eitaa logo
ماه‌نشان / تربیت اسلامی
4.8هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
389 ویدیو
105 فایل
💫 ماه‌نشان؛ تربیت اسلامی کودک و نوجوان * اینجا پونزده سال تجربه و مطالعاتمو بهت میگم تا بتونی بهتر و قوی‌تر عمل کنی... #علی_فاطمی_پور ⚘ جهت گفتگوی بیشتر👇 @mah_neshann_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
میدونید غریب ترین حس چیه؟ اینکه بعد از مدتی که فرزندت رو ندیدی حالا دخترت با دیدنت غریبی کنه و تو طاقت اشک هاشو نداشته باشی و اونو به مادرش بدی تا در بغل مادرش آروم بگیره... . از اینجا میشه یه گریز هم زد که اهلش میفهمند... السلام علی غریب الغربا
روش تشويق نوجوانان به نماز.mp3
3.88M
🌟 قابل توجه عزيز ▫️ نمازخوان شدن 🔖 چرا با رفتارهايمان موجب دلسردي و زدگي فرزندان مان به نماز مي شويم؟! 🕋 راه تشويق نوجوانان به چيست؟ 🔻🔻 https://eitaa.com/balandegi
▪️ گفتم هزینه اجاره طبقه پایین منزل مان یک میلیون است در حالیکه تو نزدیک به نصف این قیمت را از مستأجر گرفته ای!!! گفت: همین که مستأجرمان پول بیشتری داشته باشد تا بتواند برای زن و بچه اش خرج کند و آسایش بیشتر آن ها را فراهم کند برای من کافیست. نگران نباش روزی ما را هم خدا میرساند... * ▪️ هر روز زمانی را برای بازی با بچه ها اختصاص میداد. آن ها را می برد پارک و حسابی تحویل شان میگرفت! آنقدر که بچه ها به پارک رفتن روزانه عادت کرده اند... * ▪️ در این سال ها حتی یک دفعه هم ندیدم که صدایش را نزد همسر و فرزندانش بلند کند آنقدر خانواده دوست بود که این خصلتش بین عوام و خواص زبانزد شد... ❇️ ▫️▪️ او را به هدیه ای معنوی مهمان کنید...
ماه‌نشان / تربیت اسلامی
▪️ گفتم هزینه اجاره طبقه پایین منزل مان یک میلیون است در حالیکه تو نزدیک به نصف این قیمت را از مستأج
سلام و رحمت ایشون شوهر خواهر بنده هستند که پنجشنبه عصر در اثر سکته مغزی با دنیا خداحافظی کردند! لطفا براشون فاتحه ای هدیه کنید! و برای دختر ٢ ساله و پسر ۶ ساله شون دعا کنید...
چقدر این روزها این مسئله را افراد زیادی و به نحوهای مختلف بازگو میکنند! ای کاش قبل از آنکه دیر شود به فکر باشیم _البته برای من که کمی دیر شده است_ در اکثر اوقات ماها عادت داریم افرادی که کنارمان هستند قدرشان را ندانیم و وقتی از دست شان میدهیم غصه دار رفتن شان میشویم از زبان افراد مختلف این روزها میشنوم که امیر _شوهر خواهر تازه گذشته ام_ میگفته علی _یعنی من_ خیلی با معرفت بوده!!! به رفتارهای خودم با او بازگشتم و تأمل کردم چند سلام و احوالپرسی گرم و گیرا و چند روزی نون گرفتن و رفتن کنار آنها صبحانه خوردن و چند دفعه ای هم حلیم گرفتن و خود را مهمان خانه آن ها کردن! بعضی وقت ها هم از قم هدیه کوچکی برای بچه ها آوردن باعث شده بود جلوی خانواده اش زیاد از من تعریف کند و اقوامش مرا میشناختند و اما من نه... (و الا که من بخش عمده سال را قم بودم و کنار آن ها نبودم) چقدر این رفتارهای کوچک در ذهن آدم ها میماند و ما از همین کوچک ها هم دریغ میکنیم! مواظب باشیم قبل از آنکه دیر شود... (دعا میکنم مثل حالِ این روزهای من به خودخوری نیفتید)
این صحنه را خوب ببینید! این تصویر برای بازی امشب پرسپولیس و استقلال در نیمه نهایی جام حذفی است! اگر دقیق ببینید متوجه میشوید که همه این ها ماسک زده اند اگر فاصله اجتماعی بین شان را متوجه نمیشوید حتما چشمان تان را به چشم پزشک نشان بدهید! الحمدلله مربیان و کادر روی نیمکت هم همه ماسک زده بودند و اصلا باهم دست نمیدادند به ذهنتان خطور نکند که کادر و بازیکنان همدیگر را بغل میکردند، میبوسیدند و دست میدادند؛ اصلا همچین چیزی نیست... خواستم بگویم خیالتان راحت؛ الحمدلله همه در کشور رعایت میکنند تا مبادا کرونا بیش از این دامن گیرمان شود! فقط کمی این مذهبی ها و هیأتی ها هستند که اهل مراعات نیستند و تعصب بیجا روی محرّمشان دارند نمیگذارند تعطیل شود و یکباره بساط کرونا جمع شود که آن ها هم خدا ان شاالله هدایتشان کند... (با افسوس به حال روشنفکر زده های جامعه مان)
" " ۱۰ شهريور ۱٣٩٩ امروز عصر كه به خانه آمدم حانيه زهرا مثل هميشه نبود. آرام آرام روي زانوهايش راه مي رفت و سمت درب مي آمد. هميشه وقتي درب خانه را باز مي كنم اينگونه به استقبالم مي آيد. سرش را بالا مي آورد و به چهره ام نگاه مي كند. لبخند مي زند و منتظر است تا بغلش كنم و او سرش را روي شانه ام بگذارد و اينگونه چند دقيقه اي پيش پدر ناز بيايد. پدر نيز با هر خستگي و مشغله ذهني كه باشد با انرژي به او سلام مي دهد و تنها دخترش را با شوق به آغوش مي كشد. اما امروز با روزهاي ديگر متفاوت است. او مثل هر روز داد نمي زند و با صداي بلند نمي خندد. درست لحظه اي كه از زمين بلندش مي كنم مي بينم زير چشم راستش قرمز شده است. از مادرش سوال مي كنم چه اتفاقي افتاده؟ صورتش را كجا زده كه قرمز شده؟ مادر مي گويد دندان چهارمي كه در حال در آمدن است هم امروز سر زده و ادامه مي دهد كه ظاهرا بچه ها بيست دندان شيري در مي آورند كه مي افتد. قرمزي و گودي زير چشم هايش نيز به همين علت است. سرش را بالا مي آورم و با دقت بيشتري زير چشم هايش را نگاه مي كنم كه هر دو گود افتاده و قرمز شده اند. بي اختيار مهر پدر و فرزندي باعث مي شود خوشحالي را در كنار ناراحتي با هم تجربه كنم. خوشحالي از در آوردن دندان و ناراحتي از اذيت شدن او. دست نوازشي روي صورتش مي كشم و كمي با او حرف مي زنم و قربان صدقه اش مي روم. به مادرش مي گويم كه من و حانيه زهرا مي رويم تا كمي در محيط باز اطراف خانه قدم بزنيم. روزهايي كه با هم بيرون از خانه نرويم قدم زدن در خيابان و كوچه هاي اطراف، تنها تفريح بيروني او مي شود. ادامه دارد... @balandegi
" " اطراف خانه مان چند تپه سرسبز است كه چشم انداز زيبايي ايجاد كرده است. خيابان كم رفت و آمد كنار خانه نيز محل خوبي براي پياده روي بسياري از خانواده هاي شهرك است كه هم به قصد ورزش و هم به جهت تفريح غروب ها به سمت تپه ها قدم مي زنند و بر مي گردند. بچه هاي كوچك محله مان هم بي تفاوت نسبت به ويروس كرونا در كوچه مي دوند و دوچرخه سواري مي كنند و با داد و فريادشان صداي زندگي به كوچه مي بخشند. حانيه زهرا امروز خيلي آرام و كم حرف شده است. روزهاي ديگر حرف هاي نامفهومي مي زد اما امروز گويي حال حرف زدن هم ندارد. فقط مي خواهد سرش را در آغوش گرم پدر و مادرش بگذارد و بي رمق اين طرف و آن طرف را نگاه كند. بازي هاي هر روزه را با او انجام مي دهم اما عكس العمل خاصي انجام نمي دهد. دوست ندارد از بغلم پايين بيايد و روي زمين به تنهايي بازي كند. گاهي كه لثه اش به خارش مي افتد دوست دارد كاري برايش بكنم. بدش نمي آيد كه با زبانم كمي از خارش لثه اش را كم كنم اما ترجيح مي دهم با ميوه اي لثه اش را آرام كنم. دنبال ميوه اي مي گردم كه كمي سفت باشد. يك شليل متوسط كه كمي سفت است را برميدارم و به او مي دهم. خيلي از وقت ها كه به او ميوه مي دهيم در حد يك يا دو گاز مي زند و آن را رها مي كند و سراغ ميوه بعدي مي رود. انگار ميخواهد در همه ميوه ها نشاني به يادگار بگذارد اما اين بار نصف بيشتر آن شليل را مي خورد. از اينكه نيمي از ميوه اش را خورده خوشم مي آيد و باز قربان صدقه اش مي روم. او نيز آرام مي گيرد. چند لحظه بعد... چراغ هاي خانه را خاموش مي كنم و چراغ آشپزخانه را روشن مي كنم تا روشني هال خانه مانع خواب رفتن حانيه زهرا نشود. تلويزيون نيز يا بايد صدايش خيلي كم باشد يا اينكه خاموش شود. خاموش شدنش را ترجيح مي دهم تا بتوانم اين اتفاق را ثبت كنم. حانيه زهرا به همراه مادرش به سمت اتاق مي روند تا بخوابند. او امروز يك سال و ده روز دارد. @balandegi
خانه های قدیمی را دوست دارم! کوچه های قدیمی را هم، بوی زندگی را از آن ها میشود شنید آپارتمان ها روح ندارند شاید شما هم تجربه کرده باشید و در خانه ای قدیمی پای گذاشته باشید و احساساتتان شکفته باشد اما هیچگاه این احساس در آپارتمان به من دست نداده است؛ همه چیز آن خانه ها متفاوت است، درخت های حیاطش اتاق هایش حوضِ آبِ خانه و... حسِّ خوب را حتما در یک خانه قدیمی تجربه کنید!
دل است دیگر! چکارش کنم وقتی بهانه می آورد و کوتاه نمی آید السلام علیک یا أمین الله فی أرضه... به نیابت از شما گوشه حرم (خانه پدری)
❇️ دوره آموزش تخصصی اسراء 3⃣ 📱بصورت مجازی 📍ویژه فعالان و علاقه مندان تربیت اسلامی کارشناس میهمان : ( و و مولف در عرصه تربیت اسلامی از ) 1️⃣جلسه اول : شنبه 12 مهرماه ساعت 20 الی 21:30 2️⃣جلسه دوم : دوشنبه 14 مهرماه ساعت 20 الی 21:30 همراه با پرسش و پاسخ ثبت نام ویژه افراد جدید از طریق لینک زیر : 🔻🔻🔻 jebheyar.ir/reg 🔻🔻🔻 www.instagram.com/jebhefarss https://t.me/jebhefars https://eitaa.com/jebhefars www.jebheyar.ir