eitaa logo
🥀این صاحبنا؟🥀
1.5هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
6.7هزار ویدیو
77 فایل
روشونه‌هات‌دنبال‌بال‌پروازنباش. انگیزه‌ی‌‌پروازباید‌تودلت‌باشه^^🕊 •جایی •درحوالی •خُـدا و امام‌زمان♥️ ┅ 🌿تبلیغات و خدمات: @hich_club ⛔ادمین تبادل: @m_haydarii 🌿کپی با ذکر صلوات
مشاهده در ایتا
دانلود
روز عزاى رحمه للعالمین است... آغاز غربت امیرالمومنین است... در مرگ پیغمبر بودن خون قلب الش... بانگ اذان دیگر نیاید از بلالش... 💚↝•|@mahdaviat_haqiqi
رفتی ولی بوی تو را دارد مدینه ... رحلت پیامبر اکرم (ص) و شهادت امام حسن مجتبی (ع) تسلیت باد🖤 ┄┅┅❅💠❅┅┅┄ 💚↝•|@mahdaviat_haqiqi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌠 تاکید امام حسن مجتبی "سلام‌الله‌علیه" بر دعا برای تعجیل در فرج امام زمان "عجل‌الله‌فرجه‌الشریف" امام حسن مجتبی "سلام‌الله‌علیه" درعالم مکاشفه به آیت‌الله میرزا محمدباقر فقیه ایمانی فرمودند: «در منبرها به مردم بگویید توبه نموده و برای فرج امام زمان دعا کنند. دعا کردن برای فرج مانند نماز میت واجب کفایی نیست که اگر انجام دهند از دوش عده‌ای دیگر ساقط شود؛ بلکه مانند نمازهای پنج گانه است. برای هر فرد بالغ واجب است که برای ظهور امام زمان دعا کند». 📚 مکیال‌المکارم،ج۱،ص۴۳۸ 🤲🏻 اللّهمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّڪَ‌الفَرَج 📌 #⃣ 💚↝•|@mahdaviat_haqiqi
جعفرنعلبنداصفهانی عنایت_امام زمان_به_زوار_سیدالشهدا علیه السلام بخش_اول 📜مرحوم نهاوندی در کتاب عبقری الحسان(جلد۴ صفحه ۳۲۷ الی ۳۳۰) نقل می فرماید : در خراسان، روز يك شنبه، هفتم ماه شعبان از سال هزار و سى صد و شصت هجرى، آقاى حاج ميرزا محمد على گلستانه اصفهانى خراسانی ، فرمودند: عموى من آقا سيّد محمد على براى من نقل فرمودند: 🖋زمان ما در اصفهان شخصى جعفر نام، نعل بند بود، او صحبت هايى مى كرد كه موجب طعنه مردم به او شده بود، مثل آن كه به طىّ الأرض به كربلا رسيد يا مردم را به صورت هاى مختلف ديد(خوک و سگ و...) و يا درك شرف خدمت حضرت صاحب الامر- صلوات اللّه عليه- را نمودن و برحسب بدحرفى مردم، او هم آن صحبت‌ها را ترك نمود، تا آن كه روزى براى زيارت مقبره متبرّك تخت فولاد مى رفتم؛ بين راه ديدم جعفر نعل بند هم مى رود. نزديك او رفتم، گفتم: ميل دارى در راه با هم باشيم. گفت: چه ضرری دارد، با هم صحبت مى كنيم، زحمت راه را هم نمى فهميم. قدرى با هم صحبت كرديم، سپس پرسيدم: اين صحبت‌ها كه از تو نقل مى كنند چيست؟ صحّت دارد يا نه؟ گفت: آقا از اين مطلب بگذريد. اصرار كردم و گفتم: من كه بى غرضم، مانعى ندارد بگويى. گفت: آقا شرح حال من آن است كه از پول نعل بندى خودم، بيست و پنج سفر كربلا مشرّف شدم و همه را براى روز عرفه مى رفتم، در سفر بيست و پنجم در بين راه ، یک شخص يزدى با من رفيق شد. چند منزل كه رفتيم، مريض شد و كم كم مرض او شدّت كرد، سپس به يك منزلى رسيديم كه خوفناك بود و به اين سبب دو روز قافله را در كاروانسرا نگاه داشتند تا قافله هاى ديگر برسند و جمعيّت زيادتر شود، آن گاه حال او خیلی وخیم شد و به موت مشرّف گرديد. روز سوّم كه قافله خواست حركت كند، متحيّر ماندم كه رفیق مریضم را چه کنم! چگونه او را به اين حال، تنها بگذارم در حالی که من نزد خدا مسئولم و چگونه بمانم و زيارت عرفه كه بيست و چهار سال براى درك آن جدّيت داشتم را از دست بدهم؟!! . آخر الامر بعد از تفكر زیاد، تصمیم به رفتن گرفتم ، مقارن حركت قافله پيش او رفتم و گفتم: من مى روم و دعا مى كنم، خداوند تو را هم شفا مرحمت مى فرمايد. چون اين را شنيد، اشكش جاری شد و گفت: من يك ساعت ديگر مى ميرم، صبر كن و چون مردم، خُرجين و اسباب و الاغ من همه مال تو باشد. من را با همين الاغ به كرمانشاه برسان و از آن جا هم به هر نحو كه راحت باشد مرا به كربلا برسان! وقتى اين حرف را زد و گريه او را ديدم، دلم به حال او سوخت ، ماندم و قافله رفت. قدرى كه گذشت، از این دنیا رحلت گرد. او را بر الاغ بستم و حركت كردم. چون از كاروانسرا بيرون رفتم، ديدم قافله پيدا نيست، ولى گرد و غبار آن‌ها را از دور مى ديدم. تا يك فرسخ راه رفتم، به هر نحوى ميّت را بر الاغ مى بستم، قدرى كه مى رفتم مى افتاد و هيچ قرار نمى گرفت، بعلاوه بر آن ، خوف تنهايى بر من غلبه كرد، چون که ديدم نمى توانم او را ببرم ، ناراحت شدم. ايستادم، به جانب حضرت سيّد الشهدا- صلوات اللّه عليه- توجّه كردم و با چشم گريان عرض كردم: آقا! آخر من با اين زائر شما چه كنم. اگر او را در اين بيابان بگذارم كه مسئول خدا و شما هستم و اگر بخواهم او را بياورم كه نمى توانم و درمانده شده ام. در اين حال ديدم چهار نفر سوار پيدا شدند، سوار بزرگ ترى كه ميان آن‌ها بود؛ فرمود: جعفر با زائر ما چه مى كنى. عرض كردم: آقا چه كنم در كار او درمانده ام. سه نفر ديگر پياده شدند، يك نفر آن‌ها نيزه اى در دست داشت، نيزه را در گودال آبى كه خشك شده بود، فرو برد، آب جوشيد و گودال پُر شد، سپس ميّت را غسل دادند، بزرگ تر آن‌ها ايستاد و با ما بر او نماز خواند، آن گاه او را محكم بر الاغ بستند و ناپديد شدند. من روبه راه آوردم و مى رفتم، يك بار ديدم از قافله اى گذشتم كه قبل از ما حركت كرده بود؛ پيش افتادم، تا آن كه ديدم به قافله اى رسيدم كه آن‌ هم قبل از آن قافله ما حركت كرده بود ، طولى نكشيد ديدم به پل سفيد نزديك كربلا رسيدم و در تعجّب و حيرت بودم كه اين چه واقعه اى است، سپس او را بردم و در وادى ايمن دفن كردم. تقريبا بعد از بيست روز ديگر، قافله ما رسيدند، هريك از اهل قافله مى پرسيدند تو چه وقت و چگونه آمدى؟ من براى بعضى به اجمال و براى بعضى به شرح مى گفتم و آن‌ها تعجّب مى كردند تا روز عرفه شد، من به حرم مطهّر رفتم و مردم را به صورت حيوانات مختلف از قبيل گرگ، خوك، ميمون و غيره‌ها و جمعى را هم به صورت انسان مى ديدم. پس از شدّت وحشت زدگى برگشتم. تا قبل از ظهر رفتم، باز به همان حالت مى ديدم و برگشتم، بعد از ظهر باز رفتم، همان طور مشاهده كردم..... ادامه دارد... 💚↝•|@mahdaviat_haqiqi
▪️حسن خیلی به امام زمان (عج) ارادت داشت و نشانه‌ای از آن حضرت در زندگی‌اش مشهود بود ؛ بالای همه نامه‌هایش می‌نوشت: « به‌نام‌خدا و به یاد حضرت‌مهدی(عج)» راوی: همسر شهید کتاب ملاقات در فکه ‌💚↝•|@mahdaviat_haqiqi
‍ ▫️حاجتی ذهن و دلش را مشغول کرده بود. گره از کارش باز نمی‌شد رفت زیارت خانه خدا. در جوارِ کعبه، لحظه‌ای خواب چشمانش را گرفت. در همان عالم رویا، شرفیاب شد خدمتِ پیامبر صلی الله علیه وآله. حاجتش را به خاتم الانبیا گفت. حضرت حواله‌اش داد به خاتم الاوصیاء! شنید که: "دوران، دورانِ فرزندم مهدی است؛ هر حاجتی داری از او بخواه." 📚 ماهنامه فرهنگی موعود، شماره ۱۸ و ۱۹. صلی الله علیه و آله 💚↝•|@mahdaviat_haqiqi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☀️ در طول روز ۱۰۰صلوات به امام زمان (علیه السلام) هدیه کنیم. 👤 حجه الاسلام عالی 💚↝•|@mahdaviat_haqiqi
AUD-20220706-WA0031.mp3
8.32M
💚امام زمان همه چیز ماست... 🎙آیت‌ الله‌ تَولّایی 💚↝•|@mahdaviat_haqiqi
14.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🦋 یک راه خوب برای عاشق امام زمان شدن خاطره زیبا از حاج قاسم سلیمانی 💚↝•|@mahdaviat_haqiqi
ما را رضا به‌کرب‌وبلابردوقبل‌از‌آن؛ ماراحسین‌به‌صحن‌گوهرشادبرده‌بود! [پ‌ن؛دلتنگِ‌مشهد‌وپریشانِ‌کربلا] 💚↝•|@mahdaviat_haqiqi