هدایت شده از امام زمان و من
D1738012T14139756(Web)-mc.mp3
8.17M
😔شعرهای این کتاب از زبان دخترکی به نام فاطمه خطاب به حضرت فاطمه سلام الله علیها سروده شده است.
برای عضویت در کانال #امام_زمان_و_من کلیک کنید.👇
@emamezaman_va_man
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
https://eitaa.com/joinchat/3571581185Cf545822cdd
هدایت شده از امام زمان و من
khodahafez-madar.mp3
11.41M
جهان را غرق باران می کند باز
دل مارا پریشان می کند باز
صدای ، صدای، صدای گریه ی محبوبه ی شهر
جهان را بیت الاحزان می کند باز
شرار غم به جان خانه افتاد
میان شعله ها پروانه افتاد
پریشانم ، پریشانم، پریشان
چرا از دست مادر شانه افتاد
خداحافظ مادر، خداحافظ مادر
خداحافظ
به ما گفتی که دینی جز علی نیست
امام المتقینی جز علی نیست
میان ، میان ، میان شعله ها فریاد کردی
امیرالمؤمنینی جز علی نیست
دلم با ساحل غم خو گرفته
کنار کشتی پهلو گرفته
دلم می خواهد از مادر بپرسم
چرا از دخترش هم رو گرفته
خداحافظ مادر، خداحافظ مادر
خداحافظ
سکوت و بغض و تشییع شبانه
شب دل کندن از بانوی خانه
گمانم ، گمانم ، گمانم در شب تاریک مولا
خودش را می برد بر روی شانه
خداحافظ گل ریحانه ی من
بهشت روشن کاشانه ی من
خزان است و خزان است و خزان است
خداحافظ بهار خانه ی من
خداحافظ مادر، خداحافظ مادر
خداحافظ
به دور از چشم شب پنهان پنهان
شدی تشییع در شام غریبان
قیامت، قیامت، قیامت می شود امروز اما
به یاد تو خیابان در خیابان
بیا از جاده های بی نشانی
بیا ای آفتاب آسمانی
بیا شب های دل گیریست آقا
بیا که روضه ی مادر بخوانیم
خداحافظ مادر، خداحافظ مادر
خداحافظ
برای عضویت در کانال #امام_زمان_و_من کلیک کنید.👇
@emamezaman_va_man
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
https://eitaa.com/joinchat/3571581185Cf545822cdd
ماه مــــهــــــــــر
#قصه_های_پیامبران 🌸حضرت ابراهیم علیه السلام #ادامه_داستان مردم همه تعجب کردند و نمرود از شدت عص
#قصه_های_پیامبران
🌸حضرت ابراهیم علیه السلام
#ادامه_داستان
- من دیگه نمی تونم، اون بچه وهاجر رو ببینم. ازت میخوام که اونا رو از این جا ببری...
حضرت ابراهیم ناراحت شد و نمی دانست چه کند. به اتاق رفت و با خدای خود راز و نیاز کرد. تا این که جبرئیل آمد و به حضرت ابراهیم گفت:
-پیامبر خدا، ابراهیم، به دستور خداهاجر و اسماعیل را به جای دیگری ببر تا ساره آنها را نبیند.
حضرت ابراهیم گفت:
-آنها را کجا ببرم؟
جبرئیل گفت:
-خدا به تو میگوید و راهنمایی ات میکند.
حضرت ابراهیم وسایل سفر را آماده کرد وهاجر و حضرت اسماعیل را سوار اسب کرد و راه افتاد. در راه جبرئیل، حضرت ابراهیم را با یک نور راهنمایی میکرد.هاجر هر جا را که نگاه میکرد بیابان و خشک بود. با ناراحتی به حضرت ابراهیم گفت:
-می خواهی کجا بری؟
حضرت ابراهیم گفت:
-خواهش میکنم. حرفی نزن و از خدا اطاعت کن.
آنها هر چه میرفتند بیابان و خشک و بی آب و علف بود و باد بدی میوزید. ناگهان طوفان زیاد شد و حضرت ابراهیم ترسید و گفت:
-هاجر، مواظب اسماعیل باش. بشین و محکم بگیرش.
اسب هم میترسید و حضرت ابراهیم کمک کرد اسب بشیند. تا این که طوفان تمام شد و حضرت ابراهیم از جا بلند شد و اطراف را نگاه کرد. وقتی نوری نیامد گفت:
-دیگه نوری نمی یاد باید تو و اسماعیل این جا بمونین.
هاجر با ناراحتی گفت:
-این جا؟ این جا که چیزی نیست.
حضرت ابراهیم با مهربانی گفت:
-به خدا ایمان داشته باشهاجر، من باید بروم و تنها باشین...
هاجر گریه کرد و گفت:
-چرا میخواهی من و این بچه را تنها بگذاری. نه آب هست نه غذا، این جا پر از عقرب و مار است.
حضرت ابراهیم چشمهای خود را بست و گفت:
-به فرمان خدا باش.هاجر...
هاجر اشکهای خود را پاک کرد و گفت:
-من هم مثل تو هر چه خدا میگوید گوش میکنم.
حضرت ابراهیم، حضرت اسماعیل را بوسید و ازهاجر خداحافظی کرد و به خدا گفت:
-خدایا، من زن و بچه ام را که خیلی دوستشان دارم تنها میگذارم و میروم، تو به آنها کمک کن...
حضرت ابراهیم سوار اسبش شد و از آن جا رفت...
هاجر میترسید و به هر جا نگاه میکرد به جز خشکی چیزی نمی دید. حضرت اسماعیل تشنه بود و آب میخواست و گریه میکرد.هاجر هر چه زمین را میکند و هر جا را که میگشت خبری از آب نبود. حضرت اسماعیل دیگر حال نداشت و روی زمین افتاد.
هاجر برای پیدا کردن آب، دوید. به هر طرف که میدوید از آب خبری نبود. فکر میکرد که آن دورها دریاچه ای است اما وقتی به آن جا میدوید دریاچه نبود و همه اش خیالهاجر بود.
هاجر گریه میکرد و میدوید و دلش برای حضرت اسماعیل میسوخت. او هفت بار از کوه صفا و مروه را دوید اما آب نبود.
وقتی خسته و ناراحت کنار حضرت اسماعیل رفت. حضرت اسماعیل داشت در یک حوض کوچک آب بازی میکرد.هاجر اشکهایش را پاک کرد و گفت:
-خدایا، یعنی درست میبینم یا باز هم خیال میکنم.
نزدیک تر رفت و دستش را به آب برد و گفت:
-خدایا شکر، خدا میدونستم که به ما کمک میکنی...
#این_داستان_ادامه_دارد...
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
@mah_mehr_com
هدایت شده از .
بسم الله الرحمن الرحیم
یک فرزند صالح سالم حق هر انسان است 🕊😊
آیا نا بارور هستید ؟ آیا ضعف جسمانی دارید ؟ آیا نمیتوانید یک فرزند داشته باشید ؟؟؟
اصلا جای نگرانی نیست😳
بنده دکتر و متخصص نا باروری (آراستی) هستم👨🏻⚕
و به شما کمک میکنم تا مشکلات جسمانی خود را از بین ببرید و درمان بشوید ✅🧬
با ما همراه شوید👇🏻
لینک کانال ⛑
https://eitaa.com/joinchat/3234202205Ce4f4e9b4ff
ادمین برای مشاوره ی رایگان🤍🧑🏻💻
🆔 @Admin_Mehrsaa
ماه مــــهــــــــــر
اگر ۱/۵ مرغ، در ۱/۵ روز، ۱/۵ تخم بگذارد، ۱ مرغ در ۳ روز چند تخم خواهد گذاشت؟!
۱/۵ مرغ در ۱/۵ روز، ۱/۵ تخم میگذارد. تعداد مرغها را دو برابر میکنیم، بنابراین تعداد تخمها نیز دو برابر خواهد شد: ۳ مرغ در ۱/۵ روز، ۳ تخم میگذارند. حال تعداد روزها را دو برابر میکنیم. بنابراین تعداد تخمها نیز دو برابر خواهد شد: ۳ مرغ در ۳ روز، ۶ تخم خواهند گذاشت. حال به راحتی نتیجه میگیریم یک مرغ در ۳ روز، ۲ تخم خواهد گذاشت. (تعداد مرغها را به ۳ تقسیم میکنیم و در نتیجه تعداد تخمها نیز، یک سوم خواهد شد)
ماه مهر
╔═🌸🌿☃️.══════╗
𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
YEKNET.IR - shoor - fatemieh 2 - 1400 - mehdi rasouli.mp3
5.13M
🔳 #ایام_فاطمیه
اسوه ی من مادرمه
مادر من باورمه
🎤 #مهدی_رسولی
ماه مهر
╔═🌸🌿☃️.══════╗
𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
46.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نقاشی حضرت زهرا س
#نقاشی_حضرت_زهراس
#شهادت_حضرت_زهرا
توجه: این نقاشی مناسب سن سوم دبستان به بالاست
@mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #انیمیشن «در مسیر نور»
☀️ کافران میخواهند که نور خدا را با دهانشان خاموش کنند و خدا نگذارد تا آنکه نور خود را در منتهای ظهور و حد اعلای کمال برساند هر چند کافران ناراضی و مخالف باشند.
@mah_mehr_com
هدایت شده از .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟢 بعد از اینکه ویدیو رو دیدی
به این سوالام جواب بده لطفا...
🌱 دوست داری انگلیسی یاد بگیری؟
🌱میخای همچین کلاسایی شرکت کنی؟
🌱میخای روان انگلیسی صحبت کنی؟
🌱دنبال یه استاد کاربلد میگردی؟
🔹🔹🔸🔸🔹🔹🔸🔸
👇🏻پس روی لینک زیر کلیک کن 👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/4257874173Ce7f0800903
🔹🔹🔸🔸🔹🔹🔸🔸
آموزش ها با هردو لهجه
🇺🇸 آمریکایی | 🇬🇧 بریتانیایی