eitaa logo
مرکز آفرینش های هنری خنداب
56 دنبال‌کننده
15هزار عکس
1.2هزار ویدیو
116 فایل
امام خامنه ای: در همه‌ى شعبه‌هاى فرهنگى - چه در موضوع کتاب، چه در کارهاى هنرى، چه در مؤسسات فرهنگى – جهت گیرى‌ها را انقلابى و اسلامى قرار بدهید. 🆔️ @mah_khondab لینک دعوت✔ 🆔️ @Farhangi_khondab ارتباط با مدیر✔
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🍃🍃 خوشا آنانکه با عشق به الله٫ علیه کفر جنگیدند و رفتند خوشا آنانکه بهر یاری دین به خون خویش غلطیدند و رفتند... خوشت آنانکه در این نهضت حق ٫ به سهم خویش کوشیدند و رفتند ..... ----- 🍃 بسیارررر دلتنگت خواهم شد .... تهیه کننده: سحر یادگاری مدرسه: ارشاد
خوشا آنانکه با عشق به الله٫ علیه کفر جنگیدند و رفتند خوشا آنانکه بهر یاری دین به خون خویش غلطیدند و رفتند... خوشت آنانکه در این نهضت حق ٫ به سهم خویش کوشیدند و رفتند ..... ----- 🍃 سحر یادگاری مدرسه: ارشاد
خوشا آنانکه با عشق به الله٫ علیه کفر جنگیدند و رفتند خوشا آنانکه بهر یاری دین به خون خویش غلطیدند و رفتند... خوشت آنانکه در این نهضت حق ٫ به سهم خویش کوشیدند و رفتند ..... ----- 🍃 بسیارررر دلتنگت خواهم شد .... تهیه کننده: سحر یادگاری مدرسه: ارشاد خنداب
راهیان نور و خاطرات آن 🖤 در دلم آشوب بود وقتی قرار بود جواب قرعه کشی شرکت در راهیان نور رو اعلام کنن وقتی سر کلاس نشسته بودم‌ و در حال خودم بودم خبر رسید که اولین نفری هستی که قرعه کشی در امدی باورم نمیشد واقعا از خودم پرسیدم میرم به دیدار شهداء آروم میشم دلم با دیدن مزار ها و قبر هاشون آروم میشه بغض گلوم رو گرفته بود . وقتی وقت سفر رسید به مادرم گفتم مادر جان من رو حلال کن تا بتونیم از حضرت زهرا عذر خواهی کنم و ازش طلب سفر به کربلا کنم ازش بخوام به خوابم بیاید. لحظه ای قلبم تکه تکه شد و چشمانم شروع به باریدن کرد . نمی‌خواستم مادرم با دیدن اشک های من ناراحتی بکشد وسایل رو‌ برداشتم و به مسافرت راهیان نور رفتم . وقتی به اندیمشک رسیدیم صدای ندبه های شهداء به گوشم میرسید انگار به استقبال من امده بودند با من حرف میزدند . از یاد نبرم سرپرستی داشتیم که خیلی خیلی مهربون بود میگفت بچه ها من هم مثل شما مغنه سرمه ای میپوشم که با شما هم درد بشم این هم دردی نبود وظیفه هم نبود این از روی لطفی بود که به ما داشت . خانم حسنی و خانم اسماعیلی سفر به شلمچه و الغمه خرمشهر شروع شد با خودم فکر میکردم با دیدن مزار شهداء دلم آروم میشود ولی وقتی از سفر برگشتم انگار روحم و قلبم پیش شهداء جا مونده خیلی حس خوب بود روی خاکی که خون شهداء آغشته شده بود گریه میکردم و قدم برمیداشتم . وقتی به یادمانی از شهداء رسیدیم بعد از تمام شدن نماز ظهر حاج آقا گفتند بچه ها یه شهید رو انتخاب کنین و رو مزار اون شهید بشینید و باهاش سخن بگین من داشتم می‌گشتم که شهیدی رو برای خود پیدا کنم و با آن خلوت کنم چادرم بر سر مزاری از شهید گیر کرده بود همون لحظه توقف نکردم و نشستم دستم رو بر سر مزارش کشیدم و گریه کردم . خرمشهر شبی که به اونجا رسیدیم همه جا مه بود میگفتم یعنی شهداء با این وجود مه میجنگیدند بخاطر منی که الان با امینت راه برم و بدون اینکه چیزی منو تحدید نکنه جونشون رو بخاطر منی از دست دادن که من آرامش و امنیت داشته باشم . شهدایی که وقتی چشمم به دیدن آنها میوفتادن لحظه ای بغض گلوم رو میگرفت میگفتم پس این شهداء بودند که منو طلبیدن و من تونستم به این اردو بیام به سرزمین هایی که شهداء بودند راهیان نور حال و هوای کربلا دوم رو داشت احساس میکردم به دیدار امام حسین و حضرت زهرا اما نمیدانستم قرار است این همه دوری بکشم که ببینم تا کی قرار است امام حسین آدمی مثل من را طلب نکند . توبه کردم قسم خوردم به شهداء گفتم شهداء منی که این همه بدی کردم الان با دیدن شماها بدی هام پاک شد توبه کردم به حضرت زهرا بگین بهش بگیننن که من هم به شما بپیوندم من رو به بندگی قبول کنن من هم به آغوش خود بگیرد و با حضرت زهرا خلوت کنم من رو در آغوشش بگیرد و بگوید فرزندم آمدی؟‌ همان لحظه اشک از چشمانم جاری شد. زمان برگشت رسید نمیخواستم دل بکنم نمی‌خواستم شهداء رو تنها بذارم میخواستم دوباره برای بار دوم با آنها خلوت کنم . اما نشد. در برگشت به خانه گریه میکردم نمیتونستم باور کنم سفر تموم شد و دیگه جایی نیست که با شهداء خلوت کنم . اصلا شهدایی نبود که بخوام باهاش درد و دل کنم . امشب با آنها در نمازم خلوت میکنم دورم ولی امیدوارم سهداء دوباره من رو طلب کنن و به دیدار آنها بروم سلام بر شما ای شهیدان راه حق سلام بر شما ای مجاهدان برای خون حسین (ع) دوباره کوچه کوچه دلم پر شده از عطر وجود شما کاش میشد در کنارتان بود.کاش میشد فرار کرد از همه نیرنگ ها و ناپاکی ها و بدی های روزگار ما... کاش میشد دوباره حضورتان غبار از دل های آلوده یمان بزداید... کاش باز هم میزها سنگر شوند و لباس های مجلل...همان لباس های خاکی و زیبا دلم گرفته از این همه رنگ و ریا اصلا بهتر است ننویسم.دلم لک زده برای سادگی... برای نور خدا... برای  شهدا... و فقط میگویم این منم  در راه مانده ای بی پناه و پرو بال شکسته ای که بی حضورتان توان پرواز ندارد ****درد و دل با شهدا**** خوشا آنانکه با عشق به الله، عليه کفر جنگيدند و رفتند... خوشا آنانکه بهر ياری دين به خون خويش غلطيدند و رفتند... خوشا آنانکه با شور حسينی، شهادت را پسنديدند و رفتند... خوشا آنانکه در اين نهضت حق، به سهم خويش کوشيدند و رفتند... ای شهدا برای ما حمدی بخوانید که شما زنده اید و ما مرده ای شقایق های آتش گرفته دل خونین ما شقایقی است که داغ شهادت شمارابرخوددارد آیا آن روز نیز خواهد رسید که بلبلی دیگر در وصف ما سرود شهادت بسراید؟ ****دلنوشته ای در خصوص شهدا**** خوش به حال شهدا بنده شیطان نشد اسلام علیک یا ابا عبدالله الحسین اسلام علیک یا ابلفظل عباس اسلام علیک یا صدیق الشهدا و صدیقین تهیه کننده : سحر یادگاری ؛ مدرسه : ارشاد
🍃🍃🍃 خوشا آنانکه با عشق به الله٫ علیه کفر جنگیدند و رفتند خوشا آنانکه بهر یاری دین به خون خویش غلطیدند و رفتند... خوشت آنانکه در این نهضت حق ٫ به سهم خویش کوشیدند و رفتند ..... ----- 🍃 سحر یادگاری مدرسه: ارشاد