eitaa logo
ماه مــــهــــــــــر
5.2هزار دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
12.5هزار ویدیو
397 فایل
آیدی کانال👇 @mah_mehr_com 🌹کاربران می توانند مطالب کانال با ذکر منبع فوروارد کنند🌹 مطالب کانال : 👈قصــــــــــــّه و داستان آمـــــــــــــوزشی 👈کلیب آموزشی و تربیتی ***ثبت‌شده‌در‌وزرات‌ارشاداسلامی
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 احکام دانش‌آموزی: حالم بده 🔻رضا سحری غذا زیاد خورده بود. صبح که بیدار شد، حالت تهوع داشت. نزدیکای ظهر از دستشویی بیرون اومد و گفت: انگشت توی دهنم کردم و استفراغ کردم، الان حالم خوبه. ❓بچه‌ها! به نظرتون روزه رضا باطله؟ 🔹 چیزی نخورده که روزه‌اش باطل بشه. 🔸 رضا عمداً انگشت توی دهنش کرده، پس روزه‌اش باطله. 🔹 وقتی حالش خوب نبوده، روزه‌اش باطله. 🔸 وقتی توجه به حرف مامانش نکرده، روزه‌اش باطله. ✅فرشته‌های زیبا! اگه روزه‌‌‌دار عمداً استفراغ کنه، روزه‌اش باطله. اما اگه حال روزه‌دار بى‌اختيار به هم بخوره و استفراغ کنه، روزه‌اش باطل نمیشه. 📎 📎 📎 📎 📎 @mah_mehr_com
جلوی بچه ها قرآن بخوانید! جلوی بچه‌ها دعا بخوانید! در مقابل چشم بچه ها از خدای متعال بخواهید! دعا کردن و حرف زدنِ با خدا را عملاً یاد بدهید! جلوی بچه ها دروغ نگویید! غیبت نکنید! اظهار ذلتّ در پیش غیر خدا نکنید! طمع به مال را نشان ندهید! اگر اینطور شد، فرزند ما هم اینطوری بار می آید... @mah_mehr_com
🔻یعنی دهه هشتاد و نودیا میفهمن این عکس رو!؟ 🔺خونه سازی با چادر مامان اسباب بازی‌های حیوانات باغ وحش ماسک پسر شجاع صندلی آهنی چیدن بالش‌ها و متکاها روی همدیگه عکس های قدیمی روی طاقچه چه روزگار شیرینی داشتیم! یادش بخیر❣️😊 @mah_mehr_com
🔸 روزه گرفتن دختربچه ⁉️ دختر بچه‌ای به سن تکلیف رسیده اما جسم ضعیفی دارد، آیا روزه بر او واجب است؟ ✅ در فرض سؤال اگر روزه برای او ضرر ندارد واجب است روزه بگیرد؛ بله اگر وضعیّت مکلّف به گونه‌ای است که به خاطر ضعف جسمانی یا طولانی بودن روز، روزه گرفتن به خودی خود حتّی با ترک فعّالیّت و مراعات تغذیه سختی فوق ‌العاده داشته باشد، در این صورت بنابر احتیاط روزه بگیرد و وقتی به سختی فوق‌ العاده افتاد، افطار کند و قضای آن را بگیرد. امّا اگر حرجی بودن ادامه‌ روزه به دلیل فعّالیّت مانند اشتغال به کار یا تحصیل و مطالعه باشد، در این صورت بنابر فتوا باید روزه بگیرد و هر گاه به سختی فوق ‌العاده افتاد، افطار کند و قضای آن را بگیرد. @mah_mehr_com
🌼سحر کوچولو و ماه مبارک رمضان به نام خدا یک روز سحر کوچولو مشغول بازی کردن با برادر کوچک‌ترش بود که حرف‌های مادر و مادربزرگش به گوشش رسید. سحر کوچولو مشغول بازی کردن با برادر کوچک‌ترش بود که حرف‌های مادر و مادربزرگش به گوشش رسید. آن‌ها در صحبت‌هایشان چند بار کلمه سحر را به کار بردند و هر بار که سحر، اسم خودش را می‌شنوید کنجکاوتر می‌شد تا ببیند آن‌ها چرا اسم او را می‌گویند. وقتی صحبت‌های مادر و مادربزرگ باهم تمام شد، مادربزرگ به اتاق آمد تا کمی استراحت کند. در همین لحظه سحر کنار مادربزرگ رفت و از او پرسید که با مادر چه صحبتی می‌کرده و چرا چند بار اسم او را به زبان می‌آوردند؟ مادربزرگ گفت: دخترم ما از تو صحبت نمی‌کردیم! سحر کوچولو گفت: من خودم شنیدم که چند بار کلمه سحر را به زبان آوردید! سحر کنار مادربزرگ رفت و از او پرسید که با مادر چه صحبتی می‌کرده مادربزرگ خنده‌ای کرد و گفت: حالا فهمیدم چه می‌گویی دخترم. ما از این صحبت می‌کردیم که امشب شب اول ماه مبارک رمضان است و ما بزرگ‌ترها باید سحر بیدار شویم، سحری بخوریم تا بتوانیم گرسنگی و تشنگی را تا افطار که زمان اذان مغرب است تحمل کنیم و ان شاالله امسال را هم روزه بگیریم. سحر کوچولو اصرار کرد او را هم بیدار کنند تا بتواند سحر را ببیند. مادربزرگ هم قبول کرد. سحر که شد مادربزرگ دلش نیامد تا سحر کوچولو را از خواب بیدار کند. بزرگ‌ترها سحری خود را خوردند و خود را برای ورود به ماه مبارک رمضان آماده کردند. صبح که سحر کوچولو از خواب بیدار شده بود از اینکه بیدار نشده بود تا سحر را ببیند، اشک در چشمانش جمع شد. سحر کوچولو از خواب بیدار شده بود.اشک در چشمانش جمع شد. مادر گفت: – دخترم تو خیلی خسته بودی و ما نتوانستیم تو را بیدار کنیم؛ اما می‌توانی وقت افطار در کنار ما افطار کنی. سحر کوچولو که از شنیدن این حرف خیلی خوشحال شده بود اشک‌هایش را پاک کرد و گفت: – قبول است. ولی باید قول دهید فردا قبل از صبح، وقتی سحر آمد، من را بیدار کنید تا سحر واقعی را ببینم. مادر هم قبول کرد و بعد با دخترش به آشپزخانه رفتند تا برای افطاری مقداری شله‌زرد و شیر برنج بپزند سحر کوچولو تا زمان اذان مغرب کمک مادرش کرد و آن‌ها توانستند با کمک همدیگر سفره افطار رنگینی را بچینند. آن‌ها توانستند با کمک همدیگر سفره افطار رنگینی را بچینند. وقتی پدر از سر کار آمد موقع افطار بود. پدر و مادر و مادربزرگ نمازشان را خواندند و دعا کردند و بعد همه روزه خود را با گفتن بسم‌الله باز کردند. آن شب سحر کوچولو برای اینکه بتواند قبل از صبح، خیلی زود از خواب بیدار شود، پهلوی مادربزرگش و زودتر از همیشه خوابید. نزدیک سحر که شد ساعتی که مادربزرگ کوک کرده بود زنگ زد و همه از خواب بیدار شدند. بعد پدر، سحر کوچولو را آرام از خواب بیدار کرد و گفت: دخترم… دخترم… سحر آمده! نمی‌خواهی او را ببینی؟ سحر کوچولو با شنیدن این جمله فوری از خواب بیدار شد … سحر کوچولو پهلوی مادربزرگش خوابید و زودتر از همیشه خوابید. سحر کوچولو که خیلی خوشحال بود کنار پنجره رفت تا سحر را بهتر بیند. بعد به آشپزخانه رفت و به مادرش گفت می‌شود او هم مثل بزرگ‌ترها روزه بگیرد؟ مطلب مرتبط: قصه کودکانه: دماغ سوخته! / عاقبت دزدی از زنبورها مادرش گفت: سحر جان! دخترها از سن نه‌سالگی باید روزه بگیرند. ولی چون دوست داری روزه بگیری به تو پیشنهاد می‌کنم که روزه کله‌گنجشکی بگیری؛ یعنی الآن با ما سحری‌ات را بخوری و تا وقت اذان ظهر روزه بگیری و آن موقع روزه‌ات را باز کنی. چون تو هنوز کوچکی و روزه کامل برایت سخت است. سحر جان. دخترها از سن نه‌سالگی باید روزه بگیرند. سحر کوچولو هم قبول کرد و به مادرش در آماده کردن سفره سحری کمک کرد. وقتی سفره چیده شد همه باهم شروع به خوردن سحری کردند… بعد از خوردن سحری دعا کردند، قرآن و نمازشان را خواندند. سحر کوچولو که دیگر حسابی خوابش گرفته بود دوباره رفت تا بخوابد. سحر کوچولوی داستان ما که اولین روزه‌ی زندگی خود را گرفته بود آن‌قدر خوشحال شده بود که در خواب می‌دید چادرنماز قشنگی به سرش کرده و در آسمان سحر مثل یک فرشته پرواز می‌کند. چون حالا او یک بود. 🌸🍂🍃🌸 @mah_mehr_com
❤️ 🔸 توی منابع اسلامی از عبارت «روزه کله‌گنجشکی» استفاده نشده، اما روایاتی وجود داره که همین شیوه روزه‌گرفتن تمرینی رو برای کودکان پیشنهاد میده... 🌺حتما برای دوستان خودبفرستید🙏 @mah_mehr_com
30.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 با صدای زیبا و ملکوتی قاری نوجوان، سید علیرضا موسوی @mah_mehr_com