eitaa logo
ماه مــــهــــــــــر
5.3هزار دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
12.9هزار ویدیو
404 فایل
آیدی کانال👇 @mah_mehr_com 🌹کاربران می توانند مطالب کانال با ذکر منبع فوروارد کنند🌹 مطالب کانال : 👈قصــــــــــــّه و داستان آمـــــــــــــوزشی 👈کلیب آموزشی و تربیتی ***ثبت‌شده‌در‌وزرات‌ارشاداسلامی
مشاهده در ایتا
دانلود
ماه مــــهــــــــــر
#قصه_های_پیامبران 🌼حضرت ابراهیم علیه السلام #ادامه_داستان نمرود فریاد زد: -این من هستم که هر ک
🌸حضرت ابراهیم علیه السلام مردم همه تعجب کردند و نمرود از شدت عصبانیت سیاه شده بود و نمی توانست حرفی بزند. مردها و زن‌ها به حضرت ابراهیم که از باغ سرسبز بیرون می‌آمد اشاره دادند و می‌گفتند: -دیدین آتش چه طور به باغ تبدیل شد. حضرت ابراهیم خوشحال گل زیبایی را در دست داشت و گفت: -خدای بزرگ من، آتش را به گل و درخت و باغ تبدیل کرد. با وجود چنین خدای مهربان و بزرگی چرا ستاره‌ها و بت‌ها را می‌پرستین... او سال‌ها برای ایمان آوردن مردم و این که کارهای خوبی انجام بدهند زحمت کشید و با ساره که پول زیادی داشت عروسی کرد. ساره زنی با ایمان بود که همراه حضرت ابراهیم پول‌هایش را خرج بچه‌های فقیر و یتیم می‌کرد. در سال‌هایی که خشکسالی بدی آمد و حضرت ابراهیم و ساره به مصر سفر کردند تا آن جا زندگی کنند. وقتی داشتند به مصر می‌رسیدند نگهبابان با داد و فریاد از همه می‌خواستند تا راه را باز کنند. -هر چه سریع تر راه را باز کنین، فرعون می‌خواهد از این جا رد بشود. حضرت ابراهیم و ساره هم مثل بقییه ایستادند.  فرعون سوار بر اسب می‌آمد و همین طور که مردم را نگاه می‌کرد، ساره را دید اسب را نگه داشت و گفت: -این زن را به قصر من بیاورین. و آن‌ها را به زور به قصر بردند. حضرت ابراهیم با ناراحتی در دلش رو به خدا گفت: -خدای بزرگم؛ از تو می‌خواهم کمکم کنی...خدا کمکم کن... فرعون دست دراز کرد و می‌خواست روسری ساره را از سرش بیندازد. ساره ترسیده بود و حضرت ابراهیم هنوز دعا می‌کرد و می‌گفت: -خدایا نگذار شیطان پیروز بشه.... در همین لحظه بود که چیزی مثل رعد و برق، داخل قصر آمد و دست فرعون را خشک کرد. دست فرعون خیلی درد می‌کرد و یکی از دوست‌های فرعون گفت: -چه شد؟ دکتر، دکتر را خبر کنین.... فرعون فریاد زد: -دکتر فایده ای ندارد. هر چه شده، خود این مرد می‌تواند دست من را خوب کند. زودباش...زودباش... حضرت ابراهیم دعا کرد و به خدا گفت: -خدایا، با قدرت خودت دست فرعون را خوب کن. شاید ایمان بیاورد. دست فرعون خوب شد و فرعون گفت: -برو آزادی... دستور داد تا طناب او را باز کنند و زنی به اسم‌هاجر را به او هدیه کرد و گفت: -تو می‌توانی در شهر من زندگی کنی. هاجر زن مهربان و مومنی بود که ساره از حضرت ابراهیم خواهش کرد تا با او ازدواج کند. حضرت ابراهیم و ساره بچه ای نداشتند و وقتی حضرت ابراهیم با‌هاجر ازدواج کرد، بچه ای به اسم اسماعیل به دنیا آورد. حضرت ابراهیم، بچه را بغل می‌کرد و می‌بوسید و با او خوشحال بود و ساره به آن‌ها نگاه می‌کرد و از این که خودش بچه ای ندارد گریه می‌کرد و غمگین بود. حضرت ابراهیم کنار ساره نشست و گفت: -ساره چرا گریه می‌کنی؟ ساره اشک‌هایش را پاک کرد و به حضرت ابراهیم گفت: ... 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 @mah_mehr_com
💠 مزه ی شیرین مادری 🌱 @mah_mehr_com
هنگام صحبت کردن به کودکان خوش رو باشید. ترش رویی جلوی تأثیر نصیحت را می گیرد! ‌‌ ماه مهر ╔═🌸🌿☃️.══════╗ 𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
باز باران... با ترانه دارد از مادر نشانه بوی باران... بوی اشک مادرانه پر ز ناله کودکی با مادری پهلو شکسته می‌برد او را به خانه کوچه‌ها و تازیانه... گریه‌های کودکانه حمله‌ی نامردِ پَستی وحشیانه تازیانه، تازیانه... پس چرا مادر، چرا گم کرده راه آشیانه؟ باز باران... دانه دانه حیدرانه... بی‌صدا و مخفیانه آه از غسلِ شبانه زینبانه... لرزه افتاده به شانه پشت تابوتی روانه باز باران... 🍃🖤🍃 @mah_mehr_com
🌱 روز خود را با بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ آغاز کنید 🔹حضرت زهرا(س): خداوند نیکی کردن به پدر و مادر را، برای جلوگیری از ناخشنودی خود واجب کرده است. امروز یکشنبه ۲۶ آذر ماه ۳ جمادی‌الثانی۱۴۴۵ ۱۷ دسامبر ۲۰۲۳ ‌‌ ماه مهر ╔═🌸🌿☃️.══════╗ 𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
🥀 بیا بیا گل زهرا، مادر توست صفاے از، صفاےمادرتوست بیا که با تن خونین هنوز منتظر است که تو تنها، دواے مادر توست 🏴 🏴 ‌‌ ماه مهر ╔═🌸🌿☃️.══════╗ 𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•