eitaa logo
【رسانه محله ✹سرابان✹】
97 دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
3.3هزار ویدیو
106 فایل
﷽ تو را ندیده ام حتی به لحظه ای اما دلم برای کسی که ندیدمش تنگ است... 🌱🤍‎اللهم_عجل_لولیک_الفرج# ᕯکانال رسانه محلهᕯ با موضوع انتشار اخبار و اطلاعات مربوط به محله و پرداختن نکات اخلاقی ، دینی ، سبک زندگی و... ارتباط با ادمین👇 @Bahmani5254
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپ بسیار انسان سازی هست پدر شهید؛ خودرا چگونه معرفی می‌کند 👌خاطره شیرینش را بشنویم...ودرس بگیریم که لازم این روزهای سخت ماست پدرانی که آسمان‌پرور بودند ایام بزرگداشت این غیورمردان مبارک @mahale_saraban
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌این کلیپ انقدر قشنگه انقدر حال خوب کنه که باید تو گوشی ذخیره بشه هر وقت حالت از دنیا گرفت بشینی یک گوشه و این‌و ببینی‌و لذت ببری از داشتن همچین پدری 💚 @mahale_saraban
خوش غیرتان سرزمینم روزتان مبارک....❤️ سلامتی حضرت آقا و سردار حاجی زاده بزرگوار شادی روح امام؛ سرداردلها ؛ شهیدجمهور و یارانش ؛ شهیدامیر عبداللهیان وسایرشهدا صلوات✨✨✨✨✨✨ @mahale_saraban
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حسرت تلخ رزیتا غفاری برای دیدن دوباره پدرش؛ در روز فوتش باهاش قهر بودم... @mahale_saraban ➖➖➖➖➖➖➖➖
7.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❤️بوقت روشنفکری..خیلی قشنگه... برای هرکس دوسش دارین این دعارو بکنید... 💚الهی قدرت اختیار رو هیچوقت ازدست ندین مراقب باشیم...🍁 https://eitaa.com/@mahale_saraban
7.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 وجدانا" نذاشتم که ناراحت بشید. خواستم فقط دوباره عده ای غربزده؛ ماهواره زده و فلک زده ببینن. اندکی فکر کنن. بلکه بیدار بشن و دوباره وقتی یه حرامزاده تو ماهواره یا چهارتا حرام لقمه مثل حسن کلید و ممد چاخان تو کشور شیرشون کرد با کله نرن تو دیگ.... همین.😂 @mahale_saraban
☑️ ☔️ ⭐️ 🥀🕊 شهید جواد محمدی 🌀 به روایت: همسر شهید فاطمه دو یا سه سالش بود که آقا جواد برایش پارچه سفید گلدار خرید. گفت: «خانم این چادر را برای دخترمان بدوز. بگذار به مرور با چادر سر کردن آشنا شود.» از آن به بعد هر وقت پدر و دختر می خواستند از خانه بیرون بروند، آقا جواد می گفت: «نمی خواهی بابا را خوشحال کنی؟» بعد فاطمه می دوید و چادر سر می کرد و می دوید جلو بابا و می گفت «بابا خوشگل شدم؟» باباش قربان صدقه اش می رفت که خوشگل بودی، خوشگل تر شدی عزیزم. فاطمه ذوق می کرد. یک روز چادرش را شسته بودم🚿 و آماده نبود. گفتم: «امروز بدون چادر برو.» فاطمه نگران شد. 🥺 گفت: «بابا ناراحت می شود.» بالاخره هم آقا جواد صبر کرد تا چادر خشک شود و بعد بروند بیرون.‌ وقتی آقا جواد نماز می خواند، دخترم پشت سر بابایش سجاده پهن می کرد و همان چادر را سر می کرد و به بابایش اقتدا می کرد و هر کاری بابایش می کرد، او هم انجام می داد. "شهیدبرزگر"💫 https://eitaa.com/@mahale_saraban