نقاشی یه درس بزرگ بهم داد:
تا از خطی مطمئن نشدم پُر رنگش نكنم
دقيقاً مثل آدما!
@mahale_saraban🤍
ﺷﺎﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﺕ ﺭﺍ ﺩﯾﺮ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ #ﭘﺪﺭ
ﻟﺮﺯﺵ ﭘﯿﻮﺳﺘﻪ ﺍﺕ ﺭﺍ ﺩﯾﺮ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ پدر
تڪیہ ڪردن بعد توبرهیچ ڪس سودے نداشت
شانہ هاے خستہ ات را دیر فهمیدم پدر
بعد پرواز تو دیگر زندگے شورے نداشت
بال هاے بستہ ات را دیر فهمیدم پدر
ﮐﻮﻩ ﺑﻮﺩے زیر بار مشڪلات زندگی
ﻗﺎﻣﺖ ﺑﺸﮑﺴﺘﻪ ﺍﺕ ﺭﺍ ﺩﯾﺮ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﭘﺪﺭ
دستهایت را ڪہ بوسیدم ؛ از این شرمندہ ام
دست پینہ ﺑﺴﺘﻪ ﺍﺕ ﺭﺍ ﺩﯾﺮ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﭘﺪﺭ
ﺗﺎ ﺍﺑﺪ ﺩﺭ ﮔﺮﯾﻪ ﯼ ﻣﺎﺩﺭ ﻋﺰﺍ ﺩﺍﺭﻡ ڪہ من
ﻋﺸﻖ ﺁﻥ ﺩﻟﺒﺴﺘﻪ ﺍﺕ ﺭﺍ ﺩﯾﺮ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ پدر
ﻧﺦ ﺑﻪ ﻧﺦ ﭘﺎﮐﺖ ﺑﻪ ﭘﺎﮐﺖ ﻏﺼﻪ مے خوﺭﺩﯼ ﻭ ﻣﻦ
ﻧﺎﻟﻪ ﯼ ﺁﻫﺴﺘﻪ ﺍﺕ ﺭﺍ ﺩﯾﺮ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﭘﺪﺭ
ﻣﻦ ﮐﺠﺎﯼ ﻗﺼﻪ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻡ ﮐﺠﺎﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ!!!
ﺑﺎﻭﺭ ﻭﺍﺭﺳﺘﻪ ﺍﺕ ﺭﺍ ﺩﯾﺮ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﭘﺪﺭ ...
"تقدیم بہ روح همہ ے پدران اسمانی"
@mahale_saraban/🤍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آرامـــــش مهمـــــون
همیشــــگى دلت عزیزم
عیدت مبارک
امشب بهترینها را براتون آرزو دارم
شبت بخیر در پناه خدای مهربون✨
@mahale_saraban
زنده بودن را به بیدارے بگذرانیم،
چرا ڪه سالها به اجبار خواهیم خفت..."
#دڪتر_شریعتی
@mahale_saraban
🌺خوشبخت واقعی
✨حضرت زهـــرا«س»:
همانا خوشبخت واقعی ڪسی است
ڪه #علـے را چه در زمان حیاتش و چه درزمان مماتش دوست بدارد.
📚بحارالانوار27/74
#فقط_حیدرامیرالمومنین_است❤️
@mahale_saraban
💢علایم مبتلا به غلظت خون بالا 🩸
ضعف و خستگی
خارش پوست سردرد
درد مفاصل
سرگیجه
شکم درد
➕ حجامت کردن یا فست خون یکی از بهترین راه های برای کاهش غلظت خون در طب سنتی است.
@mahale_saraban
#تیکه_کتاب
چند لحظه نگاهام میکند و بعد میگوید: «هرچه باشه شوهر آینده من هستی. عزیز میگه مردها هر قدر هم که بزرگ بشن و باسواد بشن و پول دار بشن اما باز هم مثل بچه ها هستند. زود قهر میکنن، زود پشیمان میشن و زود هم آشتی میکنن. ممکنه جلو زنها چیزی نگن اما تنها که شدند شروع میکنن به بغض کردن. میگه به همین خاطره که کسی گریه مردها رو نمیبینه. عزیز میگه زن ها هر قدر هم که کوچیک باشن اما مادرند، پناه مردها هستند. حتی دختر کوچولوها پناه باباهاشون هستند. عزیز گفت که برمیگردی.»
روی ماه خداوند را ببوس
مصطفی مستور
@mahale_saraban
#طنز_جبهه
ترکش ریزی، آمبولانس تیزی...
وقتی عملیات نمیشد و جابجایی صورت نمیگرفت نیروها از بیکاری حوصلهشان کم میشد، نه تیر و ترکشی نه شهید و مجروحی و نه سرو صدایی، منطقه یکنواخت و آرام بود آن موقع بود که صدای همه درمیآمد و بعضیها برای روحیه دادن به رزمنده ها، دست به سوی آسمان بلند کرده و میگفتند: «اللهم ارزقنا ترکش ریزی، آمبولانس تیزی، بیمارستان تمیزی، و غذاها و کمپوتهای لذیذی...»
... و همینطور قافیه سر هم می کرد و بقیه آمین میگفتند.
@mahale_saraban