eitaa logo
فقط دختران
85 دنبال‌کننده
45 عکس
2 ویدیو
14 فایل
با توکل به خدا و نگاه مادرمان حضرت زهرا س و اهل بیت ازدواج موفق خواهیم داشت.... م شاملو(مدرس و مربی)
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام عزیز ,وقت بخیر به نظر شما برای آرایش عروس باید چکار کرد ؟اگرهزینه برای داماد سخت نباشه ,آرایشی که یک شب ۷۰۰تومان هست وبا کیفیت اما برای یه شب واقعا زیاد هست ,آیا خدا می پسنده, باوجود وسع مالی اینقدر هزینه کرد؟یا لباسی که کرایه یه شبش ۶۰۰هست انتخاب کرد ؟باتوجه به اینکه مومن هزینه ش کم هست 🌸🌐🌼 سلام. مومن زیرک هم هست. میشه لباس خوشگلی را سفارش بدی خیاط خودت بدوزه. بدون هزینه های وحشتناک. میشه مرکزی که لباسهای عروس مومنین را جمع کرده در هر شهری راه انداخت و ارزاااان استفاده کرد. میشه از دوستان و فامیل سراغ لباس گرفت. میشه به آرایشگر گفت آرایش عروس نمیخوام. یک جشن فامیلی را در نظر بگیر. منم که عروس تازه خانواده هستم میخوام شرکت کنم. خوشگل درست کن اما گریمهای عجیب و غریب نکن. اغلب عروسهای مومن لباسهای سنگین و باز و آرایشهای خیلی غلیظ و ناخن چسباندنی که اصلا به این سادگیها در نمیاد و ..نمیخوان. 🔅🔅🔅🔅🔅 ⚠️کپی بدون ذکر لینک ممنوع ⛔️👇 http://eitaa.com/joinchat/3652648963C329f2314e6
_با مشکلات مختلف چگونه برخورد کنم؟! زندگی مجموعه ای از شدن ها و نشدن ها و نحوه درست برخورد با آنهاست. 💎امام حسین علیه السلام فرمود: اللهم اَغنِني به تدبيرِكَ لي عَن تدبيري و به اِختيارِكَ عن اِختيارى.💎 خدای من تو مرا بی نیاز کن و به جای من تدبیر کن و هرآنچه خِیر است برای من اختیار کن. چنین دعاهائی واقعا شرایط را مثبت میکند وقتی ما خودمان را به خدا میسپاریم و وظیفه های بندگی را به جا می آوریم. ⌛️نکته پایانی⌛️ به قول استاد رجبعلی برای خدا رجز بخوانید : بگویید : معلومه که من جز عبادت خدا چیزی را دوست ندارم معلومه که من از بهترین یاران امام زمانم هستم معلومه که من یک ازدواج خداپسندانه خواهم داشت معلومه که من ... نماز استخاره که در جلسه گذشته هم گفته شد و دعای امام رضا جهت ازدواج را فراموش نکنید. 🌹اللهم صل علی محمّد و آل محمّد🌹 🔅🔅🔅🔅🔅 ⚠️کپی بدون ذکر لینک ممنوع ⛔️👇 http://eitaa.com/joinchat/3652648963C329f2314e6
10.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اگر فقط بچه حزب اللهی های وارد میدان بشن کار تمومه اگر فقط 3 میلیون مخاطبی که در ایتا هستیم، این کلیپ رو برای ۵ نفر بفرستیم مجموعا به دست ۱۵ میلیون نفر میرسه و بر خودتون فرض بگیرید تا روز انتخابات اگر فقط همین جمعیت ایتا ۵ نفر رو به انتخابات و انتخاب اصلح دعوت کنیم، جمعیتی بالغ بر ۱۵ میلیون نفر رو دعوت کردیم یاعلی بگید رفقا و این کلیپ جذاب رو نقطه شروع کارتون قرار بدید
☘سلام. این روزهای مرتبا دلتنگ میشوم. به فکر طرف مقابل هستم. میخواهد حرف بزنم. نمیدانم چه بگویم. نمیدانم چه میشود. ... چکار کنم؟ سلام مبارک باشد انشا الله😊🍰 محبت داشتن. عاشق بودن. دلتنگ شدن شروعش از الان است و همیشه باشد انشا الله. ما اگر کم صحبت کردید؛ تا فرصت هست بیشتر و بیشتر قرار بگذارید و صحبت کنید. یکسری حرفها میزنیم برای اینکه انتخاب کنیم و از 50 درصد مثبت بودن رد بشویم. همین که درصد مثبت میشود میشه ازدواج کرد ولی همیشه 30 درصد تفاوتها و کم و زیادیها هست. چون اینجا بعد ازین و قبل از عقد باید باز هم صحبت گرد برای گذاشتن قرار و مدارهای خوب آینده. برای خرج و مخارج مرتبا درخواست نیاز نباشد. یه فکری براش بکنند. برای اجازه گرفتن و رفت و آمدهاتون یه اجازه های کلی باشد. و بیشتر همدیگه رو در جریان بگذارید ... ✍برای این کار. برای اون برنامه... ارتباط بهتر با خانواده ها. کجاها کمتر برید. کجاها بیشتر بمونید. تا رفت و آمدها ایجاد مساله نکنند و کم کم قوت بگیرند و هدفمندتر بشوند. قرار نیست برای همه یک.اندازه هدیه خرید. منزل هر دو طرف یک اندازه رفت. تفاوتها وجود دارند و به مرور تشخیص میدین کجا کمتر. کجا بیشتر. ارتباط و اتصال با قرآن و جلسات معارف اهل بیت علیهم السلام و مطالعات دینی و شناخت احکام و دیدار و رفت و امد با خوبان به عنوان نفس زندگی و اولین واجب مطرح شود. و هر صحبت و درد دل دیگر... اینروزها حرفهایتان برای همدیگر است. اما برای باید و خلاصه تر. تا هیچوقت خسته کننده نشید. خصوصا تمرین کنید مفید تر و خلاصه تر صحبت کنید و یک حرف 3 جمله ای را در 6جمله نگویید. خیلی بحثهای غیر ضروری را نکنید. به هر موضوعی گیر ندهید. به بهانه اینکه بیا در مورد زندگیمان حرف بزنیم: یکجا نیم ساعت.. یکساعت حرف نزنیم. هر چیزی را نشانه بی محلی و بی محبتی نگیرید و بگذارید طرف راحت باشد. و با حسن ظن و احترام و مهربانی و کنار آمدن همیشگی رفتار کنید.😊
🌸2سال که از این نهال زندگی با اغماض و آسان گیری و و مراقبت کنید. ابراز محبت بکنید، اما ابراز مندی_مرتب از هر چیز نکنید، زندگیتان قوام پیدا میکند. به بلوغ های بالاتری میرسید و خود به خود خیلی از حرفهای کم اهمیت و اذیت کننده زندگی را دوستش نخواهید داشت و کمتر حرفش را میزنید. نخواهید مثل اکثریت باشید. بیکار و پر حرف و .. اگر میخواهید مرتبا اذیت نشوید، به جای اینکه به همدیگر نگاه کنید و فقط عیب و ایراد مرور کنید. کنار هم باشید و به پیش رو نگاه کنید. و برای شخص خودتان مقصد و برنامه های ارزشمند و زمان دار تعیین کنید. 📚کارهای کردنی. کتابهای خواندنی. سکره های یادگرفتنی. احادیث قیمتی. زیاد اند و هر قدر جلو بروید راههای نرفته هستند. پس با سرعت و تمرکز به مقاصد خودتان فکر کنید تا معطل این یکی و ان یکی و حرف و حدیثهای فامیل و مردم نشوید و برای حرفها و کارهای بیهوده بی خیال باشید. انوقت مشکلات خودشان تبدیل به شکلات میشوند. مثل 📌اسکرین سیوری که نگران کننده است اما چند دقیقه بعد که تکانش که میدهی تصویر دریا و ساحل میاید. فهم و شناخت بیشتر از دنیا و آخرت این توان را میدهد که خوشحال و خوشبخت زندگی کنیم ک در این مسافرخانه یک مسافر خوب باشیم. مسافری که زندگی اش هم شب دارد و هم روز. والضحی و اللیل اذا سجی ما ودعک ربک و ما قلی... اما هر دوش لازم ک قسم خوردنی است و باید از هر دو خوب پذیرایی کرد چون زود تمام میشوند و در هر دو خدا ما را رها نکرده و خشم نگرفته است. در دستان او هستیم و الله اکبر او خیلی بزرگ است. بزرگتر از همه نادانی ها و اشتباهات ما. او روی هر ایراد ما گیر نمیکند و نگاهش خیلی بلند است. ما هم با مرور الله اکبر بزرگتر میشیم. لذا اول با و کاستیهای خودمون رو می بخشیم و کرامت و ارزشمندی را حس میکنیم و بعدا به دیگران حس ارزشمندی میدهیم و به خوبیهایشان و توان خوبتر شدنشان به مروووووور و با گذشت سالیان مطمئن تر میشویم. 👒 خانم م: ادیب
❤️ وعده ما ان شاءالله همه با هم پای صندوق های رای جهت انتخاب کاندیدای اصلح جبهه انقلاب 💓 #اتحاد_جبهه_انقلاب 🌸🍃 کانال تربیتی همسران خوب http://eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6
⁉️سلام. من خواستگارهامو بخاطر چهره رد میکنم. این یکی کمی به دلم نشسته اما باز میترسم بعد ازدواج نظرم عوض بشه جه کنم؟ ✅سلام. با صحبت و ارتباط های بیشتر کم کم چهره بی اهمیت میشود و منش فرد در ذهن ما شکل میگیره. در زندگی هم اگر ارتباطمان با حرفهای شیطان عالی نباشه و عادت نکنیم هرررر چی میگه گوش بدیم این موضوع معمولا دیگه چندان برای کسی مطرح نمیشه الان اغلب دخترها و پسرها میدونن که همسر خوب عاقل بالغ با شخصیت سخت پیدا میشه اگر گاهی شیطون بیاد ویز ویز کنه محکم میزنن تو سرش. میگن یه عمر مجرد بمانیم خوبه؟ 😆 مگه همه بازیگر سینما اند که خوششگل باشن؟ خوشگلی مال خانومهاست. همه خانومها قشنگ اند. مرد باید عاقل باشه. و زن هم همینطور.
سلام. اظهارات استاد شهاب مرادی در پاسخ به دختر خانم مجردی که در سن بالاتری قرار گرفته اند و نگران ازدواجشان هستند: fararu.com/fa/news/150869/%D8%AA%D9%88%D8%B5%DB%8C%D9%87%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B4%D9%87%D8%A7%D8%A8-%D9%85%D8%B1%D8%A7%D8%AF%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D8%AF%D8%AE%D8%AA%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D9%85%D8%AC%D8%B1%D8%AF-%D8%B3%D9%86-%D8%A8%D8%A7%D9%84%D8%A7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹داستان زندگی احسان🌹 قسمت1⃣ 🍃🍃امشب قصه من از يه پسر شروع ميشه. يه پسر حدودا پانزده شانزده ساله که اسمش احسانه و تک فرزند يک خانواده پولدار. پدر و مادر احسان هر دو پزشک هستند، و هر دو پزشک جراح يکي جراح مغز و يکي جراح قلب. اين شرايط باعث شده بود احسان از بچگي توي ناز و نعمت بزرگ بشه خونه خيلي بزرگ توي بهترين جاي شهر بااستخر و همه امکانات که يه پسر نوجوون آرزوشو داره. شايد کسي نبود توي دبيرستان احسان که حسرتشو نخوره ⁉️اما.... اما يه چيزي توي زندگي احسان بود که خيلي رنجش ميداد. چيزي که تاحالا باکسي در ميونش نگذاشته بود. حتي خجالت ميکشيد گاهي دليلشو براي کسي بيان کنه. احسان قصه ما، خيلي خيلي تنها بود. پدر و مادر از صبح زود تا شب مشغول کار توي بيمارستان هاي مختلف بودند. و شبها تا نيمه شب خونه نميومدند. آخه تازه بعد از اينکه کارشون تموم ميشد، نوبت به مهموني ها و پارتي هاي شبانشون با همکارا مي رسيد. پنجشنبه ها و جمعه ها هم که اين مهمونيها ادامه داشت و احسان حتي اين زمان هم نميتونست مادر و پدرشو ببينه. شايد طول هفته که سپري ميشد، احسان بيشتر از يکي دوبار نميتونست مادر و پدرشو ببينه و اغلب اوقات مادرشو در حال آرايش کردن و آماده شدن براي شرکت توي مهمونيهاي مختلط مي ديد و پدرشم هم مشغول اصلاح و تماسهاي تلفني. تنها سوالاتي که پدر و مادر احسان ازش ميپرسيدند در مورد درسش بود و اينکه انتظار داشتند احسان با درس خوندنش آبروي اونارو حفظ کنه. ديگه مهم نبود احسان چي ميپوشه، چي ميخوره يا موهاشو چه مدلي ميزنه. هر موقع کوچکترين احتياجي داشت و می خواست با پدر و مادرش درميون بزاره، قبل از اينکه جملش تموم بشه يه دسته اسکناس بود که جلوش ميزاشتن و هيچ موقع وقت نميکردند حرفاي پسرشون رو کامل گوش بدن. چون يا عجله براي رفتن داشتند يا خسته از کار و مهموني به خونه برميگشتند. احسان قصه ما ديگه به اين شرايط عادت کرده بود. به خودش قبولونده بود که تنهايي جزئي از زندگيشه و بايد تمام تنهايي هاشو با کتاب و مدرسه پر کنه تا آبروي پدر ومادرش هم حفظ بشه. تحمل اين شرايط ديگه براي احسان عادت شده بود. اما ماجرا از اون زماني شروع شد که دخترخاله احسان توي کنکور دانشگاه قبول شد و از شهرستان به اونجا اومد... ماجرايي که تمام تنهايي هاي زندگي احسان باهاش رنگ ديگه اي گرفت... 👈👈ادامه دارد برگرفته از کانال ازدواج موفق 🔆🔆🔆🔅🔅🔅🔆🔆🔆   @maharatezdevaj
ازدواج_موفق 🌹داستان زندگی احسان🌹 قسمت2⃣ 🍃🍃قصه ما به اونجايي رسيد که دختر خاله احسان که اسمش سارا بود، توي کنکور دانشگاه قبول شد و از شهرستان به تهران اومد. سارا دختري بود که زيبايي نسبي داشت اما بيش از همه خوش سر و زبون بود. احسان يادش ميومد که توي بچگي چقدر با دختر خالش بازي ميکرد و چقدر توي حياط خونشون با هم قايم باشک بازي ميکردند. اما خيلي وقت بود که ديگه خانواده خالش رو نديده رود. اونها چند سالي ميشد که به خاطر کار پدر سارا به شهر ديگه اي منتقل شده بودند. احسان پيش خودش فکر ميکرد يعني سارا الان چه شکلي شده. خوب ميدونست که ديگه مثل قبل با سارا راحت نيست چون هم اون بزرگ شده و هم سارا. البته سارا دوسالي از احسان بزرگتر بود اما قد احسان هميشه يه سر و گردن بلندتر از سارا بود. احسان از اينکه اين افکار به ذهنش ميومد احساس شرم ميکرد و گاهي حتي خجالت ميکشيد. براي همين سعي ميکرد افکارش رو روي درسش متمرکز کنه تا کمتر به فکر اومدن سارا به تهران بيفته. از خجالتي که توي وجودش بود خندش ميگرفت و خوشحال بود که ميتونه حتي سارا رو نبينه. بلاخره سارا بايد ميرفت خوابگاه دانشگاه و اگه گهگاهي هم ميخواست به خالش سر بزنه، احسان ميتونست به بهونه درس و کلاس از خونه بزنه بيرون و با اون روبرو نشه. ⁉️اصلا احسان علت اين حالت شرم و خجالت درونش رو نميفهميد. اونم در شرايطي که اکثر هم کلاسيهاش با دو سه تا دختر رابطه داشتند و هر روز از ماجراهاشون توي کلاس تعريف ميکردند. اما احسان نه تنها تا بحال با هيچ دختري رابطه نداشته بلکه از فکر کردن به دخترها هم خجالت ميکشيد. براي همين هميشه سعي ميکرد از موقعيت هايي که اونو اذيت ميکنه فرار کنه. شايد علت اينکه هيچ موقع پدر و مادر احسان اونو با خودشون به مهمونيهاي مختلط نميبردند هم همين بود. احسان پسري بود که از بودن يه دختر کنارش واقعا احساس شرم ميکرد و حتي اذيت ميشد. براي همين هربار که پدر و مادرش ميخواستند اونو به مهموني ببرند يه بهونه اي مياورد و پدر و مادر هم بعد از چند بار اصرار، وقتي ديدند پسرشون علاقه اي به حضور توي پارتي هاي شبانه نداره، رهاش کرده بودند و فکر ميکردند علاقه زياد احسان به درس و مدرست که نميخواد با اونا همراه بشه. اما احسان خودش ميدونست که درس تنها بهونه ايه براي پر کردن تنهايي هاش. چند روزي از خبر قبولي سارا گذشته بود که يه خبر جديد تمام فکر احسان رو به خودش مشغول کرد. اون شب مادر احسان خبري جديد در مورد سارا بهش داد که تمام فکر احسان رو به خودش مشغول کرد و حتي براي يک لحظه هم نميتونست از فکر سارا بيرون بياد.... 🔅⚜🔅⚜🔅⚜🔅⚜