فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷
🎥 پادکست | حجاب دل یا حجاب ظاهر؟!
🍃🌹🍃
#حجاب
http://eitaa.com/mahdavieat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷
🎥 #پخش_زنده
🍃🌹🍃
✅ موضوع: فرهنگ عفاف و حجاب
👤 با حضور: سرکار خانم دکتر راضیه علی اکبری - کارشناس مسائل خانواده
⏰ زمان: سه شنبه ۲۶ اردیبهشت- ساعت ۲۱
❌ لینک ورود به نشست:👇👇
http://rubika.ir/meyar_pb
http://eitaa.com/mahdavieat
🍃🌹🍃
#یادداشت /قسمت اول
⭕️فلسفه کشف حجاب ⛔️
🔻بیگمان کشف حجاب از سوی بسیاری از خانمهای کشف حجابکننده ناشی از ناآگاهی و فریبخوردگی آنهاست، ولی این پدیده در مجموع یک حرکت امنیتی است که از سوی سرویسهای اطلاعاتی دشمنان تابلودار اسلام و انقلاب تدارک دیده شده و به میدان آمده است.
به گفته رهبر معظم انقلاب «کشف حجاب، حرام شرعی و حرامسیاسی است؛ هم حرام شرعی است، هم حرامسیاسی است. خیلی از کسانی که کشف حجاب میکنند نمیدانند این را؛ اگر بدانند که پشت این کاری که اینها دارند میکنند چه کسانی هستند، قطعاً نمیکنند.
من میدانم. خیلی از اینها کسانی هستند که اهل دینند، اهل تضرّعند، اهل ماه رمضانند، اهلگریه و دعایند، [منتها]توجّه ندارند که چه کسی پشت این سیاستِ رفعِ حجاب و مبارزه با حجاب است.
جاسوسهای دشمن، دستگاههای جاسوسی دشمن، دنبال این قضیّه هستند. اگر بدانند،حتماً نمیکنند.»
این عده در مقایسه با تودههای عظیم و چندده میلیونی مردم مسلمان و باورمند کشورمان، بسیار اندک و کمشمارند و بر پایه برخی از بررسیهای میدانی و دادههای آماری میتوان این جماعت قانونشکن را در سه گروه تعریف کرد.
ادامه دارد...
🍃🌹🍃
http://eitaa.com/mahdavieat
#علامه_محمد_تقی_جعفری:
اگر کسی به بندگان خدا ستم روا بدارد
دشمن او خداست نه بندگان
قابل توجه مسئولین
با ترک فعل و اشتباهات اقتصادی
✿❀بِسمِـ الرَّبِّ الشُّهداء والصِّدیقین❀✿
💞 #ازســـوریہ_ٺامنـــا🕊
💞 قسمت #دوم
مراسم تمام شده بود...
و به همراه پدر و مادرم راهی منزل شدیم.
مفاتیح خودم و مفاتیح سنگین سلما در دستم بود و چادرم را شلخته روی سرم نگه داشته بودم.
داخل کوچه که پیچیدیم جمعیت اندکی را جلوی منزل پدر سلما دیدیم.
✨صالح با لباس نظامی✨ و کوله ی بزرگی که به دست داشت بی شباهت به رزمنده های فیلم های زمان جنگ نبود.😳
"این هنوز سربازی نرفته؟ پس چیکار کرده تا حالا؟"🙁
هنوز حرف ذهنم تمام نشده بود که صالح به سمت ما آمد و با پدرم روبوسی کرد و پدر، گرم او را به آغوشش فشرد.
متعجب به آنها خیره بودم که مادر هم با بغض با او صحبت کرد و در آخر گفت:
ــ مهدیه خانوم خدانگهدار. ان شاء الله که حلال کنید.✋
کوله را برداشت و با بغض شکسته ی سلما بدرقه شد و رفت...
جمعیت اندک، صلواتی فرستادند و متفرق شدند.
سلما به درب حیاط تکیه داد و قرآن را از سینی برداشت و سینی به دستش آویزان شد.😢
قرآن را به سینه گذاشت و بی صدا اشک ریخت.😭
این بی تابی برایم غیر منطقی بود.😟
به سمتش رفتم و تنها کافی بود او را صدا بزنم که بغضش بترکد و در آغوشم جای بگیرد.😫😭
او را با خودم به داخل منزلشان بردم.
پدرش هم همراه صالح رفته بود و سلما تنها مانده بود.
مادرش چند سال پیش فوت شده بود و حالا می فهمیدم با این بغض و خانه ی خالی و سکوت سنگین، تحمل تنهایی برایش سخت بود.😖
ــ الهی قربونت برم سلما چرا اینجوری می کنی؟ آروم باش...
هق هق اش بیشتر شد😫 و با من همراه شد.
ــ چقدر لوسی خب بر می گرده...😒
در سکوت فقط هق می زد.
سعی کردم سکوت کنم که آرام شود.
ــ خب... حالا بگو ببینم این لوس بازی چیه؟😏
ــ اگه بدونی صالح کجا رفته بهم حق میدی😢
و با گوشه ی روسری اش اشکش را پاک کرد و آهی کشید.
ــ ای بابا... انگار فقط داداش تو رفته سربازی😂
ــ کاش سربازی می رفت...😔
ــ کجا رفته خب؟!😕
ــ سوریه...😭
و دوباره هق زد و گریه ی بلندش تنم را لرزاند.😫😭
اسم سوریه را که شنیدم وا رفتم
"پس بخاطر این بود که همش حلالیت می طلبید؟!"😥😓
ادامه دارد...
http://eitaa.com/mahdavieat
May 11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 شادی مردم فلسطین از برقراری آتش بس و پیروزی مقاومت و ممانعت رژيم صهيونيستی از رسیدن به اهداف نظامی خود
🔅 این شادی را به خاطر داشته باش که به زودی و در سرتاسر عالم تکرار خواهد شد.
«إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعِیدا وَ نَرَاهُ قَرِیبا… »
#اللهمعجللولیکالفرج
http://eitaa.com/mahdavieat
✍قلمت بشکند ای تاریخ اگر ننویسی
امام خامنهای هنوز کفش های
شش سال پیشش را میپوشد :))
✅پ.ن:بازدید امروز از نمایشگاه کتاب و
حضور ایشان بعد زلزله سرپل ذهاب در سال۹۶
💥عطا الله مهاجرانی در رسانههای ضد جمهوری اسلامی میگفت من بالغ بر چهل سال است که سید علی خامنهای را میشناسم و چند سال هم همسایه ایشان بودم ، حتی یک لکه خاکستری در زندگی ایشان پیدا نمیکنید!
http://eitaa.com/mahdavieat
33.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ناجی دیروز، مانع امروز
🔹سالهاست سر قبری که درآن مرده نبوده گریه کردند و حالا فهمیدهاند مشکل اصلیشان همانی است که یک عمر فکر میکردند، ناجیشان است.
🔹بعد سالها حلوا حلوا کردن شاه و خانوادهاش حالا بعد از تعارض منافع مُقُر آمدهاند که میلیاردها دلار از سرمایه ملت ایران یا در بانکهای اروپایی و آمریکایی خوابیده یا صرف خرید جزیرههای شخصی شده است.
🔹چندین ماه از بازی بیرحمانه و ترسناکشان با امنیت مردم و برملا شدن نیت پستی که برای آینده ایران در سر داشتند میگذرد و حالا یکی یکی دارند نقشههایشان را لو میدهند و از پولهای بادآورده اسرائیل میگویند.
اینکه برهم زدن آرامش کشور و فریب جوانها اساساً یک پروژه تجارت شخصی بوده است. اون از دارودسته مصی علینژاد که درآمدهای میلیون دلاریشان رو شد و این هم از پولهایی که به جیب خانواده پهلوی رفته است. بماند خرده میلیوندلارهایی که نصیب دیگر بازیگران این صحنه، به اقتضای نقششان شده است.
🔹اینها حتی بهم رحم هم نمیکنند. زیرکانه داروندار همدیگر را روی داریه میریزند و در لفافه چاره کار را حذف فیزیکیِ مانع میدانند، حتی اگر این مانع، رفیق و رئیس و امید دیروزشان باشد.
http://eitaa.com/mahdavieat
🏴 شهادت جانسوز ششمین امام معصوم، حضرت جعفر صادق (علیه السلام) را به حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و همه ی شما بزرگواران تسلیت می گوییم
----------------------------------------------------
☀️ امام جعفرصادق (علیهالسلام) :
اگر از عمر دنیا تنها یک روز مانده باشد خداوند آن روز را آنقدر طولانی میکند تا قائم ما اهل بیت (علیهم السلام) ظهور یابد.
{ منتخبالاثر ؛ صفحه ٢٥٤ }
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
http://eitaa.com/mahdavieat
#شهادت_امام_جعفر_صادق
▪️دینِ خدا را عده ای در دام می بردند
تحریفِ خود را در دِلِ اسلام می بردند...
▪️با دیدنِ ریشِ سفیدش دشمنان ای کاش
حداقل او را کمی آرام می بردند...
▪️عمامه ی صدق خدا روی تنش باز است
شاید شهید عشق را احرام می بردند...
▪️وقتی رئیس مذهب شیعه ست یعنی که
پخته ترین را جاهلانی خام می بردند...
▪️داغی که افتاده به قلب شیعیان این است
تطهیر را با گفتن دشنام می بردند...
▪️وقتی که فکر حاکمان شهر مسموم ست
یعنی که مذهب را سوی اعدام می بردند...
🏴شهادت جانسوز رئیس مذهب شیعه، #امام_صادق علیه السلام بر #امام_زمان ارواحنا فداه و منتظران حضرتش تسلیت باد.🕊
http://eitaa.com/mahdavieat
⭕️💢⭕️
💠 قوه قضائیه هستید نه قوه رحمیه
♻️ قوه قضائیه برای این است که جلوی پایمال شدن حقوق مردم را بگیرد. #حق_مردم در جامعه اسلامی این است که در یک جامعه سالم و به دور از صحنه های شهوانی و فساد و فحشاء زندگی کنند.
دادستانی یعنی ستاننده داد، انتقام گیرنده؛ باید #وکیل مدافع مردم در موضوعات گوناگون باشد.
◀️ اگر کسی به #عفت عمومی ضربه زد، اگر کسی ناامنی اخلاقی ایجاد کرد، اگر کسی به صورت علنی به اعتقادات مردم و احکام الهی از جمله #حجاب دهن کجی می کند، اگر کسی در کف خیابان با عمل خود در حال #تبلیغ بی عفتی و بی بند و باری است، اگر دانشجویی در حال فاسد کردن دانشگاه جمهوری اسلامی است، در اینجا قوه قضائیه باید به صورت قاطع با او برخورد کند و اتفاقاً این برخورد قاطع را #داد هم بزند تا بقیه بی بند و بار ها #حساب_کار دستشان بیاید. اگر برخورد نکند، #مدیون مردم خواهد بود.
از طرف دیگر، هنجارشکن اگر احساس کند با قوه رحمیه طرف است، هنجارشکنی اش بیشتر خواهد شد.
🍃🌹ـــــــــــــــــــــ
اظهارات سفیر باکو در تلآویو؛ از کاهش روابط با تهران تا تمجید از صهیونیستها
🔹مختار ممدوف: روابط ما با ایران در پایینترین سطح خود در تاریخ است؛ اما ما خواهان روابط پایدار با همه همسایگان خود هستیم.
🔹روابط سیاسی باکو - تلآویو بر پایهای محکم است و قرار است توسعه یابد. ما فرصتهای بسیار بیشتری را در هر دو طرف میبینیم
http://eitaa.com/mahdavieat
🚨#خبر_فوری
🌷با تلاش گروههای تفحص شهدا، پیکر مطهر شهید "احمد ظفری" پس از سالها دوری از وطن، کشف و شناسایی شد.
🕊شهید والامقام احمد ظفری در تاریخ ۱۳۳۹/۰۱/۱۲ متولد، از همدان به جبهه اعزام گردید و در تاریخ ۱۳۶۱/۱۱/۲۰ در سن ۲۳ سالگی، در عملیات والفجر مقدماتی در منطقه فکه به درجه رفیع شهادت نائل آمد و پیکر مطهرش در منطقه برجای ماند.
💠با تلاش گروههای تفحص شهدا، پیکر مطهر شهید ظفری پس از حدود ۴۰ سال کشف و از طریق آزمایش دی ان ای شناسایی گردید.
💠 جمعی از مسئولین با حضور در منزل شهید ظفری، خانواده این شهید را از چشمانتظاری در آوردند.
💐نثار ارواح طیبه شهدا صلوات...
@mahdavieat
❣#سلام_امام_زمانم ❣
🌱مهرتو را خدا به گِل و جانمان سرشت
دنیای درکنارتو یعنی خود بهشت...
🌱باید زبانزد همه دنیا کنم تو را
بایدکه مشق نام تورا تا ابد نوشت...
#اللهمعجللولیکالفرج
#امام_زمان
http://eitaa.com/mahdavieat
✿❀بِسمِـ الرَّبِّ الشُّهداء والصِّدیقین❀✿
💞 #ازســـوریہ_ٺامنـــا🕊
💞 قسمت #سوم
پدر سلما با شانه ای افتاده برگشت...
و من آنها را تنها گذاشتم.😔
حالم گرفته بود. نمی دانم چرا؟!
اما مطمئنم بخاطر رفتن صالح نبود. حسی به او نداشتم که از دوری اش بی تاب باشم😕
اما همیشه نسبت به #مدافعین_حرم حس نگرانی و بی تابی داشتم.😥 حتی برادر یکی از دوستانم که رفت تا روزی که دوباره بازگشت ختم صلوات گرفته بودم.
تسبیح سفید و ساده ای که به دیوار اتاقم آویزان بود برداشتم.
سال گذشته توی مزار شهدا همسر یکی از شهدای مدافع حرم آن را به من هدیه داده بود. 😍💚
تسبیح را بوسیدم و شروع کردم.
"خدایا تا وقتی که برادر سلما برگرده هر روز 100 تا صلوات می فرستم نذر حضرت زینب. ان شاء الله صالح هم سالم برگرده. بخاطر سلما... "😢🙏
ما همسایه ی دیوار به دیوار بودیم و تازه یکسال است که به این محله آمده ایم. اوایل خیلی برایم تحمل محیط جدید سخت بود.😢
از تمام دوستانم و بسیج محله مان دور شده بودم و آشنایی با بسیج اینجا نداشتم.
پدر هم بخاطر اینکه ناراحت نباشم ماشینش را در اختیارم می گذاشت😅 که به پایگاه بسیج محله ی قبلی بروم و با دوستانم دیداری تازه کنم.
یادم می آید آن روز هم با عجله از منزل بیرون رفتم و یکراست به سمت ماشین پدر دویدم.🏃
هنوز درب خودرو را باز نکرده بودم که صالح با لحنی طلبکارانه و البته مودبانه گفت:
ــ ببخشید خواهرم اشتباهی نشده؟!😠
برگشتم و سرتاپایش را از نظر گذراندم. دستی به ریشش کشید و یقه اش را صاف کرد. سرش پایین بود و کمی هم اخم داشت.😠
چادرم را جلو کشیدم و مثل خودش طلبکارانه گفتم:
ــ مثلا چه اشتباهی؟😠
اشاره ای به ماشین پدر کرد و گفت:
ــ می خواید سوار ماشین من بشید؟
خیلی به غرورم برخورد....
"مگه احمقم؟ یعنی ماشین بابامو نمی شناسم؟"😡
بدون حرفی دکمه ی قفل را فشردم و پیروزمندانه درون خودرو جای گرفتم.😏
متعجب به من نگاه کرد...
و موبایلش زنگ خورد. آن روزها سلما را نمی شناختم. انگار سلما بود که با او تماس گرفته بود و گفته بود کار واجبی برایش پیش آمده و ماشین صالح را برده.
بعدا که ماشین صالح رادیدم به او حق دادم اشتباه کند. 😅
ماشین او و پدر مثل سیبی بود که از وسط دو نیم شده بود. 🙈😅
حتی نوشته ی 💚یا حسین💚 پشت شیشه ی عقب ماشین یک جور بود. تا مدتها ماشین خودش را عمدا پشت ماشین پدر پارک می کرد که من دلیل آن اشتباه را بفهمم
و خوب می فهمیدم اما دلم هنوز هم از اشتباهش رنجور بود.😕
یادم می آید وقتی تماس سلما تمام شد خم شد و به شیشه زد. شیشه را پایین زدم و بدون اینکه به او نگاه کنم با اخم به جلو خیره شدم.😠
شرمنده بود و نمی دانست چه بگوید؟
ــ مَـ ... من... ببخشید... شرمنده تون شدم... اشتباهی رخ داده... حلال کنید خواهرم...😓
با حرص سوئیچ را چرخاندم و دنده را تنظیم کردم و گفتم:
ــ بهتره قبل از تهمت زدن از اتهام مطمئن بشید...😠
و ماشین را از جا کندم.💨🚙
لبخند تلخی زدم و تسبیح را آویزان کردم.
ادامه دارد...
http://eitaa.com/mahdavieat
May 11