در سالگرد شهادت حضرت امام صادق علیه السلام شیعیان همیشه برنامهشان این بوده که این روزها را تعظیم کنند. از قدیمالایام، این روزها را مهم میشمردند و هر کسی در حد توانش جلسه روضهای ولو مختصر هم که بود میگرفت یا حالت عزایی در لباس یا امثال اینها نشان میدادند. این قضیه بسیار کار سازندهای بوده.
پدر وقتی که مثلاً آن روز یک پارچه مشکی به اتاقش اضافه کند، بچه سؤال میکند که پدر، این پردۀ مشکی فلسفهاش چیست؟ برای چه است؟ و او میگوید که مثلاً امام صادق چه شخصی بود و چه کارها کرد و ما به چه منظوری یاد ایشان را گرامی میداریم.
هر شهری که این مراسم مذهبی را بیشتر جدی بگیرند، بچههایشان سربهراهتر میشوند و اینطوری برای خودشان هم بهتر است و هرکه هم که این مراسم ها را سست بگیرد، این اثرش در بچهها بعداً ظاهر میشود! به هرحال آثار این ایام در مغازهها و خانهها و ادارات باید دیده شود. نسل حاضر، بهتر از نسل گذشته است و لیاقت بهتری را نشان داده برای حفظ اسلام. مشغول شدن به امور دیگر موجب غفلت از این امور بسیار مهم نشود انشاءالله.
- آیت الله حائری شیرازی
#گنجینه | #تجربیات_تربیتی | @MahdaIR
این دو ورقه کاغذِ کوچک کاربردش این است که می آید کنار آرم انتظامات و مثلا
یک رسمیتی به شما می دهد!
اما غافل از اینکه خیلی چیزها را
همزمان از شما می گیرد!
زیاد ایستادن هایش که به کنار!
دلهره هایِ «نکند نور خراب شود؟
کادربندی ها خوب هستند یا نه؟
گزارش، آخر خوب می شود یا نه؟»،
یا حتی خستگی هایش که با تمام شدن مراسم، برای تو تازه شروع می شود و باید یک بسم الله دیگر بگویی و ساعت ها بنشینی پای ادیت و ساخت گزارش
هم به کنار!
همه اش شیرین است، همه اش
دوست داشتنی است، اما...
آنجایی قضیه سخت می شود که
«مسئولیت» به تو می گوید باید بایستی!
ولی لرزش دست و شانه هایت را که هیچ،
تو حتی نمی توانی خودت را سرپا نگه داری!
می روی یک گوشه، چادر را میکشی روی سر و انگار نه انگار کاغذی به تو داده اند و مسئولیتی! می نشینی پای روضه هق هق میزنی که «مسئولیت» صدایت می کند بلندشو! چه وقت نشستن است؟
باز بلند می شوی، می چرخی دنبال ثبت سوژه ها و می خواهی صامت اشک بریزی که می ترسی نکند صدای گریه ات برود توی فیلم!
چشم هایت هم تار می بیند،
می ترسی نکند قاب ها را اشتباه ببندی و..
توی این نکندها یکهو به خودت می آیی که
مراسم تمام شده و تو ماندی و بغضی که
هنوز توی گلو مانده...
#افکارومشاهدات | @MahdaIR
مهدا
این دو ورقه کاغذِ کوچک کاربردش این است که می آید کنار آرم انتظامات و مثلا یک رسمیتی به شما می دهد!
راستش را بخواهی، گاهی وقت ها دلم
میخواهد این دو ورق کاغذ را نداشتم!
می نشستم یک گوشه و بیخیال عالم،
هیچ کاری نمی کردم.
ولی به راستی؛
چرا بیخیال بودن آن قدر سخت است؟
و چرا هیچ کاری نکردن سخت تر؟
#افکارومشاهدات | @MahdaIR
مهدا
شهید نظر می کند به وجه الله... #شهید_نامدار| @MahdaIR
مراسم تو گلزار شهدا بود..
از دوستان هر کسی منو می دید،
بعد سلام احوال پرسی، آدرس
#شهید_نامدار رو می گرفت!
منم می گفتم بذار خودم می برمت.
این شد که ده باری امروز قسمت شد
همگیتون رو اینجا یاد کنم! 😁🤲🏻
(طبق رسم قدیمیمون که هر وقت
رفتم یادتون می کنم.)
پیام یک دوست* 🤍 :
دیروز نجف بودیم
همش صدای تو که #شب_های_پیشاور
میخوندی تو گوشم بود
همه لحظه های زیارتم تو هم بودی...
+ یه کتاب مارو تا کجا می تونه ببره؟ 😭
+ *(از بچه های شب های پیشاور)
یه دوستی دارم محتوای رسانه ای رد و بدل شده امون همش عکس و فیلم حرم حضرت معصومه سلام الله است که زیرشون زده «اینجا به یادتم»...
دوست خوب نعمت نیست، پس چیه؟