفته مرام و کردارش شده بودم. اما افسوس و هزاران افسوس که دیگر مجال و فرصتی برای رفاقت و دوستی باقی نمانده بود و احد راضی و خشنود تا بارگاه دوست پرواز نموده بود...
#ادامه_دارد...
🖍 خاطره از بسیجی جانباز #عباس_لشگری
#شهدا_راهتان_ادامه_دارد
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم_انشاءالله
@mah_davit313
،
#حکایت
📚 نفرین گنجشک ها
✍️در سال ۱۹۵۶ دولت چین برنامه ای برای افزایش محصولات کشاورزی ارائه داد،
به این صورت که مردم را تشویق به کشتن چهار موجودی که مقامات چین گمان می کردند،
باعث کاهش محصولات می شوند، کرد .
این برنامه به نام "کارزار چهار آفت" معروف شد و برای از بین بردن پشه، مگس، موش و گنجشک راه افتاد.
سه حیوان اول را که مردم همیشه میکشتند و در واقع هدف اصلی کارزار گنجشکها بودند.
دلیل حذف گنجشکها این بود که حکومت چین پیش خودش حساب کرده بود که هر گنجشک در طول یک سال ۴.۵ کیلو غله میخورد،
پس با نابودی گنجشکها چند صد میلیون تن گندم و برنج اضافه میکرد.
نیروی اصلی از بین بردن گنجشکها بچهها بودند،
که با سنگ قلاب به دنبال گنجشکها راه میافتادند و
مردم هم در تمام طول روز با طبل و قاشق و بشقاب سروصدا ایجاد میکنند تا گنجشکها بترسند و روی زمین ننشینند و
همچنین لانه های آنها را هم ازبین می بردند و تخم های آنها را هم می شکستند .
طبق گزارش گاردین به طور کلی در این مدت،
جسد یک میلیارد گنجشک و یک و نیم میلیون موش از سطح کشور جمع آوری شد.
در سال ۱۹۵۸ جمعیت گنجشکها به شدت کاهش یافت اما سال بعد، برداشت برنج در کشور نه تنها زیاد نشد،
بلکه کمتر از حد معمول شد،
زیرا جمعیت ملخها و حشرات دیگر به شدت افزایش یافته بود.
مقامات چین در سال ۱۹۶۰ دستور توقف گنجشک ستیزی را دادند و ساس را در کارزار چهار آفت جایگزین گنجشک کردند،
ولی دیگر دیر شده بود و مرگ گنجشکها و افزایش حشرات باعث ایجاد قحطی بزرگی در چین شد
که منجر به کشته شدن ۴۵ میلیون نفر شد،
این رویداد در چین به "نفرین گنجشکها " معروف گشت.
تجربه چین یاد داد که حذف هر گونه ای از زنجیره ی غذایی،
باعث به هم خوردن نظم اکوسیستم خواهد شد و عواقب بدی را نیز به دنبال دارد.
@mah_davit313
#حکایت #بصیرت_مهدویت
💥فرعون فرمان داد، تا یک کاخ آسمان خراش برای او بسازند، دژخیمان ستمگر او، همه مردم، از زن و مرد را برای ساختن آن کاخ به کار و بیگاری، گرفته بودند، حتی زنهای آبستن از این فرمان استثناء نشده بودند.
یکی از زنان جوان که آبستن بود، سنگهای سنگین را برای آن ساختمان حمال می کرد، چاره ای جز این نداشت زیرا همه تحت کنترل ماموران خونخوار فرعون بودند.
اگر او از بردن آن سنگها، شانه خالی میکرد، زیر تازیانه و چکمههای جلادان خون آشام، به هلاکت می رسید.
آن زن جوان در برابر چنین فشاری قرار گرفت و بار سنگین سنگ را همچنان حمل می کرد، ولی ناگهان حالش منقلب شد، بچه اش سقط گردید، در این تنگنای سخت از اعماق دل غمبارش ناله کرد و در حالی که گریه گلویش را گرفته بود، گفت:
«آی خدا آیا خوابی؟ آیا نمی بینی این طاغوت زورگو با ما چه می کند؟»
چند ماهی از این ماجرا گذشت که همین زن در کنار رود نیل نشسته بود، که ناگهان نعش فرعون را در روبروی خود دید (آن هنگام که فرعون و فرعونیان غرق شدند)
آن زن، در درون وجود خود، صدای هاتفی را شنید که به او گفت: «هان ای زن! ما در خواب نیستیم، ما در کمین ستمگران می باشیم »
#اسرائیلرفتنیاست
#بنیادستمسستاست
@mah_davit313
هدایت شده از 🚩سربازانقلاب| سیدفخرالدین موسوی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برشهایی از سلسله برنامه های #در_وادی_انحراف
از برنامه دوم
👈استاد شهبازیان(استاد فرقه شناسی حوزه علمیه قم)
رائفی پور و حمله به آیت الله فلسفی با تهمتهای ناروا!!
#رائفی_پور
#مصاف
| يجاهدون في سبيل الله ولا يخافون لومة لائم |
سرباز انقلاب | سیدفخرالدین موسوی
🆔@nofoz_shenasi👈عضو شوید
https://eitaa.com/joinchat/1512374323C3a455ab6f6
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟢 صحبتهای انتقادی دانشجویی در حضور رهبرمعظم انقلاب اسلامی
🔅حامد عبدالحسینی نماینده اتحادیه مجمع اسلامی دانشجویان :
آقای رئیس جمهور! با دلار ۶۵ هزار تومانی، پراید ۳۰۰ میلیون تومانی، سکه ۴۵ میلیونی و قیمت نجومی مسکن سفرهها کوچک شده است !
الگوی و عقیده ما در مسئله حجاب نگاه حاج قاسم است !
دوستان با انتقاد از سلبریتیزدگی روی کار آمدند اما امروز سلبریتی در رسانه ملی حاضر است !!
#قرارگاهرسانهایبصیر
به ما بپیوندید در👇🏻
قرارگاهرسانهایبصیر
@mah_davit313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📜 رهبر انقلاب در دیدار دانشجویان: نگاه نقادانه را داشته باشید اما نگاه سرافرازانه را هم در قبال پیشرفتهای کشور داشته باشید. ۱۴۰۳/۱/۱۹
#ثوابنشرمطالبهدیهبهحضرتحجتعج🌤
#ممنونکهبانشرلینکماراحمایتمیکنید
#مهدویت_بصیرت
🆔 @mah_davit313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#طنز
وقتی نماز میت بلد نیستی مگه مجبوری صف اول وایسی؟!😂😂😂
پیشاپیش عیدتون(سعید فطر) مبارک🌷
💥عجیبترین معلم دنیا بود، امتحاناتش عجیب تر...
امتحاناتی که هر هفته میگرفت و هرکسی باید برگهی خودش را تصحیح می کرد، آن هم نه در کلاس، در خانه، دور از چشم همه.
اولین باری که برگهی امتحان خودم را تصحیح کردم سه غلط داشتم. نمیدانم ترس بود یا عذاب وجدان، هر چه بود نگذاشت اشتباهاتم را نادیده بگیرم و به خودم بیست بدهم.
فردای آن روز در کلاس وقتی همهی بچهها برگههایشان را تحویل دادند فهمیدم همه بیست شدهاند به جز من، به جز من که از خودم غلط گرفته بودم.
من نمیخواستم اشتباهاتم را نادیده بگیرم و خودم را فریب بدهم. بعد از هر امتحان آنقدر تمرین میکردم تا در امتحان بعدی نمرهی بهتری بگیرم.
مدتها گذشت و نوبت امتحان اصلی رسید، امتحان که تمام شد، معلم برگهها را جمع کرد و برخلاف همیشه در کیفش گذاشت.
چهرهی همکلاسیهایم دیدنی بود. آنها فکر میکردند این امتحان را هم مثل همهی امتحانات دیگر خودشان تصحیح می کنند. اما این بار فرق داشت، این بار قرار بود حقیقت مشخص شود.
فردای آن روز وقتی معلم نمرهها را خواند فقط من بیست شدم، چون برخلاف دیگران از خودم غلط میگرفتم؛ از اشتباهاتم چشمپوشی نمیکردم و خودم را فریب نمیدادم.
زندگی پر از امتحان است، خیلی از ما انسانها آنقدر اشتباهاتمان را نادیده میگیریم تا خودمان را فریب بدهیم، تا خودمان را بالاتر از چیزی که هستیم نشان دهیم، اما یک روز برگهی امتحانمان دست معلم میافتد، آن روز چهرهمان دیدنی است.
آن روز حقیقت مشخص میشود و نمره واقعی را میگیریم.
راستی در امتحان زندگی از بیست چند شدیم؟
👤 حسین حائریان
#ثوابنشرمطالبهدیهبهحضرتحجتعج🌤
#ممنونکهبانشرلینکماراحمایتمیکنید
#مهدویت_بصیرت
🆔 @mah_davit313
💥حکایت خرچنگ ها در سطل:
مشاهدات نشان میدهد یک خرچنگ تنها زمانی میتواند از درون یک سطل خودش را بیرون بکشد که تنها باشد.
اما اگر خرچنگهای دیگری هم درون سطل وجود داشته باشند، آنها سعی میکنند جلوی بالا رفتن خرچنگی که میخواهد خارج بشود را بگیرند.
جامعهی انسانی هم همینطور است
آدمها معمولا نسبت به موفقیت دیگران حسادت میکنند و جلوی موفقیت آنها را میگیرند،
این حرکت درروانشناسی نیز "اثر خرچنگ در سطل" نامیده میشود.
قرآن می فرماید:
و من شر حاسد اذا حسد .
و از شر حسود وقتی حسادت می کند به خداوند پناه می برم.
امام حسنمجتبی(ع):
الحسدُ رائدُ السُّوءِ و مِنهُ قَتَل قابیلُ هابیلَ.
حسد، پیش قراول بدیها است. به دلیل حسادت بود که قابیل برادرش هابیل را به قتل رسانید. (بحار، ج ٧٨، ص ١١١)
امام جعفرصادق(علیهالسلام)»:
النَّصیحةُ مِن الحاسِد محال!
خیرخواهی از طرف آدم حسود، محال است! (خصال، ج ١، ص ١٢٧)
امیرالمؤمنین(علیهالسلام)»:
الحسودُ دائمُ السُّقمِ و إنْ كانَ صحیحَ الجَسَدِ.
آدم حسود همیشه مریض است هرچند ظاهرا بدنی سالم داشته باشد.
(فهرست غرر، ص ٦٧)
«امام محمدباقر(علیهالسلام)»:
إنَّ الحَسَد یَأكُلُ الایمانَ كما تَأكُل النّارُ الحَطَبَ الیابسَ.
حسد مانند آتشی که هیزم خشک را میخورد، ایمان آدمی را نابود میسازد. (بحار، ج ٧٥، ص ٢٥٢)
«امام جعفرصادق(علیهالسلام)»:
اَلحَسدُ أصلُهُ مِن عَمَی القَلبِ وَالجْحودِ بِفَضِل اللهِ تَعالی و هُما جَناحان لِلكُفرِ.
اصل و مَنشأ حَسَد از کوردلی و انکار الطاف الهی است و اینها، دو بال کفر هستند.
(مصباحالشریعة،ص ٢٨٥)
امام جعفرصادق(علیهالسلام)»:
مَن حَسَدَ مؤمناً اِنماثَ الایمانُ فی قَلبِهِ كمایَنماثُ المِلحُ فیالماءِ!
کسی که به مؤمن حسودی کند ایمان او مانند نمکی که در آب حل میشود از دست می رود!
(تحفالعقول، ص ۳۱۳)
https://eitaa.com/joinchat/4197974043Cc847276a8b
بسماللهالرحمنالرحیم
🚩با اخلاص،کارتان را برای خدا انجام دهید🚩
☀️سلام بر شما که صبور و مقاومید، صبحتانبخیر🌷
🌤اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ
ذکر روز دوشنبه: یا قاضیَ الحاجات
سوره مبارکه الزلزلة آیه ۷
فَمَن يَعمَل مِثقالَ ذَرَّةٍ خَيرًا يَرَهُ
پس هر کس هموزن ذرّهای کار خیر انجام دهد آن را میبیند!
#امام_خامنه_ای:
قصد قربت، که شما بگویید خدایا! من این خدمتی که میکنم، این ساعتی که در اداره هستم، این ساعتی که سر پُست هستم، این تلاشی که برای بهبود کار انجام میدهم، این پنج دقیقهای که بیشتر از وقت مقرّر در اداره میمانم و کار انجام میدهم، این را برای تو انجام میدهم، فرصتی است برای اینکه کار شما برای خدا انجام بگیرد
#اَللّهُمَّعَجِّلْلِوَلِيِّکَالْفَرَجَ
#اللَّهُمَّاشْفِکُلَّمَرِیض
#مهدویت_بصیرت
🆔 @mah_davit313
مهدویت_بصیرت
✨بسماللهالرحمناارحیم✨ ☘ محمدرضا رنجبر /تفسیرگزیده #قسمت_هشتادودوم #بقره #صفحه_۸۲قرآنکریم📚 🎧سرور
4_5769405783187921077.mp3
12.45M
✨بسماللهالرحمناارحیم✨
☘ محمدرضا رنجبر /تفسیرگزیده
#قسمت_هشتادوسوم
#بقره
#صفحه_۸۳قرآنکریم📚
🎧سروران عزیز و ارجمندمهدوی، سعی کنید وقت بگذاریدبشنوید 👌🏻
[روزتان را بدون قرآن سپری نکنید،
اما با توجه و حضور قلب❤️ ]
❤️ثواب نشرش هم هدیه کنید محضر قرآن کریم ،کلام الله جل وعلا ،
امیداست در زمره ی ذاکرین و صالحین محشور شویم ،انشاءاللهتعالی...
#ثوابنشرمطالبهدیهبهحضرتحجتعج🌤
#مروجکلاماللهالحکیمباشید🌴
#ممنونکهبانشرلینکماراحمایتمیکنید
#مهدویت_بصیرت
🆔 @mah_davit313
➕صوت تحدیر،جزء۲۸استادآقایی
➕صوت تحدیر،جزء۲۸شاکرنژاد
➕صوت تحدیر،جزء۲۸سعدالغامدی
➕صوت دعایعهد
➕بابحاجات _نریمانی
التماس دعا.
Mojir.mp3
4.28M
یا مَن اٰنَسَنی وَ آوانی.
اِی آنکه همدم من شد و پناهم داد... ✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 عبادت امروز چیست؟؟
به بچههاتون بگید اینم عبادته👌🏻
#ثوابنشرمطالبهدیهبهحضرتحجتعج🌤
#ممنونکهبانشرلینکماراحمایتمیکنید
#مهدویت_بصیرت
🆔 @mah_davit313