یه جا هست تو آیه ۲۱ سوره حدید میگه که
پیش تازید به سمتِ مغفرتِ پروردگارتان!
و این خیلی قشنگِ..(:
یعنی عزیز من دین واسه ما یک مسابقه آورده!
یک مسابقه که اگه واسه برنده شدن توش
تلاشنکنیم یعنی حسابی جاهلیم و غافل
یک مسابقه برای پیشروی..
الان توی جمعی هستی که بچه مذهبی ها
دارن بدو بدو میدون سمتِ خدا!
تلاش نکنی بهشون نرسی مسابقه رو باختی!
شنیدی مثلا فلان شهید اینجوری واسه خدا دلبری میکرد، خب این یه الگویِ عالی از کسیه
که تو مسابقه دین مقام آورده، چرا نیایم ازش الگو بگیریم!؟
💠مَھدآ⁷²¹💠
شنیدی مثلا فلان شهید اینجوری واسه خدا دلبری میکرد، خب این یه الگویِ عالی از کسیه که تو مسابقه دین م
ببین چی تو رو تو این مسابقه هی جلو میندازه؟
خوش اخلاقی؟ نماز شب؟ روضه؟ دعای کمیل و مناجات؟
هر چی که میدونی تو رو میندازه جلو
موظف هستی که تو بردنِ مسابقه به کارش ببندی!
یچه ها
غبطه چیزِ خوبیه ها گاهی اوقات!
مثلا میبینی رفیقت چقدر واسش
نماز اول وقت مهمه اونوقت یهو غبطه میخوری میگی کاش منم اینجوری واسم مهم بود!
آره باید بهم بریزی:)
بین چطوری اون داره تو مسابقهِ خدا ازت جلو میزنه
ولی تو چی!؟...
خلاصه که عاشقانی تو سراسر دنیا هستن
که اتفاقا هم آدمای عادی اند و هم، هم سن و سالِ ما..
ولی دارن حسابی تو مسابقه دین از ما جلو میزنن..
مبادا جا بمونیم که اگه ببازیم زندگیمون رو باختیم..
ما هم میتونیم تو این مسابقه مقام بیاریم
ولی فقط یه ذره اراده و همتِ بیشتری میخواد! :))
💠مَھدآ⁷²¹💠
خلاصه که عاشقانی تو سراسر دنیا هستن که اتفاقا هم آدمای عادی اند و هم، هم سن و سالِ ما.. ولی دارن حسا
تو مسابقه نفس کم نیارید که قله فتحِ آغوشِ خدا خیلی شیرین و لذت بخشه..
یه وقتایی بعضی از بنده ها رو میبینم
عمیقاً لبخند میزنم و میگم خداروشکر که
خدا یه همچین بنده هایی داره،
خداروشکر که امام زمان یه همچین شیعه
هایی رو برای خودش داره:)
کاش منم همون کسی بودم که خدا ازم توقع داشت....
💠مَھدآ⁷²¹💠
قدسِ درونم، اشغال غمهای صهیونیستی شده:) #جنگ
کاش میشد خدا محکم در آغوشم بگیرد :)
و بگویم قبول بنده ی خوبی برایت نبودم ؛ ولی تو همان خدایی هستی که همیشه بهتر از قبل مرا می پذیری
کاش میشد بروم پیش شاه خراسان چای حضرتی را از دست خادم سبز پوش بگیرم بوی خوش اسپند و خنکی حرم را با جان و دل حس و استشمام کنم آرام روبه روی صحن گوهرشاد بنشینم و فقط آن گنبد و بارگاهش را تماشا کنم اشک امان ندهد و تار ببینم همزمان در دل از غم و غصه ام بگویم شرح حال برای ضامن دلم آرام پلی شود برکسی مربوط نیست بر امام مهربان خود پناه آورده ام و من مطمئن شوم که بعد از مهمانی حالم بهبود پیدا می کند روحم جلا می یابد :)
یا کاش میشد بنشیم وسط بین الحرمین به بارگاه ملکوتی علمدار کربلا نگاهی کنم یاد مرام و معرفت هایی که در زنگی خرجم کرد بیفتم در دلم نجوا بگویم و خود را قربانی راهش خطاب کنم
نگاهم بیفتد به پرچم سرخ سرفراز حسین که به رقص باد درآمده و یاد روزهایی که با عکس حرمش عشق بازی می کردم از ته دلم ممنوش باشم که اجازه داد در این بهشت باشم :)
یا این هم زیباست که در حرم و خانه ی پدری ام بودم همه می گویند آرامش قلب و روح را فقط می توان در آنجا پیدا کرد می گفتم بابا جان من شرمنده روی شما و بچه هاتم ولی بابا شما خیلی مرام داری می دونم دست خالی برم نمی گردونی :)
و در آخر کاش میشد بروم جمکران نامه ام را بنویسم برای نجات دهنده عالم بیاندازم در چاه که می دانم قبل از رسیدن به چاه آسید مهدی ما نامه را خوانده و جوابش را داده ولی منی که توفیق نداشتم نشنیدم این بار فقط برای آمدن خودش دعا کنم و بگویم باعث تعویق ظهور شدم رویم سیاه است درست ولی می دانم تو انقدر مهمان نوازی که به رویم نمیاوری خلاصه که آقا جانم من به قربانت:) ♡