میگن علامه جعفری یه روز تو نجف آیت الله انصاری رو بالاسر حضرت امیرالمومنین میبینند.. آیت الله انصاری و علامه مشغول حرف و گفتگو شدن، وقتی گفتگو شون تموم شد یهو دیدند آیت الله انصاری غرقِ فکر و افکارن.
علامه گفتن بهتره مزاحمشون نشم..
همونجا شروع کردن نماز جعفر طیار رو خوندن
وقتی نماز علامه تموم شد آیت الله انصاری رو کردن به علامه گفتن الان تو مکاشفه ای قیامت رو به من نشون دادن..
مثل اینکه ملائکه داشتن به عذاب مردی رو همینجوری کشون کشون میبردند.. آیت الله گفتن من متوجه شدم این جوون یه نورِ توحیدی تو وجودشون هست اما ظاهرا تو دنیا اهل انواع و اقسام گناه ها بوده..
فقط تو زندگیش یک نکته مثبتی وجود داشت
اینکه به پرچمای عزای امام حسین به شدت علاقه مند بود:) هر جا رد میشد و پرچم آقا رو میدید دست میکشید و سلامی به حضرت میداد.
آیت الله انصاری میگن حضرت اباعبدالله از راه رسیدن.. تا نگاهشون افتاد گفتن نامه اعمال این مرد رو بدین به من.. جوون تا چشمش به آقا افتاد گفت سیدالشهدا میدونید که من چقدر پرچمای شما رو دوست داشتم:)
ملائکه نامه رو دادن به امام حسین
آقا زیر اون نامه با خط نور نوشتن،
«یا مبدل السیئات بالحسنات»