هدایت شده از مرکز آفرینش های فرهنگی هنری سپاه ری ( قبله تهران )
🔰🔰🔰🔰🔰🔰
مسابقه کتابخوانی #سرباز_روز_نهم
شماره ۹
راوی : حجت الاسلام حیدری
گاهی از من میخواست برای سخنرانی به ملت۱ (محلهای در یکی از مناطق کُهَنز که ان زمان مشکل اقتصادی و فرهنگی داشت) بروم. من آنجا را منطقهی خوبی نمیدانستم. گفتم:«برای چی اونجا میری؟» گفت:«ما باید از نظر فرهنگی هم در مقابل دشمن بایستیم.»
یکی از آشنایان ساکن در ملت۱ میگفت:« از وقتی مه آقا مصطفی تو اون منطقه هیئت و پایگاه راه انداخت، وضع اونجا خیلی بهتر شد.» پرسیدم:« مگه قبلا چطور بود؟» گفت:«افرادی رو که همه به چشم ارازل و اوباش به اونها نگاه میکردیم، مصطفی جذب هیئت میکرد و بچههای خوبی میشدن.کمکم ملت۱ از اون حالت قبلی خارج شد و خیلی به نفع اهالی محل شد.»
صفحه ۱۳۶
🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸
هر روز از یازدهم تا پایان آبان ماه با ما همراه باشید
تاریخ مسابقه ۳۰ آبان
---
https://eitaa.com/MarkazafarineshhayeREY1402
🔰 مرکز آفرینش های هنری سپاه حضرت عبدالعظیم الحسنی ( ع ) - ری🔰
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
هدایت شده از مرکز آفرینش های فرهنگی هنری سپاه ری ( قبله تهران )
🔰🔰🔰🔰🔰🔰
مسابقه کتابخوانی #سرباز_روز_نهم
شماره ۱۰
راوی: علی یاری
بچههای هفت هشت ساله دراز میکشیدند، پشتی میگذاشتند زیر سرشان و برنامه کودک میدیدند. مصطفی هم برایشان بستنی میخرید. بعد از آنکه دیویدی رم و تلویزیون خرید، این شده بود برنامه بچههای کوچک بسیج؛ بسیجی که در محل هیئت حضرت ابوالفضل (ع) راه انداخت. دستتنها همهکارهاش شده بود. بچه هیئتیها را تشویق میکرد عضو بسیج شوند. به من هم میگفت:«علی هر موقع تونستی، درِ پایگاهو باز بذار. درِ پایگاه نباید بسته باشه تا بچهها هر وقت خواستن به پایگاه بیان.»
خوب که بچهها تلویزیونشان را میدیدند و بستنیشان را میخوردند، نوبت میرسید به قرآن. کمکم آنها را به قرائت قرآن علاقهمند کرد. مینشست، ما دورش حلقه میزدیم و قرآن میخواندیم. زیارت عاشورا صبحهای جمعه برگزار میشد و بعد از صبحانه، دوباره بچهها مشغول بازی میشدند. مصطفی پایگاه و حسینیه را پاتوق حضور بچهها میکرد.میگفت:«بیایید اینجا پلاس شید.» تلویزیون میگذاشت یا پلیاستیشن میگرفت و میگفت بازی کنید، کُشتی بگیرید، همدیگر را بزنید؛ ولی بیرون نرید. میدانست چه راههای خلافی پیش روی بچههاست. برای همین میگفت درِ حسینیه همیشه باز است.
صفحه۱۴۱
🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸
هر روز از یازدهم تا پایان آبان ماه با ما همراه باشید
تاریخ مسابقه ۳۰ آبان
---
https://eitaa.com/MarkazafarineshhayeREY1402
🔰 مرکز آفرینش های هنری سپاه حضرت عبدالعظیم الحسنی ( ع ) - ری🔰
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
ظرفیت نخبگانی برای تولیدمحتوا در جبهه انقلاب پای کار بیاید
علیرضا کامیاب، جانشین سپاه حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) ناحیه ری در گفتگو با خبرنگار پایگاه خبری «تهران نیوز»:
🔹فعالان تولید محتوا در حوزه فضای مجازی رسالت سنگین و حساسی را بر عهده دارند، آنان افسران جبهه انقلاب در عرصه جنگ نرم فرهنگی هستند.
🔹دشمنان در آن سوی جبهه با تولیدات دروغ و مبتذل علیه انقلاب و نظام جمهوری اسلامی میکوشند اهداف خود را پیادهسازی کنند، بنابراین تیمهای تخصصی جبهه انقلاب باید با تولیدات فاخر و ارزشمند توطئههای فرهنگی آنان را خنثی کنند.
🔹برگزاری رویداد تولیدمحتوای بسیج بستر بسیار مناسبی برای تقویت و تخصصی کردن تولیدات در جبهه انقلاب است.
🔹البته این رویکرد باید در سطح محلات، حوزهها و پایگاههای بسیج استمرار یافته و از ظرفیت نخبگانی این حوزه برای پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی به نحو مطلوب استفاده شود.
@TehranNews_ir
حضور ۱۷ تیم در پنجمین رویداد تولیدمحتوای دیجیتال استان تهران
محمد مزرئی، معاون فضای مجازی سپاه حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) ناحیه ری در گفتگو با خبرنگار پایگاه خبری «تهران نیوز»:
🔹۳۷ نفر در قالب ۱۷ تیم در رشتههای تولیدات موبایلی، پویانمایی و نرمافزار اندروید در پنجمین مرحله از رویداد تولیدمحتوای دیجیتال بسیج شهرستان ری شرکت کردهاند.
🔹مشارکت تیمهای شرکتکننده در این رویداد در مقایسه با سالهای گذشته با استقبال و افزایش بسیار چشمگیری همراه بوده است.
🔹سال گذشته تیم شهرستان ری توانست در رشته موشن گرافیک حائز رتبه دوم استانی شود.
@TehranNews_ir
هدایت شده از مرکز آفرینش های فرهنگی هنری سپاه ری ( قبله تهران )
🔰🔰🔰🔰🔰🔰
مسابقه کتابخوانی #سرباز_روز_نهم
شماره ۱۱
راوی: علی یاری
آقا مصطفی زمانی که کار تربیتی را در پایگاه امام روحالله شروع کرد، ابتدا حدود دویست سیصد کتاب قصه خرید و در پایگاه گذاشت. همهاش هم درباره زندگی ائمه بود. کتابها را به نوبت به بچهها میداد.
کارت امتیاز ۵ تا ۲۵ امتیازی هم میداد برای خواندن کتاب. میگفت:«به بچههایی که کتاب میخونن جایزه میدم. هرکی خوند، روز بعد بیاد کنفرانس بده.»
تفنگ بادی و ربع سکه جایزه کسی بود که امتیاز بیشتری آورده باشد. به حافظان قرآن هم نیم سکه هدیه میداد. کمکم که بچهها را کتابخوان کرد، کتاب خاکهای نرم کوشک را میداد دستشان و میگفت:« این کتاب رو حتما بخونین. خیلی کتاب خوبیه» بچهها هم میخواندند و دربارهی آن کنفرانس میدادند.
صفحه: ۱۴۵
🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸
هر روز از یازدهم تا پایان آبان ماه با ما همراه باشید
تاریخ مسابقه ۳۰ آبان
---
https://eitaa.com/MarkazafarineshhayeREY1402
🔰 مرکز آفرینش های هنری سپاه حضرت عبدالعظیم الحسنی ( ع ) - ری🔰
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
15.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چرا دلار گران نشد؟ رسانههای منتقد دولت چرا به دنبال افزایش انتظارات تورمی هستند؟
🆔 @Baseeratt
هدایت شده از مرکز آفرینش های فرهنگی هنری سپاه ری ( قبله تهران )
🔰🔰🔰🔰🔰🔰
مسابقه کتابخوانی #سرباز_روز_نهم
شماره ۱۲
راوی: خانم ابراهیمپور (همسر شهید)
بود گاهی که در نداری باشیم، مخصوصا زمان تولد فاطمه. فاطمه یک سال و نیمش بود که از پوشک گرفتمش، چون اگر میخواستم به مصطفی بگویم پوشک بخر واقعا پول نداشت. خودم شرمنده میشدم، به خاطر همین دیدم راهش این است که زودتر پوشک را بگذاریم کنار. با این حال، وقتی کنار خانواده خودم یا خانواده آقا مصطفی مینشستیم، همیشه طوری صحبت میکردیم که وضعیت مالیمان خیلی خوب است. تمام اینها شده بود قانون زندگی ما که اگر مثلا نداریم، فقط برای خودمان نداریم؛ ولی همان موقع هم اگر قرار بود برای کسی هدیه ببریم، بهترین هدیه را میبردیم. بعضی وقتها پیش میآمد که میخواستیم به کسی هدیه بدهیم و به اندازه ده پونزده تومان بیشتر در خانه موجودی نداشتیم؛ نمیرفتیم. بعد که پول دستمان میآمد میرفتیم و کادو هم میبردیم.
صفحه ۲۴۱
🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸
هر روز از یازدهم تا پایان آبان ماه با ما همراه باشید
تاریخ مسابقه ۳۰ آبان
---
https://eitaa.com/MarkazafarineshhayeREY1402
🔰 مرکز آفرینش های هنری سپاه حضرت عبدالعظیم الحسنی ( ع ) - ری🔰
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
با سلام
عزیزان دوره توانمند سازی مربیان امروز بعد الظهر ساعت ۱۵ به دلیل مشکل پیش آمده برای استاد کنسل میباشد.
#اطلاع_رسانی
محفل انس باقرآن
به مناسبت ولادت حضرت زینب س
باحضورقاریان ممتاز کشوری
وباحضور گروه سرودفاطر
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
یکشنبه ۲۸آبان ازنمازمغرب
خ شهیدامیری کوچه شهیدرضایی
مسجدالنبی ص
#کانون_فرهنگی_هنری_مسجد_النبی
#بسیج_شهید_آیت
#حوزه۳۵۵_۳۵۶
هدایت شده از مرکز آفرینش های فرهنگی هنری سپاه ری ( قبله تهران )
🔰🔰🔰🔰🔰🔰
مسابقه کتابخوانی #سرباز_روز_نهم
شماره ۱۳
راوی: علی یاری
اسمش استخر بود، اما دربست در اختیار فعالیتهای پایگاه بود. بعد از گشت شبانه که خسته میشدیم، یک سر میرفتیم استخر. مصطفی به بچهها آبمیوه و کیک میداد. میگفتیم:« آقا مصطفی دیگه چیزی برای خودت میمونه؟» میگفت:«خدا بزرگه»
یک اتاق استخر را به پایگاه بسیج امام روحالله اختصاص داده بود. به یکی از بچهها پول میداد تا برای بعد از گشت بچهها ساندویچ بخرد.
از قِبل همین استخر حدود دوازده نفر از بچههای پایگاه نان میخوردند. چند نفر از بچههایی را که بیکار بودند به استخر آورد و گفت:«کارها رو برادرانه بین خودتون انجام بدید.» انگار برای خودمان کار میکردیم. چند نفر از نیروهایی هم که در ادارهی استخر به مصطفی کمک میکردند، بعدها پاسدار شدند.
مصطفی تقریبا دو سال استخر را اداره میکرد. ماه رمضان از صبح تا موقع افطار استخر تعطیل بود. حدود چهل دقیقه قبل از اذان مغرب به استخر میآمدیم. خود مصطفی افطار بچهها را میداد و بعد از اذان مغرب تا سحر کار میکردیم. زمانی هم که هیئت برنامه داشت، استخر را زودتر تعطیل میکرد تا همهی بچهها در هیئت شرکت کنند و کارشان به هیئت و بسیج لطمه نزند.
صفحه ۲۵۱
🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸
هر روز از یازدهم تا پایان آبان ماه با ما همراه باشید
تاریخ مسابقه ۳۰ آبان
---
https://eitaa.com/MarkazafarineshhayeREY1402
🔰 مرکز آفرینش های هنری سپاه حضرت عبدالعظیم الحسنی ( ع ) - ری🔰
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
هدایت شده از مرکز آفرینش های فرهنگی هنری سپاه ری ( قبله تهران )
🔰🔰🔰🔰🔰🔰
مسابقه کتابخوانی #سرباز_روز_نهم
شماره ۱۴
راوی: مسعود نعمتی
خط دشمن دقیقا روبهروی اتاق ما بود و قنّاصهچی به ویلای ما دید داشت. من زاویهاش را با آینه نگاه کردم و سنگرشان را دیدم. گفتم:«مصطفی بیا با گونیها دید تکتیرانداز رو ببندیم.» قبل از ما، با شش گونی، سوراخ روی دیوار را پر کرده و بقیهی گونیها را رها کرده بودند. هرچه هم به آنها گفتیم کمک کنید، گوش ندادند.
با آن حال خراب که گلوله هم در پایم بود، دو نفری با مصطفی تمام گونیها را بالای دیوار چیدیم و دید تکتیراندازشان بسته شد.
مصطفی خیلی دقیق بود. در سوریه هر حرکتی که میکردم با دقت نگاه میکرد. میدید با آینه خط دشمن را نگاه میکنم تا بر اساس زاویهی تیر، محل سنگرشان را پیدا کنم. مصطفی هم این کار را یاد گرفته بود و انجام میداد. از ویلای روبهروی ما یک تکتیرانداز هر روز صبح میآمد و تا شب مدام شلیک میکرد. ما را دیوانه کردی بود، ولی از سمت ما کسی به طرفش شلیک نمیکرد. یک روز صبح میخواستم بخوابم. به خاطر پست شب قبل خیلی خسته بودم. تکتیرانداز هم مدام شلیک میکرد. به مصطفی گفتم:«باید روی طرفو کم کنیم» به پشت دیوار ویلا آمدیم. سوراخی درست کردیم و رویش آب پاشیدیم که موقع شلیک تیر، خاک بلند نشود و موقعیتمان لو نرود. دو نفر در سنگر آنها نشسته بودند و چون کسی هم به طرفشان تیراندازی نمیکرد، خیلی پُررو شده بودند. گفتم:«مصطفی، طرف که آماده شلیک شد، بگو بزنم» مصطفی گفت:«بزن» زدم وسط سینهاش. روز بعد دیدیم سوراخ سنگرشان را کوچک کردهاند. من هم داخل آن سوراخ را با تیر میزدم که دیگر آن را هم بستند و تیراندازیشان به طرف ما کم شد.
صفحه۲۷۹
🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸
هر روز از یازدهم تا پایان آبان ماه با ما همراه باشید
تاریخ مسابقه ۳۰ آبان
---
https://eitaa.com/MarkazafarineshhayeREY1402
🔰 مرکز آفرینش های هنری سپاه حضرت عبدالعظیم الحسنی ( ع ) - ری🔰
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•