فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینم یک بستنی خوشگل و بامزه 😍
🍦🍦🍦🍦🍦
#فواید کار با خمیر 👇👇
🔮تخلیه روحی روانی
🔮کسب مهارت
🔮تقویت دستورزی و خلاقیت
🔮کاهش استرس و ....
@mah_mehr_com
دعای سلامتی.mp3
985.5K
🎧 #دعای_سلامتی امام زمان(عج)
🌸با صدای مقام معظم رهبری
جهت پخش در صبحگاه مهدوی مدرسه
و همخوانی دانش آموزان
🌺حتما برای دوستان خودبفرستید🙏
┄┄┅🍃🌸♥️🌸🍃┅┅
@mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از دستش ندید این سریال زیبا رو😍
📹 #شهرآجیلی 📹
💥 قسمت: 58 💥
فوروارد کن 💐
@mah_mehr_com
27.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کارتون_نوستالژی
کارتون خاطره انگیز
«#جزیره_ناشناخته»
تقدیم نگاه زیبای شما 😍
قسمت« ۱۸»
@mah_mehr_com
« وای اگر از پس امروز بود فردایی» :
اصل این ضرب المثل از این بیت مشهور حافظ آمده است که:
گر مسلمانی از این است که حافظ دارد
وای اگر از پس امروز بود فردایی
این بیت داستان جذابی هم دارد:
میگویند میان حافظ و شاه شجاع کدورتی پیش آمد ، تا این بیت از حافظ بیرون آمد
شاه شجاع و فقیهان شهر اصرار داشتند که این بیت مصداق کفر است.
چون حافظ (اگر) را در بیت آورده معلوم میشود به قیامت اعتقادی ندارد ، حکم به قتل شاعر دهند !
حافظ مضطرب شده نزد مولانا زین الدین ابوبکر تایبادی رفته از او چاره خواست.
مولانا گفت : مناسب است بیتی دیگر مقدم بر این بیت درج کنی به این معنی که کسی چنین گفت: تا به مقتضای اینکه نقل کفر ، کفر نیست از تهمت نجات یابی.
بنا بر این حافظ این بیت را سرود و جلوتر از بیت مورد اعتراض جای داد و از تهمت رست :
اینحدیثم چه خوش آمد که سحرگه میگفت
بر در میکدهها با دف و نی ترسایی
گر مسلمانی از این است که حافظ دارد
وای اگر از پس امروز بود فردایی
این ضرب المثل زمانی به کار میرود که بخواهیم به کسی گوشزد کنیم که کاری اشتباهی انجام میدهد یا گناه و معصیتی انجام میدهد یا ظلمی انجام میدهد.
در این صورت به او میگوییم که از پس امروز ، فردایی هست که میتواند روز قیامت باشد و روز حساب کشی...
#ضربالمثل
@mah_mehr_com
🔴 شیر برنج غذای کامل برای افزایش وزن کودکان👌🏻
شیربرنج اگر کامل پخته و یک دست شود، غذای بسیار خوبی برای افزایش وزن کودکان و افراد لاغر است و ضمن افزایش توان جسمی و ذهنی و بهبود وضعیت خواب، و باعث خوش رنگی پوست نیز می شود
#تغذیه
@mah_mehr_com
«اگه فرزندت از مسخره شدن میترسه این قصه رو واسش بخون»
صدای خنده ها پارک را خوشحال کرده بود همه بچه ها غرق در شادی بودند هوا هم فوق العاده بود اما روی صندلی پارک پسری نشسته بود چشمهای او خیلی غمگین بود. آرش از دور
او را دید پیش او آمد و نشست و پرسید به نظر ناراحتی رفیق!". پسر به آرش نگاه کرد و گفت آره چون یکی از بچه های مهد همیشه منو مسخره میکنه فکر میکنم خیلی بی عرضه هستم!". آرش به او نزدیکتر شد و گفت: پس بهتره قصه پسری که از پینه ها فراری بود رو بشنوی.
روزی روزگاری در یک شهر قشنگ پسری زندگی می کرد. اسم این پسر ویکی" بود. او اصلا لباس هایش را دوست نداشت لباسهای او پر از پینه های رنگی رنگی بود. هر کدام از پینه ها یک جور بوی بدی میداد. برای همین همیشه دوست داشت از شر این پینه های بدبو خلاص شود. او فکر کرد و فکر کرد تا راهی برای خلاص شدن از این پینه های بدبو پیدا کرد راه او این بود" دنبال بهانه باش تا پینه های بدبو رو به بقیه بچسبونی اینطوری راحت میشی!".
ویکی بعد از پیدا کردن راه حل بلند شد و بشکن زد و بیرون رفت. او وارد جمع بچه ها شد تا با آنها بازی کند "سو" هم آنجا بود. سو دختر بازیگوشی بود که عاشق کتاب بود دست او یک کتاب قشنگ بود و آن را از خود جدا نمیکرد با اینکه سو کتابش را در دست داشت اما خیلی خوب بازی میکرد و یکی نمیتوانست مثل سو بازی کند. برای همین عصبانی شد و فورا پینه نارنجی که بوی پرتقال گندیده میداد را از لباسش کرد و به لباس سوزد پشت پینه نوشته بودند تو بی عرضه ای" سو از این بوی بد خیلی آزرده شد. یک گوشه نشست و ناراحت بود اما بچه ها به بازی کردن ادامه دادند هر چقدر و یکی میپرید و بازی می کرد بوی بد پینه های لباسش بیشتر میشد و بیشتر اذیت میشد.
برای همین دوباره منتظر بهانه بود تا پینه های بدبو را به بقیه بچسباند. کمی نگذشته بود که یکی از بچه ها به نام تام خسته شد و گفت:" ممممن می می میمیرم آاااااب بخخخخورم با با با بازی نکنید تا ب ب برگردم!". ویکی که دنبال بهانه برای کندن پینه های بدبوی لباسش بود با صدای بلند خندید و پینه ای که بوی پوسته خربزه گندیده میداد را کند و به تام زد. پشت آن پینه نوشته بود تو حرف نزنی بهتره!"
تام بعد از چسبیدن پینه بدبو به لباسش خیلی اذیت شد. رفت و کنار سو نشست. او هم مثل سو ناراحت بود و خجالت میکشید ولی هر دو به بازی بچه ها نگاه میکردند و یکی از اینکه فکر میکرد از شر چند پینه بدبو خلاص شده با خوشحالی بازی میکرد اما باز هم منتظر فرصت بود تا پینه بدبوی دیگری را جدا کند و به یک نفر دیگر بچسباند در همین بین، چشم و یکی به سادی افتاد که نمیتوانست خوب بدود پاهای او مشکل داشت. اما ویکی که می خواست هر چه زودتر از شر پینه های بدبو خلاص شود پینه بدبوی دیگری که بوی نان کپک زده میداد را کند و به شلوار سادی زد و بلند خندید پشت آن پینه بدبو نوشته شده بود دست و پا چلفتی!".
سادی هم ناراحت شد و از بازی بیرون آمد. چون مثل سو و تام می ترسید که دوباره پینه بدبویی به او بچسباند برای همین کنار سو و تام نشست آنها آن قدر ناراحت بودند و خجالت می کشیدند که تا غروب از جایشان تکان نخوردند همه بچه ها خسته شدند و به خانه رفتند. و یکی هم رفت اما کمی بعد پدر و مادر ویکی او را بیرون انداختند و به او گفتند برو با همون لباسی که رفتی بیرون بیا برو پینه های بدبو رو پیدا کن و با اونا بیا سو و تام و سادی خشکشان زده بود تا اینکه ویکی چهار دست و پا شد و روی زمین افتاد تا پینه هایی که کنده بود را پیدا کند.
او چهار دست و پا میگشت تا اینکه پاهای دوستانش را دید. پاهای سو و تام و سادی سو گفت: دنبال پینه های بدبو میگردی؟ بیا بگیرشون بگیر و برگرد خونه و یکی با شرمندگی پینه های بدبو را گرفت و به خانه برگشت وقتی قصه به اینجا رسید پسر شاد شد و به آرش گفت فهمیدم پس اونی که مسخره کرد و خندید داشت پینه های بدبوی خودش رو به من وصل می کرد تا از شرشون خلاص شه! سپس، آرش لبخندی زد گفت: " دقیقا همینطوره اون دوستت پینه های بدبوی زیادی داره که باز باید چهار دست و پا رو زمین دنبالشون بگرده وگرنه خونه راش نمیدن".
#پایان
#قصه_آموزشی
@mah_mehr_com
•━•━•━•━•━•━•━•━•
حدس #ضربالمثل
میتونی زیر ۵ ثانیه حدس بزنی🫠🩵
🌱 جواب : آتش زده به مالش✔️
@mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟡 #روزنما | معجزه بازی کردن با بچهها
🔸بازی کردن از اون دسته کارهاییه که ممکنه سهل انگاری توش باعث کند شدن روند رشد فرزندتون بشه.
#کودکانه
@mah_mehr_com
روز جشن شکوفه ها به بچه ها چه بگوییم؟👇🏻👇🏻
تغییرات از هر نوعی که باشند در افراد منجر به ایجاد برخی استرس ها وکنش های روانی میشوند.تغییر محل زندگی ووارد شدن به یک محیط جدید بدون هیچ گونه شناخت قبلی از آن محیط در افراد موجب به وجود آمدن نوعی دوگانگی میشود.کودکی که از محیط پیرامون خود تنها محیط خانه وخانواده را با قوانین
ورسومات خود میشناسد اکنون باید در محیطی باشدکه ملزم به رعایت برخی ارزشها،هنجارها وقوانینی است که با آن ها نا مأنوس است .
معلم کلاس اول در چنین محیطی برای کودک نقش یک دوست ودر درجه بالاتر نقش مادر دوم را ایفا میکند.ایجاد ارتباط قوی ازنوع محبت آمیز ازاسترس ها تنش
های روانی به وجود آمده در کودک میکاهد وشوق یادگیری وحضور در مدرسه را در وی افزایش میدهد.به همین منظورهر سال دانش آموزان کلاس اول با شرکت در جشن شکوفه ها وآشنایی با معلم ومحیط قدری از این دل نگرانی هایی که هم دانش آموز و هم والدین دارند میکاهند.
🌹🔆نکاتی که هر معلم کلاس اولی در این روز باید مورد توجه قرار دهد:👇🏻
1-معلم دانش آموزان را با خود به کلاس ببردوخودرا به آنها معرفی کندنحوه معرفی وبرقراری ارتباط با دانش آموزان در این جلسه بسیار مهم است.
2- بعدازآنکه معلم خود را معرفی کرد در مرحله بعد نوبت به معرفی دانش آموزان است.دراین بخش میتوان معارفه را به صورت آهنگین انجام داد .قبل از
معرفی گفتن به نام خدا را نباید فراموش کنند.
3-آشنا کردن بچه ها با یکدیگر:از دیگر مولفه های بسیارمهم که ویژگی های برجسته یک معلم خبره به حساب می آید،ایجاد ارتباط دوستی در بین دانش آموزان کلاس است در کلاس باید حالت رفاقت ودوستی برقرار کرد.
4-معرفی فضای کلاس
5-تابلوهای تشویقی در کلاس آماده باشد.
6-کتابهاتزئین شده وروی میز باشد.
7-معرفی قوانین کلاس(اجازه گرفتن قبل از انجام هر کار،درست نشستن بر روی صندلی،و.....)
8-بردن بچه ها به حیاط مدرسه نشان دادن مکان سرویس بهداشتی و آبخوری دفتر مدرسه وآوردن مجددا آنها به کلاس برای آنکه بچه ها با مسیر آشنا شوند.
9-معرفی پرسنل به بچه ها
10-انجام یک بازی در کلاس برای داشتن یک محیط شاد در کلاس
11-خواندن یک شعر در کلاس بصورت دسته جمعی.
12- داشتن دفتر حضور و غیاب در جلسات برای والدین الزامی است.
#جشن_شکوفهها
@mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️#نماهنگ «پرچم افتخار» 🇮🇷
چی توی این دنیا مثل وطن میشه؟
زیر سایهی پرچم، قدم بلند میشه
عالی بود ببینید😍✌
@mah_mehr_com
32.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کارتون مستربین
فوروارد کن 💐
@mah_mehr_com
36.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کارتون_نوستالژی
کارتون خاطره انگیز
«#جزیره_ناشناخته»
تقدیم نگاه زیبای شما 😍
قسمت« ۱۹»
@mah_mehr_com