eitaa logo
کانون تخصصی مهدویت اراک
1.2هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
1.6هزار ویدیو
92 فایل
💠 ارتباط با ما👇 ادمین کانال: @adminn_m آدرس: اراک، خیابان آیت‌ الله غفاری، حد فاصل چهار راه جهرم و چهار راه آیت الله سعیدی، کوچه شهید سعیدی، پلاک ۳۱۳. ☎️شماره تماس: ۰۹۰۳۹۸۰۵۶۹۷– ۰۸۶۳۲۲۶۴۵۸۹
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5769200973377440065.mp3
7.15M
چشمات که بسته میشه می لرزه تن زینب 🎤حاج محمود کریمی بسیار زیبا🖤 @mahdaviat_arak ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ •|🌙🕊|• سلام بر مولایی که تنها نشان باقیمانده از دین و حجّت های خداست. سلام بر او که گنجینه علم الهی است...   به امید دیدن روز ظهور روزی که دین و ایمان جانی تازه میگیرد… @mahdaviat_arak
1943043876.mp3
21.06M
🌼 🔈 علی فانی التماس دعا☀️ @mahdaviat_arak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
متن عربی و فارسی/ / سوره مبارکه 🗂 سوره دو، جزء سه @mahdaviat_arak
سبکبالان خرامیدند و رفتند  مرا بیچاره نامیدند و رفتند  سواران لحظه ای تمکین تکردند  ترحم بر من مسکین نکردند  سواران از سر نعشم گذشتند  فغانها کردم اما برنگشتند  اسیر و زخمی و بی دست و پا من  رفیقان این چه سودا بود با من؟  رفیقان رسم همدردی کجا رفت؟  جوانمردان جوانمردی کجا رفت؟  مرا این پشت مگذارید بی تاب  گناهم چیست پایم بود در خواب  اگر دیر آمدم مجروح بودم  اسیر قبض و بسط روح بودم  در باغ شهادت را نبندید  یه ما بیچارگان زانسو نخندید  رفیقانم دعا کردند و رفتند  مرا زخمی رها کردند و رفتند  رها کردند در زندان بمانم  دعا کردند سرگردان بمانم  شهادت نردبان آسمان بود  شهادت آسمان را نردبان بود  چرا برداشتند این نردبان را؟  چرا بستند راه آسمان را؟  مرا پایی به دست نردبان بود  مرا دستی به بام آسمان بود  شهید تو بالا رفته ای من در زمینم  برادر رو سیاهم شرمگینم  مرا اسب سپیدی بود روزی  شهادت را امیدی بود روزی  در این اطراف گوش ای دل تو بودی  نگهبان بی شبی غافل تو بودی  بگو اسب سپیدم را که دزدید  امیدم را امیدم را که دزدید  مرا اسب چموشی بود روزی  شهادت می فروشی بود روزی  شبی چون باد بر یالش خزیدم  به سوی خانه ساقی دویدم  چهل شب راه را بی وقفه راندم  چهل تصویر ساقی نامه خواندم  ببین ای دل چقدر این قصر زیباست  گمانم خانه ساقی همینجاست  دلم تا دست بر دامان در زد  دو دستی سنگ شیون را به سر زد  امیدم مشت نومیدی به در کوفت  نگاهم قفل در میخ قدر کوفت  چه درد است این چه درفصل اقاقی  به روی عاشقان در بسته ساقی  بر این در وای من قفلی لجوج است  بجوش ای اشک هنگام خروج است  در میخانه را گیرم که بستند  کلیدش را چرا یا رب شکستند؟  رها کردن در زندان بمانم  دعا کردن سرگردان بمانم  من آخر طاقت ماندن ندارم  خدایا تاب جان کندن ندارم  دلم تا چند یا رب خسته باشد؟  در لطف تو تا کی بسته باشد؟  بیا باز امشب ای دل در بکوبیم  بیا این بار محکمتر بکوبیم  مکوب ای دل به تلخی دست بر دست  در این قصر بلور آخر کسی هست  بکوب ای دل که این جا قصر نور است  بکوب ای دل مرا شرم حضور است  بکوب ای دل که غفار است یارم  من از کوبیدن در شرم دارم شرم دارم شرم دارم  بکوب ای دل که جای شک و ظن نیست  مرا هرچند روی در زدن نیست  کریمان گرچه ستارالعیوبند  گدایانی که محبوبند خوبند  بکوب ای دل مشو نومید از این در  بکوب ای دل هزاران بار دیگر  دلا پیش آی تا داغت بگویم  بگوشد قصه ای شیرین بگویم  برون آیی اگر از حفره ی ناز  به رویت می گشایم سفره ی راز  نمی دانم بگویم یا نگویم  دلا بگذار تا حالا نگویم  ببخش ای خوب امشب ناتوانم  خطا در رفته از دست زبانم  لطیفا رحمتا برمن ضعیفم  قوی تر از من هست امشب حریفم  شبی ترک محبت گفته بودم  میان ذره ی شب خفته بودم  نی ام از ناله ی شیرین تهی بود  سرم بر خاک طاقت سر نمی سوخت  زبانم حرف با حرفی نمی زد  سکوتم ظرف بر ظرفی نمی زد  نگاهم خال در جایی نمی کوفت  به چشمم اشک غم پایی نمی کوفت  دلم در سینه قفلی بود محکم  کلیدش بود در دریاچه غم  امیدم گرد امیدی نمی گشت  شبم دنبال خورشیدی نمی گشت  حبیبم قاصدی از می فرستاد  پیامی با بلوری از می فرستاد  که می دانم تو را شرم حضور است  مشو نومید اینجا قصر نور است  الا ای عاشق اندوهگینم  نمی خواهم تو را غمگین ببینم  اگر آه تو از جنس نیاز است  در باغ شهادت باز باز است  نمی دانم که در سر این چه سوداست  همین اندازه می دانم که زیباست  خداوندا چه درد است این چه درد است  که فولاد دلم را آب کرده است  مرا ای دوست شرم بندگی کشت  چه لطف است این مرا شرمندگی کشت
کانون تخصصی مهدویت اراک
سبکبالان خرامیدند و رفتند  مرا بیچاره نامیدند و رفتند  سواران لحظه ای تمکین تکردند  ترحم بر من مسکین
M-ah-sabokbalan-1.mp3
3.29M
سبک بالان خرامیدند و رفتند..‌🥀💔 •♡•♡•♡•♡•♡•♡•♡•♡ مطالب با همکاری شما تدوین می‌شود. شما هم می‌توانید با ارسال ایده‌ها، نظرات و مطالبتان در بخش باشگاه مخاطبین کانون تخصصی مهدویت اراک با ما همراه باشید🙏 برای ارتباط با باشگاه مخاطبین به آیدی زیر مراجعه کنید👇 @negarrezaei74 🌿🍃🌿🍃🌿 @mahdaviat_arak
🌴 حقایقی گفته نشده ازشهادت حضرت زهرا🌴 🗂 قسمت دهم ✨حضرت علی (ع) از خانه تا مسجد✨ ✍سپس حضرت علی (ع) را بردند و به شدت او را می‌کشیدند، تا آن‌که به نزد ابوبکر رسانیدند در حالیکه می‌فرمود: به خدا قسم، اگر شمشیرم در دستم قرار می‌گرفت می‌دانستید که هرگز به این کار دست نمی‌یابید، به خدا قسم خود را در جهاد با شما سرزنش نمی‌کنم، و اگر چهل نفر برایم ممکن می‌شد جمعیت شما را متفرق می‌ساختم، ولی خدا لعنت کند اقوامی را که با من بیعت کردند و سپس مرا خوار نمودند.😔 💫شهادت حضرت زهرا (س) وحضرت محسن (ع)💫 ◾️قنفذ_ که خداوند او را لعنت کند_ حضرت زهرا (س) را با تازیانه زد آن هنگام که خود را بین او و شوهرش قرار داد، و عمر پیغام داد که اگر فاطمه بین تو و او مانع شد او را بزن.😭😔 ◾️قنفذ او را به سمت چهار چوب در خانه‌اش کشانید و در را فشار داد به‌طوری که استخوانی از پهلویش شکست و جنینی سقط کرد، و همچنان در بستر بود تا در اثر همان شهید شد. 🌟نگاهی اجمالی به حمایت‌های حضرت زهرا (س) از امیر المومنین علی(ع)🌟 حمایت یکم: تحصن مخالفان ابوبکر در خانه حضرت فاطمه (س). حمایت دوم: احتجاج با مهاجمین. حمایت سوم: بیرون راندن مهاجمین از داخل خانه. حمایت چهارم: رها ساختن امیر مومنان علی (ع) از چنگال مهاجمین. حمایت پنجم: استنصارهای شبانه. حمایت ششم: دعوت به جهاد مسلحانه در خطبه فدکیه. حمایت هفتم: احتجاج با مهاجمین. حمایت هشتم: مقاومت در برابر ورود مهاجمین به داخل خانه. حمایت نهم: مقاومت در برابر بیرون کشاندن امیر مومنان علی (ع) از خانه. حمایت دهم: رها ساختن امیر المومنین (ع) از دست خلیفه. منبع: بخشی از کتاب اسرار آل محمد(ص) (س) @mahdaviat_arak🍂
اطلاعیه؛❌⭕️ ضمن تشکر از شرکت کنندگان در مسابقه کتابخوانی خطبه فدکیه حضرت زهرا (سلام الله علیها)، اسامی برندگان مسابقه به شرح زیر است: ۱. خانم شهناز یوسفی از اهواز ۲. خانم روح انگیز صمدی از تهران ۳. خانم طاهره حکم آبادی از مشهد مقدس ✨تعداد کل شرکت کنندگان ۱۱۰ نفر✨ @mahdaviat_arak
منظور از «يابن النَبَإِ العظيم» در دعاى ندبه کيست؟🤔 در روايات از امام على (ع) به نَباء عظيم ياد شده است و در تفسير اين آيه هم امام على (ع) ذكر شده است پس مراد از يابن النبإ العظيم امام زمان (عج) است و نسبت آن حضرت با امام على (ع) بيان شده است. (براى مطالعه بيشتر به كتاب نجم الثاقب اثر مرحوم محدث نورى و شرح دعاى ندبه اثر مرحوم سيد محى الدين علوى طالقانى مراجعه شود.) 📚 منبع:  لوح فشرده پرسمان ۳، نهاد نمايندگى مقام معظم رهبرى در دانشگاه‏‌ها. @mahdaviat_arak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💞 💞 ای کاش که انتظار معنی می شد بی تابی جویبار معنی می شد وقتی که سحر شکــوفه ی صبح دمید با آمدنت بهار معنی می شد 🌷تعجیل درفرج صلوات🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚 معرفی 🔸 نام: تفکر 🔸 نویسنده: آیت‌الله حائری شیرازی (ره) 🔸 ناشر: دفتر نشر معارف 🔶 بخشی از محتوا: «استعمار کهنه، استعمار نظامی است؛ استعمار نو چه استعماری است؟ استعمار یعنی تعطیلی فکر. نه به آن معنا که اجازه ندهد شما فکر کنید، بلکه به آن معنا که فرصت ندهد شما فکر کنید؛ آن‌هم نه به این صورت که اگر فکر کردید شما را بزند؛ نه، بلکه اجازه ندهد نیازها، شما را به فکر وادارد. می‌خواهد به ‌مجرد اینکه نیازی پیدا کنید، از شما رفع نیاز کند؛ این یعنی تعطیلی فکر... استعمار به همین روش جلوی تفکر را می‌گیرد. استعمار می‌خواهد اصلا تو «نیازی» به فکر نداشته باشی...» ❌ نسخه پی‌دی‌افِ رایگان این کتاب موجود نمی‌باشد، شما می‌توانید از فروشگاه‌های معتبر نسخه‌ی پی‌دی‌اف یا چاپی غیر رایگان آن را تهیه نمایید. @mahdaviat_arak
📜قسمتی از وصیت‌نامه حضرت زهرا (س) درباره‌ی خواندن قرآن حضرت زهرا (س) به امام علی (ع) وصیّت فرمود که: اِذا اَنَا مِتُّ فَتَوَلَّ اَنْتَ غُسْلِی وَ جَهِّزْنِی وَ صَلِّ عَلَیَّ وَ اَنْزِلْنِی قَبْرِی وَ ألْحِدْنِی وَ سَوِّ التُّرابَ عَلَیَّ وَ اجْلِسْ عِنْدَ رَأسِی قَبالَةَ وَجْهِی فَاَکْثِرْ مِنْ تِلاوَةِ وَالدُّعَاءِ فَاِنَّها ساعَةٌ یَحْتاجُ الْمیِّتُ فیِها اِلی اُنْسِ الاَحْیاءِ وَ اَنَا اَسْتَوْدِعُکَ اللهَ تَعَالی وَ اُوصیِکَ فِی وَلَدیِ خَیْراً؛ وقتی وفات کردم تو غسل و کفن مرا به عهده گیر، و بر من نماز بگزار، و مرا درون قبر گذاشته، دفنم کن و خاک را بر روی قبر من ریخته، سپس هموار ساز و بر بالینم رو به روی صورت من بنشین و قرآن بخوان و دعا کن؛ زیرا در چنین لحظه‌هایی مردگان به انس گرفتن با زندگان نیاز دارند. من تو را به خدا می سپارم و درباره فرزندانم سفارش نیکوکاری دارم. (س) @mahdaviat_arak