eitaa logo
ماه مــــهــــــــــر
5.3هزار دنبال‌کننده
11هزار عکس
12.7هزار ویدیو
398 فایل
آیدی کانال👇 @mah_mehr_com 🌹کاربران می توانند مطالب کانال با ذکر منبع فوروارد کنند🌹 مطالب کانال : 👈قصــــــــــــّه و داستان آمـــــــــــــوزشی 👈کلیب آموزشی و تربیتی ***ثبت‌شده‌در‌وزرات‌ارشاداسلامی
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پدر خلاق دیده بچه اش غرق بازی های موبایلی شده، همون بازی رو تبدیلش کرده به یه خارج از موبایل @mah_mehr_com
🌸آب و زمین ... غیر از خدا هیچ کس نبود روزی و روزگاری در میان پهلوانان ایران زمین، پهلوانی زندگی می کرد که سر آمد پهلوانان دیگر بود، پوریای ولی را همه مردم شهر می شناختند. زن و مرد و کوچک و بزرگ. هر پهلوانی از دور و نزدیک، غریبه یا آشنا، پیریا جوان با پوریای ولی کشتی می گرفت، پشتش به خاک می رسید و شکست می خورد؛ ولی در آن روز پهلوانی از سرزمین هندوستان به شهر خوارزم آمده بود که همه نگران کشتی گرفتن او با پهلوان پوریای ولی بودند. پوریای ولی به هیچ کس نگفته بود که از کشتی گرفتن با پهلوان هندی نگران است؛ ولی در نگاه و رفتار او چیزی بود که این نگرانی را نشان می داد. ماجرا از آن روزی شروع شد که پهلوان پوریای ولی به مسجد رفته بود تا نماز بخواند. از پشت پرده ای که زن ها در آن جا نماز و دعا می خواندند صدای دعا خواندن پیرزنی که مادر پهلوان هندی بود به گوش پوریای ولی رسید، پیرزن دعا می کرد: «خدایا پسر مرا بر پهلوان پوریای ولی پیروز کن» دل پهلوان بزرگ ایران زمین با شنیدن این دعای پیرزن لرزید و حالش از این رو به آن رو شد. پوریای ولی نماز خواند و از مسجد بیرون رفت؛ اما دیگر آن پهلوان همیشگی نبود. او بین دو راهی مانده بود؛ از یک طرف میخواست پهلوان هندی را شکست بدهد و دل مردم شهر را شاد کند و از طرف دیگر دلش برای آن پیرزن آرزومند می سوخت. روز مسابقه از راه رسید. همه اهالی در میدان بزرگ شهر جمع شدند. همه جا را با گلاب خوش بو کردند و در میان سلام و صلوات مردم شهر دو پهلوان کشتی را آغاز کردند. پهلوان هندی به سوی پوریای ولی یورش برد؛ ولی پهلوان خوارزم او را به کناری زد. مردم شهر فریاد خوشحالی کشیدند؛ ولی ناگهان نگاه پهلوان ایران زمین به چشمان آرزومند پیرزن افتاد؛ پوریای ولی چشمانش را بست تا پیرزن را نبیند و فقط صدای خوشحالی مردم شهر را بشنود. در این لحظه دیگر خودش بود یعنی همان پهلوانی که همه او را به قدرت و زور و بازو می شناختند. پوریای ولی دست در کمر پهلوان هندی حلقه کرد و او را از زمین کند. فریاد شادی اهالی شهر به آسمان بلند شد: «پهلوان کار را تمام کن! پهلوان او را خاک کن! در این حال یک دفعه همه چیز عوض شد. پوریای ولی پهلوان هندی را رها کرد و خودش نقش بر زمین شد. همه فهمیدند این پهلوان هندی نبود که پوریای ولی را شکست داده بود. این فروتنی و ایمان و محبت پوریای ولی بود که برای شادمانی آن پیرزن و دعاهای او خودش را خاک کرده بود. میگویند پوریای ولی در لحظه آخر این شعر را با خودش زمزمه میکرد: پوریای ولی گفت که صیدم به کمند است از همت داوود نبی بخت بلند است افتادگی آموز اگر طالب فیضی هرگز نخورد آب زمینی که بلند است 🌸اگر کسی در برخوردها و زندگی با دیگران فروتنی نداشته باشد و گرفتار غرور شود این ضرب المثل حکایت اوست. 🌼همراه با کانال قصه های کودکانه حکایات و ضرب المثل های آموزنده ایران را به کودکان خود آموزش دهیم. @mah_mehr_com
🔸️کاربرگ مهدوی صاحب الزمان عج باشد نعمتی خدا دادی من گرفته ام از او هم امید و هم شادی بی‌وجود او دنیا سرد و تیره و تار است صاحب الزمان عج ما را حافظ و نگه‌دار است @mah_mehr_com
﴿ ﴾ ✨🔸✨🔶✨ یه دخترِ نمونه نجیب و مهربونه قدرِحجابِ خودرا هرجا باشه می‌دونه 🌸🔸🌸 دختر که با حجابه مثلِ گل و گلابه زندگیِ‌ قشنگش مثلِ بهشتِ نابه 🌸🔸🌸 دختر گلِ بهاره چادر به سر میذاره مثلِ فرشتگانه خدا دوسِش میداره 🌸🌼🍃🌼🌸 @mah_mehr_com
43.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🥱😒 ⁉️چرا کودکان، امروزه به شدت دچار تنبلی و کسلی هستند؟! راهکار درمان این معضل چیست؟! 🎙س.محمدی، کارشناس رسانه، مشاور کودک و نوجوان @mah_mehr_com
متن تبریک روز معلم و نقاشی @mah_mehr_com