حاتم طایی.mp3
11.93M
📙داستان: حاتم طایی
📚کتاب:بوستان و گلستان
🎙گوینده:غزاله زمانی
#مــــاه_مــــــهــر
🌷▶═🌸🌿☃️.══════╗
𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
#مــــــاهـ_مـــــــــهـر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کارتون_مهارت_های_زندگی
آداب غذا خوردن
#مــــاه_مــــــهــر
🌷▶═🌸🌿☃️.══════╗
𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
#مــــــاهـ_مـــــــــهـر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 🔹 «برنامههای اوقات فراغت فرزندان»
قسمت دوم
#دقایقی_پای_نکات_تربیتی
🔸 گزیدهای از بیانات استاد #تراشیون در جلسه «عطر خوش خانواده»
#مــــاه_مــــــهــر
🌷▶═🌸🌿☃️.══════╗
𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
#مــــــاهـ_مـــــــــهـر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه کاردستی عالی و هیجان انگیز برای روزای گرم😍
#کاردستی
•••┈🏴💔🏴✾┈•••
#کودکان_آمر
#کودک_آمر_تربیت_کنیم
┏━━━🥀🌙━━━┓
#مــــاه_مــــــهــر
🌷▶═🌸🌿☃️.══════╗
𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
#مــــــاهـ_مـــــــــهـر
┗━━━🥀🌙━━━┛
👈🏻در تبلیغ کانال ما
رسانه باشید📲
#قصه_کودکانه
🏡 خانه برای اسباب بازی ها
مادر علی با صدای جیغ از خواب پرید. سریع به سمت اتاق علی دوید. علی روی زمین نشسته بود. دستش را روی پایش گذاشته بود و گریه می کرد. مادر به سمتش دوید و پرسید:« چی شده؟ بزار پاتو ببینم».
علی همین طور که گریه می کرد گفت: «پام رفت روی یکی از این خونه سازی ها، دیگه دوستشان ندارم همش پاهایم را زخم می کنن!»
مادر علی را بوسید و گفت: «عزیزم چیزی نشده، یه خراش کوچیکه. زود خوب میشه». مادر چسب زخمی به پای علی زد. چون کف پایش زخم شده بود.
علی دیگر نمی توانست در اتاق بدود، برای همین جلوی تلویزیون نشست تا کارتون ببیند.
مدتی گذشت، علی مادرش را صدا زد و گفت: «مامان گرسنمه، یه چیزی بیار بخورم». مادر لبخند زنان برایش یک بشقاب میوه آورد. ناگهان فریادی کشید و بشقاب میوه از دستش رها شد. مادر پایش را روی یک خانه سازی گذاشته بود.
علی گفت: «چی شد مامان؟ چرا افتادی؟»
مادر گفت:« از دست خونه سازی های تو» علی زد زیر گریه و گفت: «من که بهتون گفتم خیلی بد هستن کاش بریزمشون دور!»
مادر گفت: « تقصیر اینا نیست، اگر براشون خونه درست کنیم زیر پا نمی مونن!» علی با تعجب گفت: «خونه شون؟»
مادر گفت: «امروز هم پای من زخم شد، هم پای خودت». علی سرش را پایین انداخت و اشکهایش را پاک کرد.
مادر از جایش بلند شد و گفت: «پسر قشنگم اسباب بازی هاتو یه جا روی زمین نریز، هر کدام رو لازم داری بردار بقیه را از خونه شون بیرون نیار».
علی گفت: «امروز دایناسورم رو می خواستم که ته سبد بود مجبور شدم همه رو روی زمین بریزم».
مادر کمی فکر کرد و گفت: « پس باید یه کاری کنیم تا زودتر اسباب بازیهات رو پیدا کنی». علی گفت:ذ«بله مامان جون. همه ی اسباب بازی های من توی یک سبده. وقتی یه چیزی میخوام مجبورم همه رو روی زمین بریزم»
مامان علی به سمت آشپزخانه رفت و با چند تا سطل بزرگ برگشت. یکی از آنها را برداشت و به علی گفت: «این سطل برای حیوونات باشه، یعنی توی این سطل فقط حیوونات رو بریز». علی سطل بعدی را برداشت و گفت:« این سطل هم برای خونه سازیها»
مامانش گفت:« آفرین. توی هر سطل یه چیزی بریز و روش هم یه نقاشی بچسبون که معلوم بشه توش چیه».
علی خیلی خوشحال شده بود به اتاقش رفت. چند تا ورق آورد و چند تا نقاشی کشید و روی سطل ها چسباند.
بعد با کمک مامانش اسباب بازی هاش را جمع کرد. اتاقش تمیز و مرتب شد. به مادرش گفت:«مامان چقدر خوب شد، حالا هر چی می خوام میتونم زود پیدا کنم». بعد مادرش را بغل کرد و صورتش را بوسید و از او تشکر کرد.
@mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #پروین_اعتصامی هرگز به آن کاخ داخل نمیشود!
@mah_mehr_com
💠 آموزش قرآن به فرزند
💢 پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله می فرماید:
✍🏻 مَنْ قَبَّلَ وَلَدَهُ كَتَبَ اللّه ُ عَزَّوَجَلَّ لَهُ حَسَنَةً وَ مَنْ فَرَّحَهُ، فَرَّحَهُ اللّه ُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ مَنْ عَلَّمَهُ القُرْءانَ دُعِىَ بِالْأَبَوَيْنِ فَيُكْسَيانِ حُلَّتَيْنِ يَضىءُ مِنْ نُورِهِما وُجُوهُ أَهْلِ الْجَنَّةِ .
🌸 هر كس فرزند خود را ببوسد، خداوند بزرگ براى او كار نيك مى نويسد. و هر كس فرزند خويش را شادمان كند، خداوند نيز در روز قيامت وى را شادمان مى كند. و هركس به فرزندش قرآن بياموزد، آن فرزند [در روز قيامت] همراه پدر و مادرش فرا خوانده مى شود تا دو جامه بر تن آن دو بپوشند به گونه اى كه چهره هاى بهشتيان از فروغشان بدرخشد .
📚 الكافى، ج 6، ص 49.
📎 #سبک_زندگی
📎 #فرزند_پروری
📎 #آموزش_قرآن
@mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌀کسی که میخواد برای تربیت فرزند فکر کنه اول باید ببینه چندتا بچه میخواد.
"دکتر سعید عزیزی"
#تربیت_فرزند
#فرزندآوری
@mah_mehr_com
28.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#قصه این داستان : دزد زاغ و موش
#مــــاه_مــــــهــر
🌷▶═🌸🌿☃️.══════╗
𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
#مــــــاهـ_مـــــــــهـر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کارتون_نوستالژی
تقدیم نگاه زیبای شما 😍
«معاون کلانتر»
قسمت : شانزدهم
@mah_mehr_com
فرمانده توپخانه.mp3
12.1M
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈
🔴 ماجرای رفتن حسن به جبهه و پیشنهاد راه اندازی توپخانه💣
🔵 رفت پیش فرمانده شون آقای حسن باقری و بهش یک طرح داد تا بتونن کلی تجهیزات و توپ برای مبارزه ذخیره کنن که فرمانده شون....
#شهید_حسن_طهرانی_مقدم
#قسمت_چهارم
🔹قصه قهرمان ها🔸
@mah_mehr_com
#گلهای_کوچک_خانه ۷
👈وعده های غذاییشُ سبک و طولانی کنین
👈مکان غذا خوردنشُ محدود کنین.
👈ازش بخواین آهسته غذا بخورد و لقمه راخوب بجود!
رژیم گرفتن برای کودک مناسب نیست
عادت غذاییشُ تغییر بدین
#استاد_شجاعی
#سلامت_کودک
@mah_mehr_com
#شعر_کودکانه
🌸 امام رضا علیه السلام
رضا(ع)که نور خداست
امام هشتم ماست
رئوف و مهربونه
دردامونو میدونه
میکنه مارو دعوت
میریم مشهد زیارت
اونجا مثل بهشته
پر شده از فرشته
با پدر و مادرم
وقتی که میریم حرم
کنار درمیمونیم
اذن دخول میخونیم
دست میذاریم رو سینه
به اون ماه مدینه
با ادب و احترام
میگیم به آقا سلام
قربون قبر پاکت
چه عطری داره خاکت
کاشکی میشد که من هم
اینجا کبوتر بشم
پر بکشم تا خدا
توی حریم رضا(ع)
@mah_mehr_com
🔶 #چطور شرایط خونه رو برای روزهای امتحان آماده کنیم؟
@mah_mehr_com