💠مَھدآ⁷²¹💠
و لباس التّقوی ..
با این لباسهای چرک ِ زندان،مهمانی راهم بدهند هم باید یک گوشهکناری خودم را سی روز گم و گور کنم که آدم حسابیها نبینندم با این سر و وضع.
ولی حیف که همه عشق این مهمانی به این است که توش پرآدم حسابیه.
توش میشه با آدم حسابیها رفیق شد. رفاقتهای عمری.
چه بکنم من با این لباسها؟! لباس فاخر ِ مجلسی بخرم؟! با کدام پول؟ کدام مایه؟! اصلاً با همین لباسها میآیم.
همینی که هست.
میخواستی دعوت نکنی.
پُر رو شدهام، نه؟! پررو بودم؛ أنا الّذي علي سیّده اجتري.
میخواهی بروم وسط مجلس، داد بزنم که من از زندان فرار کردهام و برای سی روز آمدهام مهمانی، این هم لباسهای زندانم؟!
نه، خوب نیست. تازه، غریبهها چه میگویند؟! من همیشه حساب آبروی تو را کردهام که داد نزدهام وضعم را:) بیا و آقایی کن و تا مهمانی شروع نشده، خودت یک کاری بکن برایم که «از زندان، موی پالیده و جامهی شوخگن و عالمی اندوه و خجلت توان آورد. مرا بشوی و خلعت فرست و مپرس:) »
💠مَھدآ⁷²¹💠
:)🦋🌱
هر موقع بهشت زهرا میرفت، اب برمیداشت و قبور شهدا رو میشست.
میگفت: با شهدا قرار گذاشتم من غبار از روی قبر اونا بشورم و اونا هم غبارِ گناه از روی دل من بشورند:))
#شهید_رسول_خلیلی