💠مَھدآ⁷²¹💠
جزتوکهرادارم؟ :) 🦋🌿
هر وقت توی حجم انبوهی از غم گیر میافتیم، میشیم یه چراغ چشمک زن نیمه سوز کنج اتاقمون، که گاهی هست و گاهی نیست.
گاهی میشنوه و گاهی نه.
دقایقی اهل این دنیا و بین مردمه ولی ساعتها تا گلو توی نجوای غصههای خودشه:)
یاد این میافتم که یه روزی، دم دمای صبح، اونوقتی که هنوز هبوط نکرده بودیم روی زمین،
خدا صورتمو گرفت بین دو تا دستش و گفت: لا تَحْزَنْ ... (اونجا که رفتی هر چیزی هم که شد غمت نباشه ها. من باهاتم!:)🌊
وقتی هیچ چشمی تو رو ندید و هیچ گوشی صدات رو نشنید، یادت باشه من میبینمت و میشنوم.🌿🦋 حتی اگر توی قعر دریاها باشی و یا به روی قلهی کوهها. خب؟)🥺💙
و مام یحتمل سر تکون دادیم و گفتیم خب ...
بعدش خرمنی که سوخته، جوونه میزنه.
قلبی که نمیتپه، به کار میافته و نور امید از روزنهی کوچیک پنجره داخل میدوئه :) 🌱🌊
#مهدا نوشت
💠مَھدآ⁷²¹💠
بگذریم که الان اومدم با کلی حرف که این دو روز بهش رسیدم...
رجب و شعبان گذشت و الان ماه رمضونیم🙂...
💠مَھدآ⁷²¹💠
عین برق و باد گذشت حواسمون هست؟!
به اینکه تک تک ثانیه های زندگیموم داره سریع تر از ذهن ماها میگذره و!...