چه زیبا گفته ای حافظ میان جمع عاقلها
" که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها "
من از اول که عاشق گشته ام دانستم این نکته
که راحت نیست دیدارش برای سست و غافلها
غم دوری و مهجوری چنان آتش به دلها زد
که از آن شعله سوزان شرر افتاده در دلها
فراق و غیبت جانان چنان شد دور و طولانی
که پنهان مانده مقصود و حساب راه و منزلها
نشانی هم نمی آید از آن دوران دیدارش
صبوری تا به کی دیگر چه آخر بوده حاصلها
چه بی حد انتظار است و بسی شد بیکران دریا
امان از صبر بی پایان امان از دور باطلها
در این دریای طوفانی در این امواج و ویرانی
کجا کی میرسد کشتی به وصل یار و ساحلها
#که_عشق_آسان_نمود_اول_ولی_افتاد_مشکلها
@mahdavipoems