واسه همین بهش شک میکنه
در همون حین که مامور داره میره سمت نصوح...
نصوح یک توبه واقعی و از ته دلش کرد
و قول داد هرگز دیگه به گناه برنگرده
بعد از این که نصوح لطف خدا به خودش رو دید
برای همیشه از اون شهر رفت تا به عبادت مشغول بشه
برای جبران گناه هاشم تمام ثروتی رو که
از راه دلاکی به دست آورده بود بین فقرا تقسیم کرد
خلاصه که پس از مدت ها نصوح تو همون نقطه ای که زندگی می کرد، با حفر چاه و آباد کردن اونجا روستایی درست کرد و جایگاه
والای اجتماعی نزد همه پیدا کرد..
این بود که نصوح توبه نصوح کرد
توبه اش خالصِ خالص بود و از ته دل
قول داد دیگه گناه نکنه و دیگه هم نکرد!