ولی یه روز از همه کار هاش پشیمون میشه
و توبه میکنه و به سرش میرنه بره
مدافع حرم بشه :))
و مشهور میشه به حُر مدافعان حرم!:)
یه روز فرماندشون میبینه که داره زار زار
گریه میکنه! گفت مجید میترسی؟
گفت منو و ترس؟
من از این گریه میکنم که با خالکوبی هایِ
دستم چیکار کنم..
از خدا میخوام پاکش کنه بعد خاکم کنه!
یه جوری هم شهید میشه که ازش
فقط چند تا استخوان سوخته و پلاک میمونه💔
فرمانده میگه حالا فهمیدم چرا اینطوری شهید شد..
ببین مجید کسی بوده که چاقو زیر بالشتش
غیر ممکن بوده شبی نباشه!
یه جورایی از اون لات ها بوده
مجید کسی بوده مثل ما..
وقتی اون به این مقام میرسه
پس ما هم میتونیم برسیم!
فقط کافیه مثل مجید مردونه توبه کنیم
و پای عهد هامون با خدا باشیم..
ای کسانیکه این نوشته را میخوانید
اگر من به آرزویم رسیدم و دل از این دنیا
کندم، بدانید که نالایقترین بندهها هم
میتوانند به خواستِ او به بالاترین درجات
دست یابند!
[شهیدامیرحاجامینی]
شادی روحش صلوات♥️
#شهید_مجید_قربانخانی
-کتابش هم [مجید بربری] هست..
اگه دوست داشتین مطالعه کنید، عالیه.
رفقا بخدا هنوز دیر نشده
حرکت کنید به سمت خدا
هیچ وقت واسه حرکت دیر نمیشه
تو فقط حرکت کن باقیش با خدا
مطمئن باش بی جواب نمیمونی