eitaa logo
🥀این صاحبنا؟🥀
1.6هزار دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
7.2هزار ویدیو
101 فایل
روشونه‌هات‌دنبال‌بال‌پروازنباش. انگیزه‌ی‌‌پروازباید‌تودلت‌باشه^^🕊 •جایی •درحوالی •خُـدا و امام‌زمان♥️ ┅ 🌿تبلیغات و خدمات: @hich_club ⛔ادمین تبادل: @m_haydarii 🌿کپی با ذکر صلوات
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سید حجت بحرالعلومی1_5914478953.mp3
زمان: حجم: 8.21M
📝 به نامت ای غم‌زُدایِ هر غم‌زده 🖤 " دعای عهد "📿 🎙 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ 💚↝•|@mahdaviat_haqiqi
بس پیر در فراق تو مُرد و بسے جوان در انتظار آمدنٺ ، پیر مےشود تا ما نمرده‌ایم ، تو پا در رڪاب ڪن تعجیل ڪن عزیز دلم! دیر مےشود 💚☀️ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ 💚↝•|@mahdaviat_haqiqi
"در محضر امام زمان ارواحناه فداه " (قسمت اول) 💥حضرت آیت الله آقای حاج سید علی حسینی شاهرودی مرجع رسیدگی به امور دینی شاهرود جریان تشرف خود را چنین نقل میکنند: حدود ۶۰ سال پیش من و حاج عبدالرحمن از اهالی بوشهر و حاج شیخ موسی از اهالی سعادت آباد شهر سیرجان ـ سه نفری ـ پیاده از کربلا به طرف نجف اشرف می امدیم. حاج عبدالرحمن و حاج شیخ موسی آدم های متدین، با اخلاص و با نیت های پاک بودند. طریق حرکت هم به این صورت بود که ما از راه ماشین رو نمی رفتیم؛ بلکه همیشه راه میانبر می زدیم، هنگام ظهر و هوا به شدت گرم بود. وقتی به آخر نهری که به آن جدول هندیه می گفتند رسیدیم، من گفتم: بیایید لباس های خود را خیس کنیم که تا به خوان مصلی شاه عباسی (محلی نزدیکی نجف اشرف) میرسیم، بتوانیم در برابر عطش و حرارت فوق العاده آفتاب مقاومت کنیم. آن ها هم قبول کردند و همگی لباس ها را خیس کردیم، ضمنا یک کتری مسی کوچکی هم داشتیم که آن را پر از آب کرده،به طرف بیابان رفتیم، من به دوستان تذکر دادم که این راه خوبی نیست، هوا خیلی گرم است وخطر مرگ ما را تهدید می کند، بیایید از طرف کوفه برویم آنها قبول نکردند و چون من کوچکتر از آنها بودم، حرف آنها را گوش داده و حرکت کردیم. حدود یک فرسخ که رفتیم علاوه بر اینکه لباس هایمان خشک شد آب کتری مسی هم که برای رفع عطش کم کم میخوردیم داشت تمام می شد و بیش از یک بند انگشت بیشتر از آب آن باقی نمانده بود که فقط لبها را تر می کردیم. در همین حال حاج عبدالرحمن اشاره کرد که سید علی من از تشنگی مردم، یک مقدار آب بده بخورم من میخواستم به او آب بدهم که دیدم همان مختصر آب ته کتری هم در اثر باد داغ خشکیده و آب نداریم... 🔺ادامه دارد... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ 💚↝•|@mahdaviat_haqiqi
7.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 «چرا امامَت رو عوضی گرفتی؟» 👤 دکتر 🔅 چرا فکر می‌کنی امام زمان تو مشکلات و سختی‌های زندگیت به فکرت نیست و فراموشت کرده؟ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄  💚↝•|@mahdaviat_haqiqi