- امیرالمومنینعلیهالسلام:
مهدی؛ هم نامِ پیامبر است.
روح من به قربان او!
فرزندانم؛
او را تنها نگذارید و به سویش بشتابید...
#اللهمعجللولیکالفرج
| منتخبالاثر،ج۳،ص۹۷
💚↝•|@mahdaviat_haqiqi
- اگهقاطیبشی،رفیقبشی،
دوستبشیباامامِزمان،
خودمونیبشی،بیشیله
پیلهبشی،پشتِرودخونۀ
چهکنمچهکنمِزندگی،رشتهی
دلتدستِآقاباشه؛آقاخودش
عبورتمیده!
حاج 'حسینیکتا
💚↝•|@mahdaviat_haqiqi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ غزل جدیدی از حضرت آیتالله خامنهای با عنوان «شرح حال» منتشر شد
🔹️ در جریان دیدار رمضانی امسال شاعران با رهبر انقلاب در فروردینماه ۱۴۰۳، حجتالاسلام انصارینژاد از شعرای برجسته کشور که به تازگی کتابی با عنوان «امین شعر انقلاب» تدوین و منتشر کرده، از حضرت آیتالله خامنهای درخواست کرد تا غزل منتشر نشدهای از سرودههایشان را برای انتشار در چاپ جدید این کتاب در اختیار وی قرار دهند. رهبر انقلاب نیز با تقدیر از آقای انصارینژاد با این پیشنهاد موافقت و غزلی از سرودههای معظمله در اختیار این شاعر قرار گرفت.
📝 هفتهنامهی «خط حزبالله» متن این غزل حضرت آیتالله خامنهای را به شرح زیر منتشر میکند.
📝 «شرح حال»
گامی به راه و گامی در انتظار دارم
سرگشته روزگاری پَرگارـوار دارم
دلبستهی امیدی در سنگلاخ گیتی
رَه بیشکیب پویم، دل بیقرار دارم
یک عمر میزدم لاف از اختیار و اینک
چون شمع، اشک و آهی بیاختیار دارم
گو ابرِ غم ببارد تا همنشین عشقم
از غم چه باک دارم کاین غمگسار دارم
نبود روا که گیرم جا در حضیض پَستی
سیلم که هستی خود از کوهسار دارم
سرشارم از جوانی هر چند پیر دهرم
چون سرو در خزان نیز رنگ بهار دارم
از خاک پاک مشهد نقشی است بر جبینم
شادم «امین» که از دوست، این یادگار دارم
▫️سیدعلی خامنهای
🔹️ رهبر انقلاب در نوروز امسال و در جریان محفل شعرخوانی شاعران، یک بیت از این غزل را خوانده بودند.
💻 Farsi.Khamenei.ir
🔴 دختر دهه هشتادی ما مدال المپیکش را تقدیم کودکان شهید غزه کرد!
🔹 مطمئن باشین با این نسل، آینده ایرانمون بسیار درخشانتر خواهد بود!
🇮🇷
💚↝•|@mahdaviat_haqiqi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
علامه حسنزاده آملی:
سینه خود را شکافتم و به هر جای آسمان رفتم این سید بزرگوار را دیدم باید قنبر حضرت خامنه ای کبیر باشید .
🗣 میثم تمار
💚↝•|@mahdaviat_haqiqi
بهقولحاجمھدۍرسـولی:
اینعصر،عصرحیرتنیست..
عصرحرکته!
حیروننشیا..
مانسلموندننیستیم
نسلرسوندنیم..(:
💚↝•|@mahdaviat_haqiqi
6.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#داستانشب
❇️ قدرت خارق العاده امام زمان (عج) در برابر قدرت تکنولوژی های روز دشمن...!!!
🎙استاد هاشمینژاد
💚↝•|@mahdaviat_haqiqi
✨❧🔆✧ ﷽ ✧🔆❧✨
💌#دلنوشته_مهدوی
سلام پدر مهربانم
❣مهدے جان!
🍃یار خطا پوش
▫️اگر چشمهایمان به دل عاشقان صادق تو باز می شد، هر چه محبوب در دلشان می دیدیم همان محبوب های تو بودند و هر چه دوست نداشتنی به چشممان می خورد، همان دوست نداشتنی های تو بودند.
▪️کاش کسی چشمش به دل ما باز نشود، وگرنه سرتاپا تعجب می شود از تضاد زبان و قلبمان.
▫️آقا آبروی ما را حفظ کن و چشم کسی را به دلمان باز نکن.
وقتت بخیر یار خطاپوش
(آقا جلوی #سقوط ما رو بگیر)
ای همه هستم #امام_زمان ام
📌محسنعباسیولدی
💌اللهمعجللولیکالفرج
التماس دعا🤲
💚↝•|@mahdaviat_haqiqi
آیت الله قاضی:
با این اخلاق بد و تند خویی در
خانه ، چگونه میشود به مقام
تشرف به زیارت امام زمان (عج) رسید؟
#امام_زمان
💚↝•|@mahdaviat_haqiqi
#تشرفات
#امام_زمان
📜 توسل کریم اصغری و نجات از خطر مرگ
داستان جالب آقای کریم اصغری ساکن یکی از روستاهای اصفهان (وزنه) را که توفیق پیدا کرده است جمال دلربای مهدی فاطمه ، حضرت بقیه الله الاعظم روحی و ارواح العالمین له الفداء را زیارت کند...
🖋 در حدود ۴۰ سال پیش به خاطر کمبود مواد سوختنی برای زمستان مجبور بودیم از روستا به اطراف که همه بیابان بود برویم و مواد سوختی (هیزم) فراهم کنیم تا اینکه روزی به دستور مادرمان ، من و برادرم به طرف بیابان عازم شدیم و فاصله زیادی هم باید میرفتیم ، صبح زود حرکت کردیم دو نفری رفتیم و هیزم ها را جمعآوری کرده و بعد از ظهر به طرف روستا حرکت کردیم .
در آن بیابان و گرمای شدید با برادرم میرفتیم ولی برادرم جلوتر از من در حال حرکت بود ، یکی دوساعت که به راه خود ادامه دادیم من عقب ماندم و برادرم از من فاصله گرفت تا اینکه خیلی از یکدیگر دور شدیم.
مرا صدا می زد که بیا و من به جهت تشنگی شدید و گرما دیگر حال نداشتم و ظرفی که همراه داشتم کم کم آبش تمام شد و در اثر ضعف و تشنگی دیگر نتوانستم قدم از قدم بردارم .
کنارجاده نشستم تا حالی پیدا کنم و باز به راه خودم ادامه بدهم ولی دیدم نمیتوانم برخیزم و حال اینکه برادرم را هم صدا بزنم نداشتم ولی دائم می گفتم یا صاحب الزمان و این جمله را تکرار می کردم و در کنار جاده دراز کشیدم و خودم را آماده مرگ کردم.
متوجه شدم صدای پایی میآید و دیدم آقایی بالای سرم میگویند: آقا سید کریم.
شالی سبز به گردن ، صورت گندمگون و بسیار زیبا که چنین زیبایی را تا آن روز ندیده بودم و مثل اینکه تازه سر و ریش خود را اصلاح کرده مرا به نام صدا زد و به من فرمود: تو را چه می شود.
من که نتوانستم جواب بدهم ولی به من گفت: کریم کوزه ات را بده تا من در آن آب بریزم .
کوزه را در کنارم گذاشته بودم و دیدم برداشت و آبش کرد و گفت: بخور. خوردم ، آب آنقدر سرد بود مثل اینکه برف آب شده است و شیرین ، یک مرتبه چشمم باز شد به او گفتم این آب را از دست آورده ای؟ (دست: نام یک رود در حوالی آن منطقه) .
دیدم تبسمی کرد و دومرتبه فرمود: کوزه را بده تا باز هم آبش کنم. (چون دفعه اول که کوزه را آب کرد همه را خوردم)
چه آب گوارایی!!!
کریم می گوید کوزه را دادم و باز از کوزه ای که خودش داشت آبش کرد و به من فرمود: کریم بلند شو که برادرت منتظر هست.
یک وقت بلند شدم ، بدنم جان گرفت و حرکت کردم ولی خیلی از آن بزرگوار تشکر کردم ، تا خداحافظی کردم دیدم با اینکه اول خیلی از برادرم فاصله گرفته بودم الان ۳۰ یا ۴۰ قدمی برادرم هستم. وقتی نگاه کردم ببینم این مرد چه کسی بود اصلا کسی را ندیدم ، به این طرف و آن طرف نگاه میکردم که سید را ببینم ، کی بود و کجا رفت ؟
دیدم برادرم صدایم میزند و میگوید: کریم! چرا معطل کردی؟
چرا نمی آیی ؟
خیلی تعجب کردم که این آقا کی بود و کجا رفت؟
گریه ام گرفت ، دیدم برادرم به من میگوید : تشنه ات هست؟
گفتم: نه و قضیه را به برادرم گفتم.
برادرم دستی به سرم کشید و گفت: این آقا حتماً امام زمان علیه السلام بوده ، چرا حاجت نخواستی؟
گفتم : نفهمیدم
در حال تأسف خوردن بودم تا به روستا رسیدیم .
فقط کار من شده بود گریه وقتی به روستا رسیدیم قضیه را برای عالم آن زمان که نقل کردیم آیشان فرمود: آن سید جناب خضر یا امام زمان علیه السلام بوده است.
📚شیفتگان حضرت مهدی جلد ۲ صفحه ۲۸۵ ، ۲۸۶ و ۲۸۷
💚↝•|@mahdaviat_haqiqi
13.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📣 برای امام زمانم چه کنم ؟
🔸هرچی بیشتر دلباخته ی امام زمان(عج) باشید،شما شیعه ترید..!
#امام_زمان
💚↝•|@mahdaviat_haqiqi