گفت پسرم خیلی سخت درس خوند؛ حاجاقا.. خیلی اذیت شد.. بی‌خوابی کشید ولی درسشو خوند.. هم کار کرد هم درسشو خوند... از راحتی‌اش زد، از خوابش زد، از تفریح‌اش زد، از راحتیش زد، درسشو خوند..وقتی رتبه یک کنکور شد، گفت بابا من با سختی درس، خودسازی کردم و نفسم رو مطیع کردم.. حالا شیپور جنگ رو دارن میزنن، میرم راه کرب‌وبلا رو باز کنم.. (پدر داشت گریه میکرد...) حاجاقا! رفت و هنوز برنگشته...💔:)

تهذیب نفس میشه خودش یه تقویت روح...

دیدین بعضی آدما میتونن یه سری کارا کنن که خیلی عجیبه!

خب چجوری اینطور شدن؟ به دلیل اینه که... انقدر رو خودشون کار کردن که روحشون بر جسمشون مسلط شده...

خب ما چجوری میتونیم روحمون و تقویت کنیم؟

مثلا من قبلا ها می اومدم یه خوراکی که خیلی دوست داشتم و میگذاشتم جلوم و اون رو نمی خوردم خب این خودش یه مبارزه بود...

ولی اونجوری که باید فایده نداشت..

چرا؟

چون خودم داشتم اوم شرایط و محیا می کردم...

ولی اگه آدم بتونه تو لحظه اتفاقاتی که واسش می افته ضد نفسش عمل کنه تاثیر زیادی داره...

مثلا من تو قاب گوشیم یه گلبرگ که از رو تابوت شهید برداشته بودم گذاشته بودم... یکی دید و گفت میدیش بهم؟! خب من اینجا دوتا راه داشتم... نه آره نفسم چی میگفت؟! نه بابا نده خودت چی پس؟! اینو از تااابوت شهید برداشتی ها واسه خودته! من همون لحظه گلبرگ و در آوردم و بهش دادم...

همین یه ذره کار خودش میشه تقویت روح و تضعیف جسم و نفس...