#اللهم_عجل_لولیک_الفرج_بحق_حضرت_زینب_کبری_سلام_الله_علیها ❤❤❤
سه مرتبه
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم 🌷🌷🌷
سه مرتبه
برای دیگران خوشحال باش،
نوبت خودتم میرسه🤗♥️..!
برای داشته های دیگران شکرگزار باش،
بلخره به داشته های توام اضافه میشه🥰❤️..!
برای هرآنچه که به دیگران حسد میورزی،
همین الان تبری کن و شاد باش،چشمت به زندگی و داشته های خودت باشه تا زندگیت برق و اکلیل موفقیت به خودش بگیره...😌
درس امروز،یکم صبوری👌
سلام روزت بخیر رفیق🌱🌸
#انگیزشی #امید #حال_خوب
سید حجت بحرالعلومی1_5914478953.mp3
زمان:
حجم:
8.21M
📝 به نامت ای غمزُدایِ هر غمزده 🖤
" دعای عهد "📿
🎙#سید_حجت_بحر_العلومی
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
💚↝•|@mahdaviat_haqiqi
بس پیر در فراق تو مُرد و بسے جوان
در انتظار آمدنٺ ، پیر مےشود
تا ما نمردهایم ، تو پا در رڪاب ڪن
تعجیل ڪن عزیز دلم! دیر مےشود
#السلام_علیک_یا_بقیه_الله
#صبحتون_مهدوی💚☀️
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
💚↝•|@mahdaviat_haqiqi
"در محضر امام زمان ارواحناه فداه "
#تشرفات(قسمت اول)
#امام_زمان ﷻ
💥حضرت آیت الله آقای حاج سید علی حسینی شاهرودی مرجع رسیدگی به امور دینی شاهرود جریان تشرف خود را چنین نقل میکنند:
حدود ۶۰ سال پیش من و حاج عبدالرحمن از اهالی بوشهر و حاج شیخ موسی از اهالی سعادت آباد شهر سیرجان ـ سه نفری ـ پیاده از کربلا به طرف نجف اشرف می امدیم. حاج عبدالرحمن و حاج شیخ موسی آدم های متدین، با اخلاص و با نیت های پاک بودند. طریق حرکت هم به این صورت بود که ما از راه ماشین رو نمی رفتیم؛ بلکه همیشه راه میانبر می زدیم، هنگام ظهر و هوا به شدت گرم بود.
وقتی به آخر نهری که به آن جدول هندیه می گفتند رسیدیم، من گفتم: بیایید لباس های خود را خیس کنیم که تا به خوان مصلی شاه عباسی (محلی نزدیکی نجف اشرف) میرسیم، بتوانیم در برابر عطش و حرارت فوق العاده آفتاب مقاومت کنیم. آن ها هم قبول کردند و همگی لباس ها را خیس کردیم، ضمنا یک کتری مسی کوچکی هم داشتیم که آن را پر از آب کرده،به طرف بیابان رفتیم، من به دوستان تذکر دادم که این راه خوبی نیست، هوا خیلی گرم است وخطر مرگ ما را تهدید می کند، بیایید از طرف کوفه برویم آنها قبول نکردند و چون من کوچکتر از آنها بودم، حرف آنها را گوش داده و حرکت کردیم.
حدود یک فرسخ که رفتیم علاوه بر اینکه لباس هایمان خشک شد آب کتری مسی هم که برای رفع عطش کم کم میخوردیم داشت تمام می شد و بیش از یک بند انگشت بیشتر از آب آن باقی نمانده بود که فقط لبها را تر می کردیم. در همین حال حاج عبدالرحمن اشاره کرد که سید علی من از تشنگی مردم، یک مقدار آب بده بخورم من میخواستم به او آب بدهم که دیدم همان مختصر آب ته کتری هم در اثر باد داغ خشکیده و آب نداریم...
🔺ادامه دارد...
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
💚↝•|@mahdaviat_haqiqi
7.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 «چرا امامَت رو عوضی گرفتی؟»
👤 دکتر #دولتی
🔅 چرا فکر میکنی امام زمان تو مشکلات و سختیهای زندگیت به فکرت نیست و فراموشت کرده؟
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
💚↝•|@mahdaviat_haqiqi