📢 رهبر انقلاب اهانتهای اخیر به قرآن در کشورهای اروپایی را محکوم کردند
👈 علیرغم توطئه استکبار، آینده از آن اسلام است
🔻 حضرت آیتالله خامنهای رهبر انقلاب اسلامی اهانتهای اخیر به مقدسات اسلامی و قرآن کریم را در چند کشور اروپایی محکوم کردند. رهبر انقلاب اسلامی این اهانتها را نشانه دشمنی استکبار با اصل اسلام دانستند و همه آزادیخواهان جهان را به مقابله با سیاست پلید توهین به مقدسات و نفرتپراکنی، فراخواندند.
📝 متن موضعگیری حضرت آیتالله خامنهای که در حساب توئیتر رسانه KHAMENEI.IR منتشر شد به شرح زیر است:
«اهانت جنون آمیز به قرآن با شعار آزادی بیان نشان میدهد هدف حملات استکبار، اصلِ اسلام و قرآن است. علیرغم توطئه استکبار، قرآن روزبهروز پرفروغتر شده و آینده از آن اسلام است. همه آزادیخواهان جهان باید درکنار مسلمانان با سیاست پلید توهین به مقدسات و نفرتپراکنی مقابله کنند.»
💻 Farsi.Khamenei.ir
سفیر انگلیس به ایران برگشت
سایمون شرکلیف:
🔹تازه به ایران برگشتم. همچنان روی دیوار سفارت ما چیزهایی نوشته میشود.
🔹طبق تجربه من اکثر ایرانیها نسبت به خارجیها مهربانی نشان میدهند.
@TasnimNews
〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰
🖊 دو کلمه حرف حساب با سفیر انگلیس
بیش از یکصد و پنجاه سال است که همچنان سفارت انگلیس بر قلب های رنج دیده مردم ایران اثری دردناک و غمبار از خوی استکباری و استعمارگری بر جای می گذارد اما حالا جناب سفیر از اینکه مردم گوشه ناچیزی از آن آلام را بر دیوار سفارت انگلیس انعکاس می دهند، ناخشنود است!!
اقای سفیر!
اگر حقیقتا اعتراف می کنید که تجربه شما و دیگر خارجی ها از برخورد اکثر ایرانی ها چیزی غیر از مهربانی نبوده است؛ پس چگونه است که پاسخ تان نامهربانی است؟!
آیا پاسخ مهربانی ملت ایران، استکبار و استعمار و استثمار است؟!
تا کی می خواهید به پاسخ های خودخواهانه و نامهربانانه قرون وسطایی تان ادامه دهید؟!
👇👇👇
@mahdavizadegan
🔰 فراخوان علیه پروژه جهانی و سیستمی قدسی زدایی از قرآن کریم
داود مهدوی زادگان
🖊 آیا غربی ها معنا و مفهوم بیان و آزادی را نمی دانند که سوزاندن قرآن کریم را از مصادیق آزادی بیان می دانند؟! مگر آتش زدن، بیان است که پلیس سوئد این اقدام ضد فرهنگی و غیر انسانی را آزادی بیان می داند؟! اگر آزادی بیان تا این اندازه یله و رها است، دیگر خط قرمزی باقی نمی ماند. در این صورت، آیا دیگران حق ندارند مثلا مقابل سازمان ملل، اعلامیه جهانی حقوق بشر را به آتش بکشند یا قانون اساسی کشور سوئد یا فرانسه را به آتش کشند؟ چه فرقی میان این سوزاندن ها می کند. بویژه که قرآن کریم، کتاب آسمانی مسلمانان است. توهین به ساحت مقدس اسلام، بی حرمتی به حدود دو میلیارد مسلمان است. لذا اینگونه رفتارهای توهین آمیز سیستمی در غرب تردیدی باقی نمی گذارد که مبانی غربی آزادی خواهی نسبت به دیگری ها نا همسو خط قرمز ندارد و هر گونه بی احترام و هتک حرمت را مجاز می شمرد.
🖊 تردیدی نیست که عمده نگرانی نظام سلطه جهانی از قدرت یافتن اسلام سیاسی در دنیای سراسر عرفی شده است. قدرت های غربی راه حل مساله را در قدسی زدایی از اسلام می دانند. هتک حرمت مقدسات و ایجاد نظام های سیاسی عرفی و راه اندازی آشوب های خیابانی خشونت آمیز از جمله اقدامات پروژه قدسی زایی در جهان اسلام است. چنانکه هتاکی های اغتشاشگران در پاییز امسال ریشه در همین پروژه دارد.
🖊 متأسفانه برخی از اسلامیان نا آگاه با آدرس غلط دادن های شان و ایجاد انحراف در افکار عمومی مسلمانان، نا خواسته عامل اجرای پروژه قدسی زدایی غربی ها شده اند. در حالی که عمده مصائب جهان اسلام از جهل نامقدس ناشی می شود، آنان ریشه مشکلات را به جهل مقدس ارجاع می دهند. همین امر موجب شده حرمت شکنان دغدغه مجازات اعمال شان را نداشته باشند. به همین خاطر، ولی فقیه فراخوان ایستادگی و مقابله برابر اهانت جنون آمیز قرآن کریم با شعار آزادی بیان را داده است: " همه آزادیخواهان جهان باید درکنار مسلمانان با سیاست پلید توهین به مقدسات و نفرتپراکنی مقابله کنند."
👇👇👇
@mahdavizadegan
🔰 تقابل نگاه انفتاحی و انسدادی در نسبت اسلام و سیاست
داود مهدوی زادگان
✔️ نویسنده محترمی در نبشته ای با عنوان " دغدغه مندان دینداری و آگاهی در جهان معاصر " بر ضرورت توجه به پروژه فکری اندیشوران دینی تاکید کرده است و در این راستا به اختصار درباره کلان پروژه فکری شخصیت های بزرگی چون امام خمینی ره، آیت الله خامنه ای، استاد شهید مطهری، مرحوم علامه مصباح یزدی ره و مرحوم آیت الله حسن زاده آملی و آیت الله جوادی آملی، اشاراتی کرده است ( ر. ک: https://www.javanonline.ir/fa/news/1132832 ).
✔️ اندیشوران دینی که در نبشته یاد شده به کلان پروژه فکری آنان توجه شده مربوط به جریان فکری غالب در حوزه امامیه است. وجه مشترک همه آنان در احیای فکر دینی در حوزه جامعه و سیاست و نیز مجاهدت برای برپایی حکومت دینی و اجرا و اقامه احکام و حدود شرعی است. این جریان فکری غالب را می توان در چارچوب گفتمان اسلام سیاسی صورت بندی کرد.
✔️ اما در کنار گفتمان غالب ( اسلام سیاسی ) در حوزه علمیه، جریان عرفی گرا وجود دارد که در تقابل جدی با گفتمان اسلام سیاسی قرار دارد. کلان پروژه فکری این جریان نفی ساحت های اجتماعی و سیاسی از دین، تحدید قلمرو دین به زندگی خصوصی و پاره ای امور عام المنفعه و امور حسبیه به شرط تمکن در عمل، نفی حاکمیت دینی و ترجیح حکمرانی غیر دینی بر آن و تاریخ مندی دین است.
✔️ هر اندازه که پروژه فکری اسلام سیاسی ریشه در آموزه های دینی دارد و مستندات محکمی از کتاب و سنت می تواند اقامه کند، پروژه فکری عرفی گرایان حوزوی از این امتیاز محروم اند و قادر به توجیه دینی گفتار خود نیستند. آنان مجبورند خیلی از مستندات دینی اسلام سیاسی را انکار کنند یا به سکوت بگذرانند. چنانکه ساحت الهی و یلی الربی ( اطیعوا الله ) حکمرانی نبوی و علوی را انکار کرده ولی بر وجه یلی الخلقی ( بیعت ) آن دو تاکید دارند. و نیز واقعه غدیر خم که دلالت آشکار بر حکومت اسلامی دارد، مسکوت می گذارند.
✔️به هر روی، هر اندازه که گفتمان اسلام سیاسی در صدد انفتاح باب ورود اسلام به جامعه و سیاست است، گفتمان اسلام عرفی در پی اثبات انسداد آن است. از این رو، در مساله نسبت اسلام با جامعه و سیاست با دو رویکرد انفتاحیون و انسدادیون مواجهیم.
8 بهمن 1401
👇👇👇
@mahdavizadegan
🔰 ارمغان سیاسی تبعید
داود مهدوی زادگان
🔸 سیزده سال دوری امام خمینی ره از وطن در نگاه چشم ظاهر بین، تبعید است لکن از نگاه اهل معرفت این جدایی، دعوتی ربانی برای تعلیم ناب ترین آموزه های ولایی بود. ردای ولایت همچون خلافت نیست که بر دوش هر کس قرار گیرد. بلکه باید در جوار امیر ولایت مقام گیرد و سیر و سلوک خاصه را طی کند تا شایسته ردای ولایت علوی گردد. ما از اسرار الهی تبعید امام به نجف بی خبریم. ولی این اندازه را می توان فهمید که اگر قرار است رسالتی الهی بر عهده ایشان گذاشته شود، همجواری با مولای متقیان علی علیه السلام ضرورت دارد.
🔹 امام خمینی ره سالها بود که زیر نظر استاد اعظم خود، مرحوم آیت الله شاه آبادی با مبانی فلسفی و عرفانی اسلام سیاسی آشنایی پیدا کرد و از رهگذر سلوک استاد و شاگردی با ایشان رساله شریف "کشف اسرار" پدید آمد. بعد آن هم ولایت فقهی مرحوم آیت الله بروجردی را درک کرد و از پی آن قیام پانزده خرداد را پدید آمد. اما این مقدار از درس آموزی ولایت فقهی کافی نبود بلکه باید مستقیما از الطاف خفیه علوی در نجف بهره مند می شدند تا تحمل بار سنگین انقلاب و نظام اسلامی بر ایشان سهل و آسان گردد. از همین همجواری معنوی بود که فکر ولایت مطلقه فقیه در برترین و ناب ترین شکل آن تکوین یافت و بلافاصله در میان مردم دست به دست گشت.
🔸 پهلوی طاغوتگر گمان کرده بود که تبعید، میان امام و مردم، فراموشی و جدایی قلبی می آورد. حال آن که چنین تبعیدی موجب بی قراری و بی تابی شد. انسان و جامعه بی قرار مادامی که به مطلوب و محبوب خود نرسد، آرام و قرار نمی گیرد. این بی قراری را از استقبال میلیونی ملت از امام در دوازدهم بهمن 57 می توان به خوبی درک کرد. هنوز آن حرارت شوق دیدار امام در طول مسیر استقبال از فرودگاه تا بهشت زهرا در آن زمستان سخت را می توان حس کرد.
🔹 اما امام خمینی ره به هنگام بازگشت از تبعید یا سفر معنوی با خود توشه ای بس گران بها برای ملت به ارمغان آورده بود. دستاورد تبعید، آموزه ناب حکمرانی علوی و اسلام سیاسی بود که امام راحل در جوار امام علی علیه السلام آن را به عمیق ترین شکل آموخته بود.
🔸 ایده ولایت مطلقه فقیه همان گوهر سیاسی است که اگر ملت ایران بخواهد در دنیای جدید سر بلند و آزاد و مستقل و در امان باشد، به آن نیاز دارد. بطوری که مردم ایران در سالهای بعد انقلاب در کوران حوادث سیاسی و اجتماعی بیش از پیش به حقیقت این مطلب پی برده است. چنانکه ملت جدیدترین چنین معرفتی را در جریان فتنه اخیر تجربه کرد.
12 بهمن 1401
👇👇👇
@mahdavizadegan
🔰 *غیر شناسی انقلاب اسلامی*
داود مهدوی زادگان
معروف است که اشیا با ضد آنها شناخته می شوند؛ تعرف الاشیاء باضدادها. این سخن حقی است. چون ضد شئ حامل ویژگی هایی است که شئ فاقد آن خصوصیات است. بنابر این، ما از طریق ویژگی های ضد شئ به شناخت سلبی شئ دست می یابیم. یعنی تا اینجا نیمی از راه شناخت شئ با غیر شناسی طی می شود. اما این نوع شناخت برای کسانی است که مستقیماً قادر به شناخت شئ نیستند بلکه باید از طریق غیر شناسی به شناخت شئ نائل شوند.
بسیاری از افراد جامعه انقلاب اسلامی را در چهل و اندی سال گذشته از راه مواجهه مستقیم با آن شناخت پیدا کرده اند. اما افرادی بوده و هستند که قادر به ارتباط مستقیم با انقلاب اسلامی نیستند. لکن بد یا خوب، بعد از حوادث اوایل دهه 60 که ضد انقلاب در کف خیابان حضور خشونت آمیزی داشت و مردم حقانیت انقلاب اسلامی را بیشتر درک کردند، بعد آن سالها چنین موقعیتی پیش نیامده است تا آن عده قلیل از طریق غیر شناسی بر حقانیت انقلاب اسلامی معرفت پیدا کنند.
دهه هفتادی ها و هشتادی ها به مانند دهه شصتی ها فرصت شناخت انقلاب اسلامی از طریق مواجهه با ضد انقلاب را نداشته است. نهایت زمینه مواجهه آنها با ضد انقلاب در فضای مجازی بوده است. ولی فضای مجازی باطن و چهره واقعی ضد انقلاب را نشان نمی دهد بلکه آن را پنهان نگه می دارد تا ریزش ضد انقلاب اتفاق نیفتد. ضد انقلاب در فضای مجازی خیلی اتو کشیده ظاهر می شود.
با وصف این، اگر حضور خیابانی ضد انقلاب در سال 88 برای دهه هفتادی ها عبرت آموز و روشنگرانه بود و آنها خیلی روشن پی به حقانیت انقلاب اسلامی بردند و در حماسه 9 دی همراه با دیگر اقشار ملت حضور چشمگیری داشتند؛ حضور خشونت بار خیابانی ضد انقلاب در پائیز 401 نیز چنین فرصتی را برای دهه هشتادی های متاثر از فضای مجازی فراهم آورد تا انقلاب اسلامی را از طریق کنشگری خشونت بار ضد انقلاب شناخت پیدا کنند.
البته اغتشاشات پاییز 401 تنها فرصتی برای دهه هشتادی ها و حتی دهه هفتادی ها نبود بلکه فرصتی نیز برای عده ای از دهه شصتی هایی که خشونت ضد انقلاب در آن روزگار را فراموش کرده اند، بود.
به هر روی، فتنه 401 برای عموم مردم ایران فرصتی پیش آورد تا انقلاب اسلامی را از طریق غیر شناسی ضد انقلاب بهتر و عمیق تر درک کنند. مردم آشکار و شفاف فاصله نظری و عملی میان انقلاب اسلامی و ضد انقلاب را درک کردند. آنها مشاهده کردند که چه فاصله عمیقی میان آن دو برقرار است و اساساً ضدانقلاب نمی تواند رقیب و بدیل جدی برای انقلاب اسلامی به شمار آید. ضد انقلاب در همه جهات کنشگری سیاسی و ایدئولوژیکی گفتار و ایده در خور شأنی نداشت تا بتواند با گفتمان و عینیت انقلاب اسلامی هم آوردی کند. به همین خاطر، گمان ما این است که راهپیمایی 22 بهمن امسال همانند راهپیمایی 13 آبان بسیار با شکوه تر و پر شورتر و پر حرارت تر از سال های گذشته بر گزار خواهد شد. انشالله
👇👇👇
@mahdavizadegan
*علی و محبت خوارجی*
شیعیان با حب امام علی علیه السلام زاده می شوند و اکثریت شان در کوران افت و خیز های زندگی دنیوی، کم یا زیاد، با همان حب علی دار فانی را وداع گفته به امید آنکه در جهان ابدی مشمول شفاعت رسول خدا و جانشین بر حقش شوند در آرامستان ها قرار می گیرند.
از میان این همه حب علی ها تنها یک حب است که رهزن شیعیان عاشق است و آن حب خوارجی است. محبت خوارجی به روز واقعه بجای آنکه ارادت بورزد، کینه و نفرت می پراکند و بر محبوب خود شمشیر می کشد و عِدّه و عُدّه گرد می آورد و در محراب بر فرق مبارکش تیغ می کشد.
اما آنچه که این محبت خوارجی را باطنا به نفرت و کینه تبدیل کرده است، همانا ولایت علی است. این فرقه خارجی در بیست و پنج سال دوری آن حضرت از ولایت سیاسی خاموش مانده بودند و خروج نکردند. در حالی که در آن بیست و پنج سال زمینه های خروج وجود داشت. اما همین که مردم با علی علیه السلام بیعت کردند و ولایت علوی عینیت یافت، آن خشم و کین فرو خفته خوارجی خلجان پیدا کرد و در کمتر از سه سال با شعار قرآن خواهی و نفی حاکمیت از غیر الله بر حاکمیت حقه امام علی که در روز غدیر از سوی خدا بر رسول الله ابلاغ گشته بود، شوریدند و در نهروان با ولی خدا جنگیدند.
آنچه که محبت واقعی شیعیان را از حب ظاهری خوارجی جدا می کند و مرز تعیین می کند، همانا ولایت علوی است. هرجا که نامی از ولایت علوی نظرا و عملاً به میان آید تردیدی نیست که باید منتظر ظهور خوارجی مسلکان بود.
گمان نشود که حب خوارجی تاریخی است و تکرار ناپذیر است بلکه این حب عقیدتی است. عقیده خوارجی لا حکم الا لله که بفرمایش امام علی علیه السلام سخن حقی است که از آن اراده باطل را می کنند، همه جایی و همه زمانی است. هر جا و هر زمان که علم ولایت علوی بر پا شود، همانجا و همان زمان عقیده خوارجی ظهور خواهد کرد. به همین خاطر، اگر در حکمرانی که داعیه پیروی از ولایت علوی را دارد، خوارج ظهور نکنند، باید در آن ادعا تردید کرد.
مردم در حکمرانی های علوی تبار نا باورانه با کسانی روبرو می شوند که تا دیروز از حب علی دم می زدند، اما اکنون که اراده بر پایی جلوه ای از ولایت علوی شکل گرفته است با انکار آن از سوی این جماعت مواجه می شوند. چگونه ممکن است جماعتی علیه اراده برپایی حکمرانی علوی که بنیاد آفرینش روز غدیر است، بشورد و با قاسطین و ناکثین همداستان و هم مسیر شوند. این حیرتی است که بواسطه خوارجی مسلکان در میان شیعیان حضرت وصی امام علی علیه السلام پدید می آید.
خوارجی مسلکان نه با علمداری ولایت علوی بلکه با خود ولایت علوی مخالفت می ورزند حتی حکومت عرفی را بر حکمرانی علوی ترجیح می دهند و عصر غیبت را بهانه آورده از شوق حکمرانی علوی سر باز زده به حکمرانی جور دل می بندند.
ربط میان عشق و ولایت را از همین حب خوارجی می توان فهمید. چنانکه گفته شده تعرف الاشیاء باضدادها؛ حب واقعی علی را از فهم حب خوارجی می توان شناخت. در حب خوارجی رابطه میان این عشق و ولایت قطع است. هر جا عشقِ علی است، ولایت علی نیست و هکذا بالعکس. حب علی نزد خوارج محدود به همان دوران دوری از ولایت سیاسی است و شامل دوران حکمرانی آن حضرت نمی شود. از این رو، به زعم خوارجی مسلکان شیعیان ولایت مدار از حب علی دورند. چون در صدد بر افراشتن علم حکمرانی علوی هستند. آنان کینه شیعه ی ولایت مدار را در دل دارند و زبان و قلم شان در راه هدم آنها و خواباندن علم حکمرانی علوی به خدمت می گیرند.
اما مهم آن است که بدانیم این حب خوارجی و این به خدمت گرفتن های زبان و قلم در نهایت به نفع قاسطین و ناکثین تمام می شود و هیچ عایدی برای خوارجی مسلکان در دنیا و آخرت نخواهد داشت.
✍ داود مهدوی زادگان
13 رجب 1444 ق
👇👇👇
@mahdavizadegan
🔰 ریشه های فرهنگی انقلاب اسلامی
انقلاب های مدرن غالباً ریشه اقتصادی دارند و در اثر نابسامانی های اقتصادی و گسترش فقر و محرومیت شکل گرفته اند. به همین دلیل نظریه های مدرن جامعه شناسی انقلاب با محوریت محرومیت و فقر شدید مادی تدوین و ارائه شده است. و دقیقاً به همین خاطر است که جامعه شناسان غربی در فهم و تحلیل درست انقلاب اسلامی با چالش جدی مواجه شدند. زیرا آنان التفاتی به ریشه های فرهنگی در پدید آمدن این انقلاب ندارند.
ریشه های فرهنگی انقلاب اسلامی را در چارچوب مفهومی، "تحمیلات فرهنگی ناصواب" در دوره پهلوی ها می توان تحلیل کرد. استبداد پهلوی جنبه هایی از فرهنگ ناصواب را بر مردم تحمیل کرده بود که برای مردم قابل پذیرش و تحمل نبود. شعور تاریخی/ فرهنگی مردم ایران این اندازه از تحمیلات نادرست فرهنگی را نمی توانست پذیرا باشد. به همین خاطر، وقتی مردم در آستانه بی تابی فرهنگی قرار گرفتند، کافی بود که رهبری انقلابی ندای مقابله با تحمیلات فرهنگی نا صواب را سر دهد تا ملت به این ندا پاسخ مثبت دهد. در اینجا تحمیلات فرهنگی پهلوی ها را که عمدتاً به کمک جریان روشنفکری غربگرا طراحی و اجرا می شد بر سه دسته زیر می توان بر شمرد.
باستان گرایی پوشالی
ایران باستان علیرغم حاکمیت شاهنشاهی آن از شکوه و اقتدار جهانی برخوردار بود. جهان باستان زیر سلطه دو امپراتوری بزرگ ایران و یونان و بعد ایران و روم قرار داشت. در منطقه غرب آسیا، مناطق غربی آن یعنی شام و فلسطین زیر سلطه دولت روم بودند و مناطق شرقی و جنوبی مانند عراق و یمن زیر سیطره دولت ایران به سر می بردند. حتی دولت نو ظهور قریش در مرکز شبه جزیره نیز ملاحظات جلب رضایت مندی این دو امپراتوری را داشت. اگرچه تاریخ نویسان درباری عصر پهلوی به گونه ای گسترده دست به کار بازخوانی امپراتوری ایران باستان شدند، اما از این بازخوانی هیچ اثری از آن اقتدار و سلطه جهانی ایرانیان برون نمی طراوید. مردم همزمان با این بازخوانی سلطه یونان و روم را در شکل جدید استکبار آمریکا بر مملکت خود احساس می کردند. طبیعی بود که مردم از خود بپرسند که اگر ما در دوره باستان از چنین اقتدار جهانی برخوردار بودیم، چگونه است که اکنون زیر سلطه امپراتوری غربی قرار گرفته ایم. چرا باید شاه این مملکت که از شکوه پادشاهی هخامنشی دم می زند، بدون اجازه قدرت های غربی جرأت تصمیم گیری و شاهی کردن را نداشته باشد.
دین ستیزی
ملت ایران از پیش از اسلام تا کنون مردمی دیندار و آیینی بوده و هستند. پادشاهی های پیش از اسلام نسبت خوبی با دین و دینداری برقرار کرده بودند و در ترویج دیانت نقش زیادی داشتند. سال ها پیش از یک مورخ ایرانی به هنگام دیدن تخت جمشید شنیدم که می گفت اینجا پایتخت مذهبی هخامنشیان بوده است. اما مردم روحیه و فرهنگ دینداری خود را با آیین نو ظهور اسلام بسیار سازگارتر دیدند. لذا از زمان ورود اسلام به ایران تا به امروز وفا دار و مومن به آن باقی مانند. در حالیکه معماران فرهنگی پهلوی ها در صدد دین زدایی و غیر دینی شدن مردم برآمده بودند. جلوه های گسترده ای از دین زدایی دولتی در دوره پهلوی را می توان در کتب تاریخی مطالعه کرد.
سبک زندگی فرو مایه غربی
پهلوی ها از طریق عناصر و نهاد های فرهنگی خود تلاش گسترده ای را به راه انداختند تا سبک زندگی غربی را بر مردم ایران تحمیل کنند. لکن این سبک زندگی وارداتی بیش از آنکه غربی باشد، غربزده بود. سبک غربزده هم غربی است و هم نیست. در چنین سبکی آن جنبه های عقلانی که موجب پیشرفت و ترقی می شود، دیده نمی شود بلکه جنبه های روبنایی زندگی غربی که عاری از هر گونه عقلانیت و اخلاق مداری است، در آن دیده می شود. فرهنگ بی بند و باری، لا ابالی گری، عریان گری و زندگی اشرافی و فرد گرایی های منحط از خصوصیات سبک زندگی غربزده است که پهلوی ها سعی در تحمیل آن بر مردم داشتند. لذا مردم با عفت و اخلاق مدار ایرانی دیر یا زود علیه چنین تحمیل فرهنگی قیام می کنند و تحمل پذیرش آن را ندارند.
سنگینی تحمیلات ناروای سه گانه بر ملت برای کسی که با فرهنگ و خلقیات ایرانی آشنایی دقیقی دارد، قابل پیش بینی بود که انقلابی با ریشه های فرهنگی در شرف وقوع است. مردم تا این اندازه تاب چنین تحمیلات ناروای فرهنگی را ندارند. اگر نسل جوان که تجربه عصر پهلوی را ندارد خواهان درک آن تحمیلات فرهنگی باشد، می تواند محتوای اغتشاشات پاییز امسال را از این منظر باز خوانی و باز فهمی کند. در فتنه 401 جلوه ای از خواست باستان گرایی پوشالی، اسلام ستیزی و سبک زندگی فرو مایه غربزده را شاهد بودیم. و البته از آنجا که ملت خواهان بازگشت به دوره منحط پهلوی نیستند، بار دیگر برابر چنین اراده شوم و ضد فرهنگی ایستادگی و مقاومت کردند و آن را پس زدند.
✍ داود مهدوی زادگان
17 بهمن 1401
👇👇👇
@mahdavizadegan