بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم:*«حکایتی زیبا از یک افسرارتش»*:
*تابستان 1363 در شاهرود هنگام آموزش سربازان در صحرا، با مادري به همراه دو دخترش برخورد كردم كه در حال درو كردن گندمهايشان بودند*
*فرماندهي گروهان، ستوان آسيايي به من گفت: مسلم بیا سربازان دو گروهان را جمع كنيم و برويم گندمهاي آن پيرزن را درو كنيم.*
*به او گفتم: چه بهتر از اين! شما برويد گروهان خود را بياوريد تا با آن پيرزن صحبت كنم. جلو رفتم*
*پس از سلام و خسته نباشيد گفتم: مادر شما به همراه دخترانتان از مزرعه بيرون برويد تا به كمک سربازان گندمهايتان را درو كنيم. شما فقط محدودهي زمين خودتان را به ما نشان دهيد و ديگر كاري نداشته باشيد*
*پيرزن پس از تشكر و قدرداني گفت: پس من ميروم براي كارگران حضرت فاطمهي زهرا(سلام الله عليها) مقداري هندوانه بیاورم*
*⌚ما از ساعت 9 الي 11/30 صبح توسط پانصد سرباز تمام گندمها را درو كرديم.بعد از اتمام كار، سربازان مشغول خوردن هندوانه شدند. من هم از اين فرصت استفاده كردم*
و رفتم كنار پيرزن، به او گفتم: مادر چرا صبح گفتید ميروم تا براي كارگران حضرت فاطمه(س) هندوانه بياورم. شما به چه منظور اين عبارت را استفاده كرديد؟*
*گفت : ديشب حضرت فاطمهي زهرا(سلام الله عليها) به خوابم آمد و گفت: چرا كارگر نميگيري تا گندمهايت را درو كند ديگر از تو گذشته اين كارهاي طاقتفرسا را انجام دهي*
*من هم به آن حضرت عرض كردم: اي بانو تو كه ميداني تنها پسر و مرد خانواده ما به شهادت رسيده است و درآمدمان نيز كفاف هزينه ی كارگر را نميدهد، پس مجبوريم خودمان اين كار را انجام دهيم*
*بانو فرمودند: غصه نخور! فردا كارگران از راه خواهند رسيد. بعد از اين جمله از خواب پريدم*
*امروز هم كه شما اين پيشنهاد را داديد، فهميدم اين سربازان، همان كارگران حضرت ميباشند. پس وظيفهي خود ديدم از آنها پذيرايي كنم*
*💧بعد از عنوان اين مطلب، ناخودآگاه قطرات اشك از چشمانم سرازير شد و گفتم: سلام بر تو اي دخت گرامي پيامبر(سلام الله عليها) فدايت شوم كه ما را به كارگري خود قابل دانستي*
راوی : سرگرد مسلم جوادي منش
منبع: كتاب نبرد ميمك، احمد حسينا، مركز اسناد انقلاب اسلامي
*درود خدا بر بانوی دو عالم*
💐
https://eitaa.com/joinchat/2982805560C0db2510922
🌿🥀🌿🥀🌿🥀💜🌿💜🌿🍃💚🍃💚💐💐
سلام
پزشکی بعد از سالها میفرماید:
و حالا پس از ۲۷ سال فهمیدهام که :
دردسر ، سردرد میآورد ؛
و درددل از دل درد مهمتر است !!!
فهمیدم عصای پیری و کوری با عصای تجویزی دکترها فرق میکند !!
بیماریها یا ارثی است یا حرصی !!!
فهمیدم هیچ متخصص قلبی ،
قلب شکسته را نمیتواند درمان کند
و قلب سنگی و سخت را نمیشود
پیوند زد و عمل کرد تا خوب شود.
فهمیدم جراحی زیبایی برای لبخند بر روی صورتها امکانپذیر نیست ؛
دلت باید شاد باشد !!!
دلت اگر گرفت هیچ دکتری نیست که خوبش کند .
فهمیدم دکترهای چشم نمیتوانند
آدمهای بدبین ، ظاهربین ، خودخواه و متکبر را درمان کنند !!!
فهمیدم تنفس مصنوعی ، هوای تازه میخواهد نه چیز دیگری !!!
فهمیدم هیچ متخصص داخلی نمیتواند به داخل وجود آدمها ورود کند و بفهمد در درون آنها چه میگذرد !!!
فهمیدم تب عشق را هیچ تب بری کنترل نمیکند .
اگر قند در دلت آب شود دیابت نمیگیری، بلکه به آرامش میرسی.
متخصصهای گوش ، شنواییِ تو را بهتر میکنند ، ولی خوب گوش دادن را به تو یاد نمیدهند.
فهمیدم سرطان یعنی به یکجای زندگی آنقدر توجه کنی که بقیه زندگی از دستت برود .
فهمیدم بیماران اعصاب و روان آنهایی نیستند که پیش روانپزشک میروند ، بلکه آنهایی هستند که آدم را روانی میکنند !!!
فهمیدم هیچ ارتوپدی نمیتواند استخوان لای زخم را بردارد یا درمان کند !!!
فهمیدم زخم زبان ؛ عفونتی دارد به عظمت کوه دماوند و کینهتوزی و انتقامجویی با هیچ چرک خشک کن و آنتی بیوتیکی درمان نمیشود !!!
فهمیدم خود بزرگ بینی به هورمون رشد ربطی ندارد و آدمها با فکرشان بزرگ میشوند نه با هورمون رشد !!!
فهمیدم خون دل خوردن ، بیماری خونی نمیآورد .
و دل پر خون هم باعث فشار خون نخواهد شد.
فهمیدم
فهمیدم
فهمیدم
و سرانجام فهمیدم
که هیچ چیز نفهمیدم،،،،
خدایا به ما فهم واقعی عطا بفرما
ارادتمند همراهان عزیز
https://eitaa.com/joinchat/2982805560C0db2510922
اســتــخــدامــی هوافــضــای ســپــاه: رشــتــه هاي مــورد نــياز اين مــركز حــضــورتــان اعــلــام مــي گــردد. ديپــلــم : رياضــي وتــجــربــي مــعــدل بــالــاي 15 كاردانــي و كارشــنــاســي: ICT - IT - رايانــه نــرم افــزار و ســخــت افــزار - بــرق (كلــيه گــرايشــها) - مــكانــيك (كلــيه گــرايشــها بــجــز خــودرو) - تــعــمــير و نــگــهداري هواپــيمــا - اويونــيك - عــمــران - پــرســتــاري - فــوريت هاي پــزشــكي - زبــان انــگــلــيســي و روســي كارشــنــاســي ارشــد: عــمــران (ســنــجــش از دور RS و GIS ) بــرق مــخــابــرات - بــرق الــكتــرونــيك - هوش مــصــنــوعــي - رايانــه نــرم افــزار . دانــشــگــاه ســراســري و آزاد مــعــدل بــالــاي ۱۴ جــهت مــعــرفــي رعــايت شــرايط مــصــوب الــزامــي مــي بــاشــد. بــا تــشــكر همــاهنــگــي بــرادر بــاقــرزاده. یــا حــســیــنــی ۰۲۱۷۷۶۳۵۱۹۶- 02177635194
عاشقان:
خداوندا💝توخودبهترمی دانی که انسان راشکننده وکم صبروتامل ودر رنج وسختی خلق کردی🌾وشیطان را سرراهش قراردادی وتوبه رابه اوآموختی 🌹راه روشن وبی راهه را نشان دادی🌷پس ایمانی بده که دراین وضعیت آشفته راه رااز چاه بشناسیم💐تاجزء قوم های گذشته که مورد خشمت قرار گرفتند نباشیم🌹
دوستان سلام شماکه خوب وبنده صالح اوهستید مورد لطف ورحمتش قراربگیرد 🌾آن شاءالله 🌹💐از طرف کانال بوی عطر خدا🌺🌸🌹
جوابی که همه را حیرت زده کرد:
پسر کوچکی بعد از بازگشت به نزد خانواده اش از آنها خواست که یک عالم دین برای او حاضرکنند تا به 3سوالی که داشت جواب بدهد.
بالاخره یک عالم دین برای ایشان پیدا کردند و بین پسربچه و عالم صحبتهای زیر رد و بدل شد؛
پسربچه: شما کی هستی؟ و آیا می توانی به سه سوال بنده پاسخ دهی؟
معلم: من عبدالله، بنده ای از بندگان خدا هستم و به سوالات شما جواب خواهم داد، به امید خدا.
پسربچه: آیا شما مطمئنی جواب خواهی داد؟ چون اکثر علما نتوانستند به سه سوال من پاسخ بدهند!
معلم: تمام تلاشم را میکنم و با کمک خدا جواب میدهم.
پسربچه: سه سوال دارم،
سؤال اول: آیا در حال حاضر خداوندی وجود دارد؟ اگر وجود دارد شکل و قیافه آن را به من نشان بده؟
سؤال دوم: قضا و قدر چیست؟
سؤال سوم: اگر شیطان از آتش خلقت شده است، پس برای چی او در آخرت در آتش انداخته خواهد شد؟ چون بر ایشان تأثیری نخواهد گذاشت!
@khandepare
معلم کشیده ی محکمی را به صورت پسربچه زد،
پسربچه گفت: برای چی به من زدی و چه چیزی باعث شد که از من ناراحت و عصبانی شوی؟
معلم جواب داد: من از دست شما عصبانی نشدم و این ضربه ای که به شما زدم جواب هر سه سوال شماست.
پسربچه: ولی من هیچی را نفهمیدم.
معلم: بعد از اینکه شما را زدم چه چیزی حس کردی؟
پسربچه: حس درد بر صورتم دارم.
معلم: پس آیا اعتقاد داری که درد موجود است؟
پسربچه: بله.
معلم: پس آن را به من نشان بده.
پسربچه: نمیتوانم.
معلم: این جواب اول من بود.همگی به وجود خداوند اعتقاد داریم ولی نمیتوانیم او را ببینیم.
سپس اضافه کرد که آیا دیشب خواب دیدی که من تو را خواهم زد؟
پسربچه: نه.
معلم: آیا گاهی به ذهنت آمد که من تو را روزی خواهم زد؟
پسربچه: نه.
معلم: این قضا و قدر بود.
سپس اضافه کرد: دستی که با آن تو را زدم از چه چیزی خلق شده است؟
پسربچه: از گل.
معلم: وصورت تو از چی؟
پسرپجه: باز از گل.
معلم: جه چیزی حس کردی بعد از اینکه بهت زدم؟
پسربچه: حس درد داشتم.
معلم: آفرین، پس دیدی چطور گل بر گل درد وارد میکند، این با اراده خدا انجام میشود،
پس با اینکه شیطان از آتش خلق شده، اما اگر خدا خواست این آتش مکان دردناکی برای شیطان خواهد بود.
ارزش خواندن و نشر را دارد... این چنین معلمی میتواند نسلها را تربیت کند.
لینکjoin👇
https://telegram.me/joinchat/AAAAADu3LmDPiwJawV96eQ
🔹حاج قاسم وقتی یکی از دوستان در سوریه شعر حماسی در جمع خواند یه مرتبه...
🎙گفتگو با برادران رزمنده مدافع حرم ابوذر براتی و حسن امینی
📻رادیواصفهان
#برنامه_شبهای_روشن
🔹جمعه ۱۰ بهمن ۹۹ ساعت ۲۲
🍃🌸
#قاف_عشق
@ghafeshgh 👈👈
@nesfejahan99
#پرواز_در_همه_عوالم...
☘آیت الله پهلوانی(ره) :اى عزيزان من! شما بايد پرواز در تمام عوالم داشته باشيد نه آن که در ميان قفسى باشيد ، بايد چون از قفس رها شديد روز آزادى و خوشی شما باشد.
#کانال_عارفین
🆔 @Arefin
#بهترین_روش_کار_فرهنگی...
#خودتو_بساز❗️
🍃آیت الله سعادت پرور : اگر انسان ساخته شود ، آثار وجودی او بی سر و صدا ، خانه به خانه سرایت می کند .
#کانال_عارفین
🆔 @CArefin
#گناه_خودم_یا_بقیه❗️
🍃شهید سید مرتضی آوینی : سربازانِ امام زمان از هیچ چیز جز گناهان خویش نمی هراسند...!
❣اول به خودت بپرداز بعد بقیه❣
#کانال_عارفین
🆔 @Arefin
#شب_چه_طوری_برمیگردی_خونه⁉️
🍃آیت الله مرعشی(ره) : وقتی ازمنزل خارج می شوم ، خدا را به 124 هزار پیامبر قسم میدهم که با ایمان به خانه برگردم. چرا که در روایت آمده ، چه بسا مرد با ایمان از خانه خارج میشود و بی ایمان برمیگردد .
#کانال_عارفین
🆔 @Arefin
سلامت می کنم ای مهربان دوست، که سلامت باشی🌾بایادت شادم درقلبم نشستی نمی روی ازیادم🌹هرروز شب دعایت می کنم🌷چون عجیب به تومعتادم💐شوق دیدارت هردم در افکارم🍒حق یارتان🍎سربلند وسرافراز باشید 🍇جمعه اتان گل باران وغرق درنور ورحمت خداوند باشید آن شاءالله 🌾🌷🌹💐🧡