به بهانه پخش ویدئوی ده ثانیهای از پاورقی:
همراه با جبرائیل در گوشه رینگ!
جناب عراقچی داشتند در یکی از رستورانهای دمشق شام میل میکردند که ما این قسمت را ضبط کردیم! یعنی اصلا ویدئو برای قسمت دیشب و ساعاتی قبل از سقوط دولت سوریه نیست و برای هفته قبل است.
حالا همانها که برای آن سفر درست و رستورانگردی مبتکرانه و سخنان بعدش هورا میکشیدند، موضعگیری رسانهای در همان جهت را مسخره میکنند.
نه تنها آن روز، که تا همین یکی دو روز قبل سیاست و تلاشهای دیپلماتیک اعلامی کشور در جهت حفظ دولت مستقر در سوریه بود. صحبتهای آقای عراقچی و سایر مسئولان و کارشناسان هم در همین جهت بود و طبیعتا رسانه ملی -به درستی- در جهت همان سیاستها حرکت میکرد و نه تنها ساز مخالف نمیزد، بلکه حتی خود باید تلاش میکرد بخشی از قوه پیشران آن ایدهها باشد و وای اگر اینچنین نبود و خلافش حرکت میکرد که آنوقت دوباره میشد رسانه میلی و ستاد و سیما و چوب لای چرخ و سنگ پیش پا و جاساز تله تنش و...
این از آن ویدئو.
اما بعد:
مطالعه آیات و روایات مربوط به جنگهای تبوک و احد در صدر اسلام این روزها از اوجب واجبات است.
آب دستتان است بگذارید زمین و از دل این آیات و روایات سیمای منافقین را بجورید.
کسانی که این روزها شهدای مدافع حرم را تمسخر میکنند و میگویند خونشان هدر شد و نیش میزنند که الکی خود را به کشتن دادند، از تبار همان منافقینی هستند که بعد از احد درباره شهدای آن غزوه گفتند «لو اطاعونا ما قتلو» (یعنی اگر از ما پیروی میکردند کشته نمیشدند).
آیات مربوط به این دو جنگ را مرور کنیم و در توصیفات منافقین آن روزها که خود در جنگها همراهی نمیکردند، توی دل مومنان را خالی میکردند و مومنان را از جهاد برحذر میداشتند و بعد از جنگ نیز شهدای و رزمندگان را تمسخر میکردند، منافقین این دوره و زمانه را ببینیم.
وظیفه منافقین قبل و بعد از جنگ چنین است اما وظیفه مومنان قبل از جنگ، بالا بردن اعتماد بنفس جامعه و بشارت دادن به نصرت الهی و گوشزد کردن لزوم توکل به خدا و تشویق به جهاد است و بعد از جنگ، ارج نهادن تلاش رزمندگان و مجاهدانی که فارغ از نتیجه جهاد، خالصانه جنگیدهاند.
اتفاقا در همان جنگ احد و زمان مغلوبه شدن جنگ است که پیامبر به حسان بن ثابت -شاعر سپاه اسلام- دستور میدهند که «اهجهم فان جبرئیل معک!»
یعنی وقتی سپاه حق به هر دلیلی میرود گوشه رینگ اتفاقا وظیفه رسانهاست که دشمن را هجو کند و ابهتش را بشکند و اگر چنین کردیم و باز جنگ آنگونه که خواستیم پیش نرفت، چه باک از ملامت که انشاالله جبرییل معنا.
از آن ویدئوی ده ثانیهای بخش تصرف حلب و سقوط دولت سوریهش درست از آب در نیامد اما آن «وایسا»ی آخرش همچنان به قوت خود باقیست!
هنوز «وایسا» که ته این ماجرا را خود خدا اسپویل کرده است که «ان الارض یرثها عبادی الصالحین» و «و نرید وان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض».
پس وایسا...
اگر ویدئو را ندیدهاید، اینجا گذاشتمش
https://twitter.com/m_reza_shahbazi/status/1865795006600302964?t=_fBOt17qsjFzFDjJIVCVNw&s=19
ماهبندان | محمدرضا شهبازی @mahbandan
7.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢از همه ایران سلام
▪️به احترام شما ایستاده سلام میکنیم
پاورقی، خونه ما و شماست...
#سلام_به_پاورقی
⏰شنبه تا چهارشنبه ساعت ۱۹:۴۵ شبکه دو
📺 #پاورقی | @pavaraghi_tv2
سلام به پاورقی، علیک سلام به مردم
«سلام به پاورقی» رزق لایحتسبی بود که خدا توی سفره ما گذاشت. یا اگر بخوام دقیقتر بگم، ما را برد و نشوند سر سفره مردم.
من -و گروه پاورقی- حتما خیلی باید خوشبخت باشیم که وقتی از مردم میخوایم دوربین گوشی را روشن کنند و از خودشون فیلم بگیرن و به مناسبت رسیدن برنامه به قسمت چهارصد، برامون بفرستن، نتیجه انقدر شگفتانگیز باشه.
نه! منظورم اصلا تعداد بالای فیلمهای ارسالی که باعث شده تیتراژ پایانی هر قسمت رو بهش اختصاص بدیم و باز وقت کم بیاریم، نیست. تعداد مخاطبها قبلا هم شگفتزدهمون کرده بود. از بازخوردهای حضوری در کوچه و خیابون و نتایج نظرسنجی صدا و سیما بگیر تا همیشه جزو چندتای اول بودن بازدیدهای تلوبیون و واکنشهای فجازی به برنامه و البته تعداد صوتهای ارسالی به برنامه از طریق کانالها و سامانه 162 و... نشون میداد شکر خدا برنامه خوب داره دیده میشه. اما اینبار بخاطر چیز دیگهای شگفتزده شدیم. چیزی نه از جنس عدد.
ما برای چه کسی داریم پاورقی میسازیم؟ کیا ما رو میبینن؟ توی کجاها تماشامون میکنن؟ چه سن و تیپ و شغل و پوشش و لهجهای دارن؟ «چسبندگی» مخاطب به رسانه که یکی از مفاهیم مهم در این حوزهس، درباره برنامه ما و مخاطبامون چطوره؟ حالا که داریم به قسمت پونصد نزدیک میشیم چقدر مخاطبای ما شبیه اون چیزی که رسانهها تصویر میکنن، از یک قشر و طبقه محدود و خاصن؟
در این دو سال روزی نبوده که به این سوالها فکر نکنم و حالا با دیدن اینهمه سلام به پاورقی میتونم برای سوالهای بالا جوابهایی داشته باشم که خودم رو هم شگفتزده میکنه.
جوابهایی که ثابت میکنه تصویری که رسانهها از پاورقی ساخته بودن و حتی بعضی جاها ما رو هم به اشتباه انداخته بود چقدر با واقعیت تفاوت داره. ثابت میکنه چقدر مخاطبای ما متنوع و متکثرن. چقدر با شغلها، سطح درآمدها، پوششها، شهرها، طبقه اجتماعیها و ادبیاتهای مختلف میشینن پای پاورقی.
میتونم در توضیح این تنوع و تکثر بگم که مثلا از شهری تا روستایی، از داخل تا خارج کشور، از چادری تا مانتویی، از محجبه تا کمحجاب و حتی بدحجابهایی که نمیتونیم پخششون کنیم! از کارگر و کشاورز و دامدار تا پزشک و تاجر و... جزو اینایی هستن که سلام به پاورقی فرستادن اما فکر میکنم همین تقسیمبندیها هم خودش محدود کردن و تقلیل دادن این تکثره.
سلام به پاورقی لااقل به خود ما ثابت کرد که «مردم» ما رو میبینن. مردم نه به معنی همه مردم از نظر تعداد بلکه به معنی مردم با همه تنوع و تکثر و سلیقه و گرایشی که دارن.
پس سلام به پاورقی، علیک سلام به مردم!
ماهبندان | محمدرضا شهبازی @mahbandan
به مناسبت ۱۲ دی، سالروز رحلت آیتالله مصباح:
داشتیم میافتادیم، دستمان را گرفت
یکی دو سال اول دبیرستان بودم. دو سه سال آخر دولت اصلاحات بود.
ما بچه بودیم و اگرچه اینستا و تلگرام و... نبود، اما بالاخره شبهه و وسوسه از هر سوراخی بود راه خودش را پیدا میکرد و میآمد داخل روح و جانمان. روزهای سختی بود، روزهای دولت دوم خرداد.
تا دلتان بخواهد روزنامه داشتند، مجله داشتند، مینوشتند، تیتر میکردند، روی جلد میبردند و آتش میانداختن به خرمن اعتقادات ما.
از ولایتفقیه گذشته و جمهوری اسلامی را جهشی رد کرده بودند و داشتند زیرآب خدا و عصمت معصومین را میزدند. حتی یادم هست که یکی از گندههایشان در یک جلسه دانشجویی حتی درباره شهادت حضرت زهرا هم انقلت میآورد.
یعنی میخواهم بگویم حتی به اشکهای ما پای روضه مادر هم طمع داشتند و میخواستند بدزدندش.
یا آن یکیشان دورهای که هنوز پادکست اینطور مد نشده بود، فایل صوتی پرمیکرد و ادای یکی از روحانیون انقلابی را در میآورد و فایلهایش با فلاپیدیسک دست به دست میشد!
اینطور غریب و تنها و بیکس مانده بودیم زیر باران شبهه و تمسخر و...
در این شرایط ما را کتابها و سخنرانیهای #مصباح_عزیز نجات داد.
نمیترسید، کم نمیآورد، کپ نمیکرد، محافظهکار نبود، از ترس فحشهای زنجیرهایهای زنجیری در روزنامههای فردایشان، تیغ سخنرانیهای پیش از نماز جمعه تهرانش را کند نمیکرد.
میدید چطور دارند میزنند به ریشه اسلام و انقلاب و چطور ماها داریم دست میکشیم به لبههای دره تا شاید تکه سنگی، ریشه بیرون زدهای، ساقه خمیدهای پیدا کنیم و خودمان را بالا بکشیم و سقوط نکنیم.
حالا چند سالی میشود او نیست.
اما هنوز هستند کسانی که نعل اسبهایشان و نوک قلمهایشان را نو میکنند برای راندن بر یاد و خلوص و زحمات او.
و من هر بار که مشرف میشوم حرم کریمه(س) سر مزار او هم زانو میزنم و از خودش میخواهم دعا کند تا انقدری به درد اسلام و انقلاب بخوریم که مثل او نفسهایمان داغ و درفش شود بر قلبهای خصم این ملک و دعا کند با فحشهایشان پا پس نکشیم از آنچه رضایت نایب امام زمان در آن است...
ماهبندان | محمدرضا شهبازی @mahbandan
جبهه یا صنف؟
| ویرایش و بازنشر به بهانه خودکشی ابراهیم نبوی |
خیلی که بخواهیم صنفی نگاه کنیم، امیرالمومنین علیه السلام و معاویه هم در یک صنف بودند؛ صنف خلفا! و اگر منافعشان تعارض پیدا نمیکرد باید بجای دعوا، یک شورایی چیزی تشکیل میدادند و در جهت تثبیت حقوق صنفشان مصوبه میگذراندند! یا مثلا دو سرباز که در یک جنگ روبروی هم قرار گرفتهاند در یک صنف هستند دیگر؛ صنف سربازها یا مثلا نظامیها. و بعد مثلا یک روز با هماهنگی همدیگر دست از جنگ بکشند در اعتراض به پایین بودن حقوقشان!
مسخره است، نه؟ من اگزجره ترین حالت ممکن را گفتم تا معلوم شود صنف و صنفبازی فارغ از نگاه جبههای چقدر مسخره است.
صنف اصالتی ندارد، آنچه اصالت دارد جبهه است. جبههای که یک طرفش حق است و یک طرفش باطل.
من بجای فکر کردن به زندگی و مرگ طنزپردازی که انبانی از توهین به مقدسات را در کارنامه دارد و به دوش میکشد، به آن بقال با انصافی فکر میکنم که توی این بلبشو دارد به اندازه 10 هزار تومان نسیه دادن به یک خانواده بی بضاعت، باری از دوش کشور برمیدارد. کشاورز، نجار، کارمند، مامور ثبت کنتور برق، سبزی فروش، مکانیک، نصاب کولرگازی، دستفروش و... خلاصه هر کسی که در جبهه حق است برای من مهم است و به شغلش و روزگارش و حال و احوالش فکر میکنم هرچند هم صنفم نباشد.
من ترجیح میدهد با راننده تاکسیای که نوشته بود اگر پول ندارید، کرایه ندهید، با آن یمنی که پابرهنه دارد میجنگد و با آن فلسطینی و با آن ونزوئلایی و با آن میانماری هم جبهه باشم تا با عمله اکرههای عموسام همصنف.
همین نگاه صنفزده در عرصه ادبیات و سینما میشود خیلی از این کتابها و فیلمهای ضد جنگ. میشود مثلا داستانهای مجید قیصری یا احمد دهقان. که دو تا سرباز، یکی رزمنده بسیجی ایرانی و یکی نظامی بعثی عراقی، یکجا گیر میافتند و بعد فارغ از اختلافات «جبههای»، اشتراکات صنفیشان بالا میزند و رفیق میشوند.
ابراهیم نبوی طنزپرداز تاثیرگذاری بوده است، همانطور که نتانیاهو در مرگ پنجاه شصت هزار انسان در یکسال تاثیر داشته! پس صرف تاثیر داشتن مهم نیست. مهم این است انقدر مسلمان باشی که برای یک هتاک به امام زمان و شهدا و... مرثیه نسرایی و فاتحه نخوانی.
ماهبندان | نوشتههای محمدرضا شهبازی @mahbandan
22.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#یادداشت_تصویری
فرق توسعه کشورهای جنوب خلیج فارس با ما چیه؟
این ویدئو رو به هر کسی که با دیدن تصاویر برجها و فرودگاهها و استادیومها و مالهای دبی و دوحه و... دهنش آب میفته نشون بدید.
ماهبندان | محمدرضا شهبازی
https://eitaa.com/joinchat/1672544327Ce9f226d35a
هدایت شده از کتابفروشی حافظه تاریخی ایرانی
💢 میز مشاوره کتاب کودک و نوجوان در کافهکتاب ما راه افتاد!
از فردا، پنجشنبهها ساعت ۱۴ تا ۱۹ سرکار خانم نبوی تو کتابفروشی حاضر هستن و مشاوره رایگان میدن و پدر و مادرها، مربیان پرورشی و معلمها و هرکسی که دغدغهی کودک و نوجوانان رو دارن میتونن به کتابفروشی ما سر بزنن و مشاوره بگیرن.
دست بچههاتون رو بگیرین بیاین کافه کتاب ما هم یه مشاوره کتاب رایگان بگیرین هم با تخفیف دهه فجر کتاب بخرین و هم برین کافهی بالا یه عصرونه خانوادگی با قیمتی منصفانه میل کنین و لحظات خوبی را برای بچههاتون بسازین!
اینجا منتظرتونیم👇
آدرس: خیابان انقلاب، نبش فخر رازی، پلاک ۱۲۴۸، کتابفروشی حافظه تاریخی
بچهدارها رو هم خبر کنین
🆔 @kotob_tarikhi
ما دفاعآخرهای جمهوری اسلامی نیستیم!
این متن را چند سال پیش نوشتم.
الان که شب ۲۲ بهمن است و
قیمت دلار و سکه و سیبزمینی
بهانه داده دست بعضیها برای هار
شدن و چنگ و دندان نشان دادن
به انقلاب خمینی و نائبش و
عشاق پابرهنهاش، دوباره منتشرش
میکنم...
پیام داد: «وقتی میخوایم کلید رو بچرخونیم توی درِ (...) قبلش حساب شماها رو میرسیم. ولی اگر از دستمون در رفتید، اینکه کجا میرید قایم میشید دیدن داره.»
برای او نوشتم و اینجا هم مینویسم:
زرشک!
ما دفاعآخرهای جمهوری اسلامی نیستیم! و انقدر بیغیرت که شماها به نزدیکیهای آنجا برسید و ما همچنان زنده باشیم.
ما دفاعآخرهای جمهوری اسلامی نیستیم! که اگر از ما گذشتید، نوبت ستون خیمه انقلاب برسد.
ما دفاعآخرهای جمهوری اسلامی نیستیم! و نه تنها نزدیک دورازههای ما، که حتی اگر به نزدیکی میانههای زمین هم رسیده باشید یعنی اینکه قبلش از ما گذشتهاید.
توهم برتان ندارد که بازی به شش قدم ما رسیده است!
اینکه ما هنوز هستیم و شما با ما درگیرید و از پسمان بر نمیآیید یعنی توپ توی شش قدم شماست! اینکه هنوز دارید زور میزنید هر جوری شده -ولو با زدن زیر توپ- خطر را از دم دروازهتان دور کنید و به گلر و خط دفاعیتان فرصت نفس کشیدن بدهید، یعنی ما داریم در یکی دو متری تیرکهای دروازه شما میجنگیم.
که اگر حتی توانسته بودید توپ را وسط زمین بیاورید لازم نبود از داور و تماشاچی و توپ جمع کن و عکاسهای دور زمین و... برای شلوغ کردن فضا و فلاش انداختن در چشم بازیکنها و بطری پرت کردن وسط زمین و آب نرساندن و... استفاده کنید.
اینکه جبهه کفر همه چیزش را به میدان آورده، یعنی همه چیزش به خطر افتاده!
ما دفاعآخرهای جمهوری اسلامی نیستیم!
و فکر نکنید که همینطور مینشینیم نگاه میکنیم که چطور قدم به قدم و متر به متر توپ را جلو میآورید و به دروازه ما نزدیک میشوید.
اینکه خیال میکنید ما حاصل مجاهدت و خون دل خوردنها و شکنجهشدنها و آوارگی کشیدنهای چند هزار ساله را راحت تحویلتان میدهیم و با چهارتا هشتگ زدن و تشتک پراندن، چشم بر کور شدن چشم امید مظلومان و مسنضعفان جهان میبندیم، معلوم است هنوز نفهمیدهاید چند چندیم!
اینکه فکر میکنید همه اینها را به رسانهنفهمی خودیها و شوتبازی نخودیها و پرخوری باخودیها میفروشیم و میگوییم حالا که اینطور است پس به ما چه، کور خواندهاید.
ما دفاعآخرهای جمهوری اسلامی نیستیم!
و فرض محال هم محال نیست؛
پس اگر یک روز نه اینکه جمهوری اسلامی نباشد، که حتی قرار باشد نباشد، مطمئن باشید ما آن روز نیستیم و خیلی قبلترش بر بدنهای ما اسب دواندهاید.
تا ما هستیم نوبت به بنیهاشم نمیرسد... چه برسد به خیمهها....
ماهبندان | محمدرضا شهبازی
https://eitaa.com/joinchat/1672544327Ce9f226d35a
هدایت شده از کتابفروشی حافظه تاریخی ایرانی
✍ با احترام دعوتید به جشن امضای داغترین کتاب روزهای اخیر؛ کتاب عربیکا
با حضور نویسنده کتاب دکتر وحید یامینپور
همچنین سایر کتابهای دکتر یامینپور نیز جهت خریداری و امضا موجود است.
⏰ زمان: سهشنبه ۳۰ بهمن
📍 ساعت ۱۶:۳۰ تا ۱۸
👈اینجا منتظر شما هستیم:
خیابان انقلاب، نبش فخر رازی، روبروی سردر دانشگاه تهران، کتابفروشی حافظه تاریخی(کتاب اندیشه)
🆔 @kotob_tarikhi
«صلی علی سترکه» اتفاقا مایه امیدواری و مباهات است.
از زن بیآلایشی که شعار محاورهای سر میدهد تا مرد شیرینزبان روستایی که علیه ترامپ شعر بامزهای میخواند و دیگران به عروسک معوج ترامپ چوب میزنند، ثابت میکنند راهپیمایی سالگرد انقلاب هنوز مثل خود انقلاب مردمیست.
به اینها اضافه کنید تصاویری را که هرازگاهی از مثلا مراسم گرامیداشت سالگرد ورود امام به کشور در دوازده بهمن منتشر میشود در آنها یک سازه نمادین به ابتداییترین شکل ساخته شده تا شبیه هواپیمای حامل امام و یادآور آن لحظه ماندگار باشد.
بگذار مسخره کنند.
بگذار کسانی که در محافل پر زرق و برق ادبی برای اراجیف ناموزون رفقایشان هورا میکشند و در حراجیهای لاکچری دستمایه پولشویی، برای خطخطیهای رنگ و وارنگ مضحک میلیاردی پول میدهند به این سوزها و سازها و سازههای خالصانه متلک بیاندازند.
اما این شعارها و شعرها و کاردستیها شاید ارزش هنری -به معنای آنچه در گالریها و محافل ادبی و حراجهای لاکچری رواج دارد- نداشته باشند اما ثابت میکند مردمی که با دست خالی انقلاب کردند، جنگیدند، زیر شدیدترین تحریمها دوام آوردند و آپولو هوا کردند و ربات جراح پزشکی ساختند و...، هنوز هم با همان دستهای خالی برای انقلاب دوست داشتنیشان شعر میسرایند و شعار میدهند و مراسم میگیرند و اتفاقا زنده بودن انقلاب را باید در همینها دید نه تلاشهای موفق و ناموفق نهادهای حاکمیتی در بزرگداشت انقلاب...
ماهبندان | محمدرضا شهبازی
@mahbandan