eitaa logo
ماه مــــهــــــــــر
5هزار دنبال‌کننده
10.4هزار عکس
12هزار ویدیو
384 فایل
آیدی کانال👇 @mah_mehr_com 🌹کاربران می توانند مطالب کانال با ذکر منبع فوروارد کنند🌹 مطالب کانال : 👈قصــــــــــــّه و داستان آمـــــــــــــوزشی 👈کلیب آموزشی و تربیتی ***ثبت‌شده‌در‌وزرات‌ارشاداسلامی
مشاهده در ایتا
دانلود
ناله واعطشا بر جگرش می افتاد آب میدید بیاد قمرش می افتاد گوسفندی جلویش ذبح که میشدیاد خنجر کند و گلوی پدرش می افتاد 🌷▶═🌸🌿☃️.══════╗ 𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
هدیه ای برای دوست جدید - @mer30tv.mp3
4.08M
یه قصه شیرین😍 برای کودک دلبند شما🥰 🌷▶═🌸🌿☃️.══════╗ 𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠کلیپ تصویری: سجده آفتاب 🔸معرفی امام سجّاد (علیه السلام) از ولادت تا شهادت ▪️هرچند دل از گریه ی شبهای دعا سوخت ▪️شیرازه ام امّا همه در کرب و بلا سوخت ▪️هر صفحه ای از زندگی ام شرح فراقی است ▪️هر لحظه ام عمریست که در فصل عزا سوخت 🏴 شهادت جانسوز حضرت امام سجاد علیه السلام بر عموم شیعیان جهان تسلیت باد 🌷▶═🌸🌿☃️.══════╗ 𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
🔸خواص عاشورایی: امام سجاد علیه السلام_ قسمت اول 💠حضرت علی بن حسین بن علی بن ابی‌طالب، مشهور به امام سجاد یا زین العابدین علیه السلام چهارمین امام شیعیان تا ۳۴ سال بعد از امام حسین ع امامت شیعه را بر عهده داشتند. ایشان در ۵ شعبان سال ۳۸ ق متولد شدند . مادر مکرمه ایشان شهربانو دختر آخرین پادشاه سلسله ساسانی بود. 🔹در زمان واقعه کربلا ، امام سجاد (ع) ۲۳ سال داشتند و در آن روز به شدت بیمار بودند. هنگام بردن اسیران از کربلا به کوفه، بر گردن امام سجاد(ع) غل و زنجیر نهادند و چون بیمار بودند هر دو پای ایشان را بر شکم شتر بستند. 🔺امام در کوفه با ایراد خطبه ای مهم، مردم را متوجه جنایتى که نسبت به خود و امت اسلامى رواداشته اند، کردند. زمانی که از امام سجاد (علیه السلام) پرسیده شد سخت ترین مصائب شما در سفر کربلا کجا بود؟ در پاسخ حضرت سه بار فرمود: الشام 🔻امام زین العابدین علیه السلام در شام و در مسجد اموی با بیان خطبه ای غرّا در میان مردم ، یزید و امویان را رسوا نمودند. پس از این رسوایی، یزید رویکرد خود را با اهل بیت تغییر داد و تصمیم به دلجویی از آنان گرفت و پس از مدتی با عزت و احترام تمام آنان را به مدینه بازگرداند. @mah_mehr_com
🔸خواص عاشورایی: امام سجاد علیه السلام_ قسمت دوم 💠حضرت زین‌العابدین (علیه‌السلام) برای پدرش ۳۴ سال گریست، و این در حالی بود که این مدت روزها را روزه می‌گرفت و شب‌ها را به نماز می‌ایستاد. در دوره امامت ایشان خفقان شدید و جو رعب و وحشت بر بلاد اسلامی حاکم بود. ♦️همچنین انحرافات عقیدتی و فکری متعددی نیز جامعه شیعه را دستخوش نوسانات جدی کرده بود. لذا امام سجاد (ع) بالاترین بهره را از روش‌های تعلیم غیرمستقیم برده و بخصوص از سلاح دعا و تقیه حداکثر استفاده را نمودند و شاگردان برجسته‌ای نیز تربیت کردند. 🔻واقعه حره، نهضت توابین و قیام مختار در زمان امام سجاد(ع) روی داده است. مجموعه ادعیه و مناجات‌های امام سجاد(ع) در کتاب صحیفه سجادیه گرد آمده است. رسالة الحقوق از فرمایشات ایشان است. 🔺امام سجاد(ع) به دستور ولید بن عبد الملک ،در ۱۲ محرم سال ۹۵ ق در ۵۷ سالگی با سمّ به شهادت رسیدند. مدفن ایشان در قبرستان بقیع کنار قبر مطهر امام حسن مجتبی، امام باقر و امام صادق علیهم السلام است. @mah_mehr_com
✨الامام السجاد علیه‌السلام: و أمّا حَقُّ وَلَدِكَ فَأن تَعلَمَ أنَّهُ مِنكَ و مُضافٌ إلَيكَ في عاجِلِ الدُّنيا بِخَيرِهِ وَشَرِّهِ و أَنَّكَ مَسؤولٌ✨ عَمّا وَليتَهُ مِن حُسنِ الأَدَبِ وَالدِّلالَةِ عَلى رَبِّهِ عَزَّوجَل وَ المَعونَةِ عَلى طاعَتِهِ. 🔰و امّا حقّ فرزندت اين است كه بدانى او از توست و با خوب و بدش در دنيا، منتسب به توست و بى‌گمان، تو درباره خوب تربيت كردن فرزندت و او را به سوى خداوند راهنمايى كردن و يارى كردنش برای اطاعت از خداوند، مسئول هستی. 📚 مَن لا یَحضُرُه‌ُ الفَقِیه، جلد ۲، صفحه ۶۲۲. 🏴 امام سجاد علیه‌السلام بر همه پیروان ایشان، تسلیت‌ باد. 🏴 @mah_mehr_com
کدوم عکس؟ . «یا (عج) را نذر یاری قیام تو می‌کنم، او را برای ظهور نزدیکت برگزین و حفظ کن، ‌یا علی‌اصغر (ع) ادرکنی.» @mah_mehr_com
«خدا چند سالشه؟ با این به کودکت جواب بده» در کنار یک پنجره زیبا پسربچه ای نشسته بود. اسم این پسر بچه باهوش مهدی بود مهدی امروز با هیچ کسی حرف نمیزد. او به فکر فرو رفته بود. تا اینکه پدر به او نزدیک شد و گفت: چی شده پسرم؟ خیلی ساکتی امروز!". مهدی با گیجی به پدر نگاه کرد و گفت: " خیلی گیج شدم بابا!". پدر پرسید چی گیجت کرده؟". مهدی گفت:" " یه سوال دارم اون گیجم کرده. پدر با تعجب به مهدی نگاه کرد و گفت: " یک سوال؟ حتما سوال سختیه میشه به منم بگی؟ مهدی گفت: " بابا! خدا چند سالشه؟ پدر سر و موهای مهدی را نوازش کرد و گفت : " حق داری .پسرم سوال خوبیه و جوابش یکم سخت!". اما اجازه بده یک قصه زیبا رو برات تعریف کنم. یکی بود یکی نبود در یک جنگل بزرگ و خیلی پیر، یک بچه فیل بامزه و کنجکاوی زندگی میکرد یک روز که همه حیوانات جنگل در حال بازی بودند، بچه فیل زیر درخت به فکر فرو رفته بود او با خودش میگفت : " خدا چند سال عمر داره؟ چند وقته که خدا هست؟". سپس پیش دوستانش رفت و این سوال را از آنها پرسید. خرگوشی داد زد و گفت: ما که بچه ایم. نمیدونیم از کی خدا بوده برو از پدر بزرگت بپرس اون سنش خیلی زیاده". بچه فیل فورا پیش پدر بزرگش رفت گفت: " بابا بزرگ خدا چند سالشه؟" پدر بزرگ کمی فکر کرد و گفت: " نمیدونم ولی از وقتی که من بچه بودم خدا هم بوده چون نشانه هاشو دیدم ،درختا کوهها پرنده ها بچه فیل خوشحال شد و گفت : " آها فهمیدم یعنی خدا هم سن شماست!". پدر بزرگ جواب داد نمیدونم شاید قبلتر از منم بوده بریم از پدر بزرگامون بپرسیم! بعد دستهای هم را گرفتند و پیش ماموت رفتند بچه فیل از ماموت پرسید شما که خیلی پیری میدونی خدا چند سالشه؟ ماموت گفت: " نمیدونم ولی از همون موقع که من بچه بودم خدا هم بود. چون درختا کوه ها و خیلی نشانه های دیگه خدا هم بودند. اما برید از اژدهای پیر جنگل که خیییلی سنش زیاده بپرسید. شاید اون بدونه!". بچه فیل به همراه پدر بزرگش وارد غار جنگل شدند. اژدهای خیلی پیر آنجا زندگی میکرد پیش او رفتند و بچه فیل سلام کرد و گفت: " ببخشید شما میدونی خدا چند سالشه؟ اژدها گفت : " من دقیق نمیدونم ولی از همون بچگیام نشانه های خدا رو دیدم. یعنی خدا بوده اما بریم از پدر بزرگه بابام بپرسیم شاید اونا دقيق بدونن!". و بعد همه باهم به راه افتادند وقتی به پدر اژدها رسیدند بچه فیل سلام کرد و پرسید: شما خیلی پیرید. میدونید خدا چند سالشه؟ پدر که از پدر بزرگ بیمار مراقبت میکرد به پدر بزرگ نگاه کرد. بعد با صدای بلند گفت پدر بزرگ! شما میدونی خدا چند سالشه؟". پدر بزرگ که خییییلی پیر بود با صدایی آرام و ضعیف گفت: خدا از همون موقع که بچه بودم بوده چون اون موقع ها هم درختای بلند بود کوهها و دریاها و خورشید بودند. وقتی بچه فیل جواب اژدهای پدر بزرگ را شنید با شوق گفت: "...". هنوز قصه تمام نشده بود که مهدی گفت بابا فهمیدم! خدا از همون اول بوده و تا آخرم هست چون همیشه نشانه هاشم بودن و هستن." پدر مهدی را بوسید و گفت: " آره پسرم. درسته خدا از اول بوده و هست و تا همیشه هم هست. پایان... @mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌀برگ برنده ای به نام عزای امام حسین علیه السلام در امر تربیت.... "استاد عباسی ولدی" @mah_mehr_com
‌‌‏ ‍ چهار جمله با تاثیر مثبت در تربیت کودک! ❣ خودت تصمیم بگیر این گونه به کودک می آموزیم که مسئولیت عمل خودش را برعهده دارد و هر تصمیمی که بگیرد باید منتظر عواقب بد یا خوبش باشد. ❣دوستت دارم ولی این کار تو را نمی پسندم کار [درست] و [نادرست] را به صورت واضح برای کودک مشخص کنید یعنی به او بیاموزید ما کار [درست] و کار [نادرست] داریم، نه بچه خوب و بچه بد. ❣ از تو می خواهم مشکل من را حل کنی اگر کودک رفتاری دارد که باعث رنجش شما می شود، به او بگویید که دچار مشکل شده اید و از او بخواهید در حل مشکل به شما کمک کند؛ ❣احساس تو را درک می کنم وقتی کودک عصبانی است و مثلا می گوید «از تو متنفرم» یا «خیلی بدی»، بگوییم ولی من عاشق تو هستم و در هر شرایطی تو رو دوست دارم. @mah_mehr_com
سرود بگو چقد گریه کنم؟.mp3
11.7M
💫سرود فوق‌العاده زیبای «بگو چقد گریه کنم؟» 💔دردودلی کودکانه با تشـــــنه لب کربلا پر از مفاهیم ناب دینی و ایجاد حس حماسه در کودکان شعر و نوای: عبدالحسین شفیع پور همخوانی: گروه سرود محیصا @mah_mehr_com
🖤 💔 سیدالشهداء؛ ♦️یکی بود، یکی نبود زیر این سقف کبود، غیر از خدای مهربون هیچکس نبود. خدا بود و خدا بود و خدا بود. ✍🏻وقتی به دنیا آمد، همه ی خانواده خیلی خوشحال شدند. یک نوزاد تپل و مپل دوست داشتنی، خوش بو و خنده رو؛ اسمش را حسین گذاشتند. تا کوچولو بود، توی دامن پیامبر می‌نشست، یا روی دوشش سوار می‌شد. یا همراهش به مسجد می‌رفت. گاهی اوقات امام حسین و امام حسن توی حیاط خانه ی پیامبر با هم بازی می کردند؛ به دنبال هم می دویدند و برای پیدا کردن هم، توی همه ی اتاقها سرک می کشیدند؛ پیامبر از دیدنشان و از شنیدن صدای خنده ها و حرفهای شیرین کودکانه شان، خیلی لذت می برد و همیشه می‌گفت:«حسن و حسین، پاره های تن من هستند.» پیامبر خیلی دوستش داشت؛ آنقدر که روزی در نماز جماعت، وقتی به سجده رفت و حسین بر پشتش سوار شد، آنقدر سجده را طولانی کرد، تا خودش پایین بیاید؛ خواهرش زینب هم خیلی دوستش داشت و یک لحظه هم از او دور نمی‌شد؛ او هم خیلی خواهرش را دوست می داشت؛ آنقدر که یک روز وقتی دید، زینب خوابیده و خورشید روی صورتش می تابد، جلوی نور خورشید ایستاد تا جلوی نور و گرمای خورشید را بگیرد و خواهرش اذیت نشود... اصلاً همه دوستش داشتند و کسی را پیدا نمی‌کردی که دوستش نداشته باشد. از همان اول هم مهربان و خوش اخلاق و بخشنده بود. اما هیچوقت زورگویی را قبول نمی‌کرد. ایشان بعد از شهادت برادرش امام حسن، امام سوم ما شیعیان شد. وقتی یزید اعلام کرد که پادشاه مسلمانان است، امام حسین خیلی ناراحت شد، چون یزید مردی خیلی ظالم و بی دین بود. یزید خواست به زور امام حسین را مجبور کند تا او را قبول کند؛ اما امام حسین حرف زور را قبول نمی‌کرد. برای همین از مدینه به مکه رفت و وقتی یزید، آنجا هم به سراغش آمد، به دعوت مردم کوفه به عراق سفر کرد؛ و همانطور که قبلاً برایتان گفتم، مردم کوفه گول پول و طلای یزیدشاه را خوردند و امام حسین به اجبار به کربلا رفت. امام حسین حتی دلش برای آدمهای لشکر یزید هم می سوخت و دلش می‌خواست راه درست را به آنها نشان بدهد، اما انگار گوشهای آنها، حرف درست امام را نمی شنید! شب عاشورا امام حسین به همه ی یارانش که تعدادشان زیاد هم نبود، فرمود:«فردا روز سختی است؛ اما پایان این سختی شیرین است. اما هر کس دلش نمی‌خواهد بماند، می تواند برود.» همه ی آنها گفتند که خیلی امام را دوست دارند و هیچوقت تنهایش نمی‌گذارند. امام حسین و یارانش آن شب تا صبح بیدار بودند؛ آنها با هم صحبت می کردند و به روی هم لبخند می زدند و توی دلشان هیچ غم و غصه ای نبود؛ نماز می‌خواندند و دعا می کردند. امام حسین به همه ی چادرها سر می‌زد و با آنها با مهربانی حرف می زد و به چادر بعدی می‌رفت، با خواهرش زینب هم خیلی صحبت کرد. بعد هم دور چادرها میگشت و هر جا خاری بود، آن خار را از سر راه می کند... همه ی آن شب به یاد خدا گذشت. صبح تا ظهر عاشورا، یاران امام حسین، کوچک و بزرگ، پیر و جوان، همه، مردانگی شان را نشان دادند و در کنار امام حسین ایستادند؛ ظهر که شد، تا وقت نماز رسید، امام حسین که بخاطر دین خدا تسلیم یزیدشاه ظالم نشده بود، با سختی خیلی زیاد، همراه یاران نماز ظهر را به جماعت خواندند. و یکی یکی در راه خدا به شهادت رسیدند و از آغوش امام حسین راهی بهشت شدند. امام حسین باز هم تلاش کرد، حتی یک نفر از لشکر یزید را از اشتباه و گناه، نجات بدهد؛ اما آنها گول پول و طلا را خورده بودند و حرف درست و حق امام، برایشان اثر نداشت. هیچ روزی به سختی روز عاشورا نبود و نیست و نخواهد بود.... «اصلاً حسین، جنس غمش فرق می‌کند؛» ♥️راستی بچه ها؛ این شبها که هیئت میرین، یاد ما هم باشین مهربونهای خوش قلب🖤 @mah_mehr_com
شعر 🌸سلام گل های زیبا 🌱چادر به سر با حیا 🌸دلم می­خواد که باشم 🌱دوست شما ­ بچه ها 🌸وقتی که بیرون می رم 🌱منم چادر می­پوشم 🌸مثل یه دختر خوب 🌱در حفظ اون می­کوشم 🌸حجاب برای دختر 🌱نشونه ی وقاره 🌸هرکی که با حجابه 🌱خدا دوستش می داره 🌸وقتی چادر می­پوشیم 🌱فرشته ها میخندن 🌸دست و پای شیطون رو 🌱با خوشحالی می بندن 🌸ما دوست داریم خدا رو 🌱چون خیلی مهربونه 🌸گوش می­کنیم به حرفاش 🌱بی عذر و بی بهونه 🌸همیشه با متانت 🌱همیشه با حجابیم 🌸ما نوگلای خندان 🌱فرزند انقلابیم اللهم عجل لولیک فرج 🌷▶═🌸🌿☃️.══════╗ 𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com