eitaa logo
ماه مــــهــــــــــر
5.3هزار دنبال‌کننده
11هزار عکس
12.6هزار ویدیو
397 فایل
آیدی کانال👇 @mah_mehr_com 🌹کاربران می توانند مطالب کانال با ذکر منبع فوروارد کنند🌹 مطالب کانال : 👈قصــــــــــــّه و داستان آمـــــــــــــوزشی 👈کلیب آموزشی و تربیتی ***ثبت‌شده‌در‌وزرات‌ارشاداسلامی
مشاهده در ایتا
دانلود
19.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آموزش ساخت یخچال کوچک با قوطی نوشابه🥤 💭 ‌‌ ماه مهر ╔═🌸🌿☃️.══════╗ 𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
🏰 فوروارد✅ ‌‌ ماه مهر ╔═🌸🌿☃️.══════╗ 𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
35.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نوستالژی -و-لی-لی-بیت قسمتت " ۱۵ ‌‌ ماه مهر ╔═🌸🌿☃️.══════╗ 𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
‏«فقط افراد باهوش بچه های زیادی دارن و فقط یک مغز عقب‌مونده ی جهان سومیه که پذیرفته پدرسگ باشه»! اینو آخوندا نگفتنا ایلان ماسک که یازدهمین بچش هم بدنیا اومده میگه حالا هی بگید ازدواج و بچه داشتن بی کلاسیه🖐🏻 "مینا رشیدی" @mah_mehr_com
🌼 سبد میوه 🍃آموزش در مطلب بعدی👇 🎨 آموزش نقاشی به کودکان👇 🌸🍂🌼🍃🌸 @mah_mehr_com
20.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸 آموزش میوه 🎨 آموزش نقاشی به کودکان👇 🌸🍂🌼🍃🌸 @mah_mehr_com
عدم تخلیه کودک، مشکلاتی را برای او پیش می‌آورد که یکی از آن‌ها عصبی شدن او است ! کودکی که دوست دارد خود را با جنب و جوش تخلیه کند؛ اما پدر و مادر به او اجازه این کار را نمی‌دهند، مانند کسی است که بغض گلویش را گرفته؛ اما به او اجازه گریه کردن نمی‌دهند. این مسئله به شدت روی آرامش روانی و عصبی کودک تأثیر منفی دارد. والدین باید با مدیریت هیجانات کودک و ایمن بودن شرایط خود کودک‌ و سایرین، اجازه تخلیه انرژی را به او بدهند‌. نیاز کودک به جنب و جوش باید ارضا شود، بردن کودک به سالن ها و پارکهای بازی و طبیعت می‌تواند برای کودک حیات‌بخش باشد. @mah_mehr_com
سنجاب و گردو_صدای اصلی_50714-mc.mp3
13.39M
🌃 🐿️ سنجاب و گردو سنجاب 🐿️ توی جنگلی🌲 زندگی میکرد یک روز سنجاب 🐿کوچولو درخت گردوی🌳 بزرگی پیدا کرد و تصمیم گرفت تا تمام گردوها را جمع کند و با خودش به جنگل🌲 ببرد. سنجاب کوچولو کیسه اش را پر از گردو کرد اما مجبور بود گردوی کمی با خودش بردارد ، بنابر این سراغ خرسی🐻 رفت و از او خواست تا کیسه بزرگی به او قرض بدهد تا بتواند گردو جمع کند. 😊بهتره ادامه قصه را بشنوید👆 🌸🍂🍃🌸 @mah_mehr_com
غیبت نکنیم❌ رفیقِ خوب برای ما تو زندگی نعمتِ هواشو داشته باشی تو نشونهٔ غیرتِ اگه یه جا شنیدی که پشتِ سرِش صحبتِ بلند بگو تا بِشنوند که حرفاشون غیبتِ بگو که این کارِ شما بی ارزش و قیمتِ رفیقِت و می رَنجونه دلیلِ قَهر و نفرتِ این قهر و آشتی های ما همیشه درس و عبرت ِ @mah_mehr_com
ماه مــــهــــــــــر
#قصه_های_پیامبران 🌼حضرت نوح -ای نوح ما باید چه کنیم؟ -باید در ساختن کشتی بزرگی که خدا دستور آن
🌼ادامه قصه حضرت نوح حضرت نوح به خاطر ساختن کشتی زحمت زیادی را می‌کشید. کشتی که به دستور خدا سه طبقه داشت و جلوی آن شبیه سینه ی مرغ بود. کشتی بزرگ بود و جای زیادی داشت. در این مدت هم در مقابل تمسخر مردم عقب نکشید و هنوز هم آن‌ها را به سوی خدا راهنمایی می‌کرد و از عذاب خدا می‌ترساند. اما گوش آن‌ها انگار هیچ چیز نمی شنید و برای تفریح و مسخره کردن نوح، جمع می‌شدند و حضرت نوح را مسخره می‌کردند اما حضرت نوح با صبوری به کار خود ادامه می‌داد و فقط گاهی اوقات به کنایه می‌گفت: -امروز شما، من را مسخره کنین و در آینده شما مسخره ی همه خواهین شد. تا این که یک شب وقتی حضرت نوح داشت با خدا راز و نیاز می‌کرد. جبرئیل آمد و گفت: -ای نوح، عذابی که خدا از آن حرف می‌زد نزدیک است. به جز این عده ی کم که ایمان آورده اند دیگر هیچ کس اضافه نخواهد شد و تو نباید ناراحت باشی با همین عده ی کم  سوار بر کشتی شوید و از هر حیوان یک جفت سوار بر کشتی کن. تا خداوند به شما مومنان روزی زیادی، باغ‌هایی سرسبز و بچه‌هایی سالم بدهد.فردای همان روز، نوح و دوستانش مشغول آماده سازی کشتی بودند. در همین وقت، یکی از آن‌ها گفت: -ای نوح به آیا واقعا عذاب در راه است. حضرت نوح گفت: -زمان آزمایش رسیده. نباید بترسید و به خدای خود ایمان داشته باشین و شک نداشته باشین. یکی از مومنان گفت: -ای نوح واقعا ما از طوفان نمی میریم؟ حضرت نوح دست به سوی آسمان بلند کرد و گفت: -خدا دوست همه ی مومنان است و به ما کمک می‌کند. بیاین همه دعا کنیم و از خدا بخواهیم ایمانمان را نگه دارد. همه ی مومنان همراه حضرت نوح مشغول دعا شدند... یک روز وقتی یک پیرزن مومن می‌خواست نان بپزد سراغ تنورش رفت و وقتی در آن را باز کرد صحنه ی عجیبی دید. به دقت به داخل تنور نگاه کرد و دید که آب در تنور می‌جوشد. با تعجب در تنور را گذاشت و سراغ حضرت نوح رفت و همه چیز را برای او تعریف کرد. حضرت نوح نگاهی به آسمان انداخت و گفت: -این نشانه‌های آمدن عذاب است. باید دست به کار بشیم و برای رفتن آماده بشیم. کشتی حضرت نوح بسیار بزرگ بود که با بهترین چوب‌ها و قیر که مثل سیمان عمل می‌کرد ساخته شده بود. کشتی سه طبقه داشت. طبقه ای برای حیوانات  و پرندگان و طبقه‌های دیگر برای انسان‌ها و وسایلی که مورد نیازشان بود. حضرت نوح از هر حیوانی یک جفت سوار کشتی کرد و هر کدام جای مخصوصی داشتند و  از تخم همه ی گیاهان دانه‌ها برداشته بود. برای کشتی سرپوشی ساخته بود که روی آن قرار بدهد تا باران به داخل کشتی نفوذ نکند. ابرهای سیاه آسمان را گرفتند و باران شروع به باریدن کرد. مردم کافر فکر می‌کردند باران به زودی تمام خواهد شد اما هر لحظه به شدت بیشتری می‌گرفت. حضرت نوح بار دیگر از پسر خواست تا به سوی خدا بیاید و سوار بر کشتی شود. -پسرم، از بت‌ها دوری کن و به سوی خدا بیا. اما کنعان  با غرور گفت: -من بت‌ها را می‌پرستم و آن‌ها خدای من هستند و با تو جایی نمی آیم و بالای کوه بلندی می‌توانم از خودم محافظت کنم. حضرت نوح به او گفت: -تنها نگه دارنده ی همه ی انسان‌ها خدای یگانه است. اما پسر نوح به حرف‌های پدرش گوش نداد و همراه کافران به سمت کوه رفتند. هر کدام از کافرها به سویی می‌دویدند و سیل و طوفان همه جا را گرفته بود و رعد و برق‌های وحشتناکی می‌آمد. آب آن قدر بالا آمده بود که به اندازه ی یک دریا شده بود. ... 🌸🌸🌸🌸 @mah_mehr_com