آدم افراطی راه گریزی از افراطی بودن ندارد| فرهیختگان آنلاین
https://farhikhtegandaily.com/page/237193/
دکتر داود مهدویزادگان رئیس «سازمان مطالعه و تدوین» با دکتر محمدعلی زلفیگل وزیر علوم، تحقیقات و فناوری در محل سیوچهارمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران دیدار کردند.
https://samt.ac.ir/fa/news/557/%D8%AF%DB%8C%D8%AF%D8%A7%D8%B1-%D8%B1%D8%A6%DB%8C%D8%B3-%D8%B3%D9%85%D8%AA-%D8%A8%D8%A7-%D9%88%D8%B2%DB%8C%D8%B1-%D8%B9%D9%84%D9%88%D9%85-%D8%AF%D8%B1-%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%D8%B4%DA%AF%D8%A7%D9%87-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8
🔰 فرآیند گذار از جامعه استبداد زده به جامعه مسئول
🖌 درباره تفاوت های اساسی میان دو جامعه قبل و بعد انقلاب اسلامی ( بهمن 57 ) مطالب بسیاری است که خیلی از آنها بعد چهار دهه همچنان نا گفته و نا نوشته باقی مانده است. در اینجا به اجمال یکی از آن وجوه اختلافی را توضیح می دهیم و آن عبارت از جامعه استبداد زده است.
🖌 اگر به ادبیات روشنفکری ایران رجوع کنید متوجه می شوید که این جریان همچنان متاثر از اندیشه سکولار غربی، جامعه ایرانی را به استبدادزدگی توصیف می کنند. از این منظر، قبل و بعد انقلاب هیچ فرقی نکرده است بلکه استبداد دینی به آن اضافه شده است. سکولارهای حوزوی با این انگاره همفکر اند و آنان نیز ایده استبداد دینی را زیاد تکرار می کنند. اما آیا واقعیت امروز جامعه ایرانی اینچنین است که سکولارهای ایرانی اعم از حوزوی و غیر حوزوی می پندارند؟
🖌 قطعاً برای فهم حقیقت نیاز به شاخص سنجش و ملاک راستی آزمایی است. در اینجا به یکی از مهم ترین شاخص ها و ملاکات ارزیابی اشاره می شود و بر اساس آن به تحلیل جامعه ایرانی در قبل و بعد انقلاب و نیز ارزیابی دیدگاه سکولارهای ایرانی می پردازیم.
🖌 شاید بتوان گفت که مهم ترین شاخصه جامعه استبدادی، خود تحقیری است. چنین جامعه ای تمام مصائب و خرابی ها و نا سامانی ها را به خود نسبت می دهد و خود را مستحق و مستوجب نکوهش و سرزنش می داند. این جامعه خود را عامل همه خطاها و اشتباهات دانسته حاکمان را از ندانم کاری و اشتباهات در پدید آمدن نا بسامانی های موجود منزه می داند و خوف آن دارد که حاکمان بر جامعه خشم گیرند و تعذیب شان کنند.
🖌 این خود تحقیری توسط دو گروه اصلی در جامعه استبدادی نهادینه می شود. نخست، حاکمان مستبد که از طریق ایجاد رعب و وحشت مردمان شان را خوار و ذلیل می کنند. دیگری، عاملان فرهنگی که از طریق تولید ادبیات سیاسی خود تحقیری جامعه را به پذیرش فرهنگ استبدادی به مثابه سرنوشت محتوم متقاعد می کنند. اینچنین ادبیاتی در ظاهر، ضد استبدادی است ولی در باطن رکن فرهنگی استبداد است. چون استبداد هیچگاه از چنین ادبیاتی احساس خطر نمی کند.
🖌 به هر روی وجه مشترک این دو کنش گر سیاسی در جامعه استبدادی تحقیر و سرزنش ملت است. چنانکه قرآن کریم این عمل را به فرعون نسبت داده که ملتش را تحقیر می کرد تا از او اطاعت کنند: " فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ " ( الزخرف : 54 ).
🖌 البته نباید دو مفهوم خود تحقیری و خود انتقادی را یکی دانست. زیرا خود انتقادی محرکی برای پویایی و شکل گیری نهضت مردمی است. برخلاف خود تحقیری که عامل بی تحرکی و تسلیم جامعه برابر استبداد است. در واقع، خود تحقیری بیماری است که درمان آن در خود انتقادی است. و قوام استبداد در تداوم بیماری است و نه در درمان آن. به همین خاطر، حاکمان مستبد با هر گونه تولید و نشر ادبیات خود انتقادانه مقابله می کنند ولی از ادبیات خود تحقیری حمایت و پشتیبانی می کنند.
📌 اکنون با ملاک یاد شده بهتر می توان درباره واقعیت تمایز میان جامعه ایرانی قبل و بعد انقلاب اسلامی سخن گفت. جامعه ایرانی پیش از انقلاب اسلامی دچار بیماری خود تحقیری بود و روحیه استبداد زدگی را پذیرفته بود. رژیم مستبد پهلوی از یک سو، روشنفکری غرب گرا از سوی دیگر در بسط و تولید روحیه و ادبیات سیاسی خود تحقیری همداستان و همراه بودند. تولید چنین ادبیاتی از سوی روشنفکری در آن زمان آزاد بود و اجازه نشر پیدا می کرد مانند کتاب " خلقیات ایرانی " جمالزاده. اما تولید و نشر ادبیات خود انتقادی مجاز نبود و توقیف می شد. مانند کتاب " غربزدگی " مرحوم سید جلال آل احمد که در همان چاپخانه توقیف شد.
🖌 اما بعد انقلاب اسلامی، روحیه و ادبیات خود تحقیری از جامعه ایرانی رخت بر بسته است. اکنون نشانه های خود تحقیری و سرزنش خود در جامعه دیده نمیشود. مردم نا سامانی ها و نا هنجاری های اجتماعی و اقتصادی را به خودشان نسبت نمی دهند و خود را مستحق سرزنش و نکوهش نمی دانند. بلکه غالباً حاکمان و دولت مردان را مسئول وضعیت بوجود آمده می دانند.
🖌 به اعتباری، دیگر از آن ادبیات سیاسی خود تحقیری سکولارهای ایرانی خبری نیست. بلکه خطابه های روشنفکر مآبانه عموما متوجه حاکمیت است و تمام نابسامانیها را حتی نا سامانی هایی که جماعت روشنفکری نقش مستقیمی در وقوع آنها داشته و دارند، به حاکمیت نسبت داده می شود. این چنین خطابه روشنفکری با حاکمیت اسلامی را در پیش از انقلاب اسلامی سراغ نداریم.
🖌 باری، بر پایه همین یک شاخص می توان گفت که جامعه ایرانی پس از انقلاب اسلامی از روحیه و خصلت استبداد زدگی عبور کرده است. چون این جامعه از خود تحقیری دست بر داشته است و نشانه ای از آن دیده نمی شود. حاکمیت اسلامی نیز در چهار دهه حکمرانی چنین روحیه و فرهنگی را تقبیح و سرزنش کرده است و با آن مخالفت کرده است.
ادامه 👇👇
برای همین است که با ادبیات سیاسی آل احمدی هیچ معارضه ای ندارد بلکه آن را محترم و بزرگ می شمارد.
🖌 بی تردید واقعیت گذار از جامعه استبداد زده به جامعه باز ایرانی که از افتخارات گفتمان اسلام سیاسی است، بدون تفکر ناب و مجاهدت امامین انقلاب و بزرگانی که معتقد و متعهد به این گفتمان بوده و هستند و در این راه به شهادت رسیده اند، شکل نمی گرفت.
🖌 با وصف این، دو خطر اساسی جامعه باز امروز ایرانی را تهدید می کند: نخست، بازگشت فرهنگ استبداد توسط عوامل فرهنگی استبداد که همچنان فعال هستند. دوم، نا تمام ماندن پروژه گذار از جامعه استبداد زده. تمامیت این پروژه در تحقق روحیه خود انتقادی است. جامعه ایرانی از روحیه خود تحقیری گذر کرده است و وارد جامعه باز شده است لکن هنوز وارد جامعه مسئول که مرتبه عالیه جامعه باز است و نشانه آن خود انتقادی است، نشده است. مسلماً اگر این روحیه که در خلقیات شهدا و ایثارگران موج می زند در جامعه ایرانی نهادینه نشود، تاریک اندیشان استبداد فرصت و جولان پیدا خواهند کرد. جامعه باز دانیه یا غیر مسئول جای توقف نیست.
✍ داود مهدوی زادگان
👇👇👇
@mahdavizadegan
🔰 هدف چیست، نقد اندیشه یا برجستهسازی فرد؟
چند سال قبل، من و یکی از اعضای علمی هواخواه مشروطه در برنامه زاویه برای گفتگو درباره آزادی و مشروطیت دعوت شدیم. در آن گفتگو نقدهای مهمی را مطرح کردم و برنامه به خیر و خوشی خاتمه یافت. اما هفته بعد همان شخص در برنامه زاویه مجددا دعوت شد و ایشان هم بدون حضور من در آن برنامه مجالی برای پاسخ به نقدهای وارده و بسط گفته های خود را پیدا کرده بود. اکنون می بینم سیمای جمهوری اسلامی همین کار را با آقای دکتر غنی نژاد کرد و ایشان را بدون حضور آقای دکتر درخشان که طرف دیگر مناظره بود، مجددا دعوت کرد.
این اقدام سیمای جمهوری اسلامی جدای از اینکه بی عدالتی در ایجاد فرصت برابر به هر دو طرف مناظره است، گویی مساله اصلی نقد لیبرالیسم اقتصادی نیست بلکه قصد اصلی برجسته سازی شخص است. مگر در ایران، طرفدار و مدافع لیبرالیسم همین یک نفر است ( آقای غنی نژاد ) است که سیمای جمهوری اسلامی فقط او را دعوت می کند. آیا در ایران صاحب نظر دیگری غیر از دکتر غنی نژاد نیست که از لیبرالیسم دفاع کند؟! اگر اینطور باشد، باید برای اندیشه لیبرال تاسف خورد که تا کنون نتوانسته در جامعه علمی ایران هواخواه و مدافع علمی دست و پا کند. لذا این اقدام سیمای جمهوری اسلامی در تعامل با لیبرالیسم اقتصادی ذم شبیه به مدح است. البته اگر مقصود نقد لیبرالیسم بوده باشد و نه برجسته سازی شخص. اگر هم مقصود این نباشد، تاسف مان دو چندان می شود که اینگونه سیمای جمهوری اسلامی وارد شخصیت پردازی های کاذب شده است. چون مترجم اندیشه وارداتی را به عنوان صاحب نظر معرفی می کند!
✍ داود مهدوی زادگان
👇👇👇
@mahdavizadegan
🔶 مجلس خوب، مجلس با برکت است
مهمترین ایراد یا مشکله جبهه معارض و برانداز سیاسی فقدان تفکر سیستمی در چارچوب فلسفه سیاسی مطلوب است. همین امر موجب اعوجاج و بی نظمی فکری آنان در اتخاذ مواضع سیاسی علیه جمهوری اسلامی شده است. بطوری که مواضع متناقض آنان زحمت دفاع جمهوری اسلامی از خود را بسیار کم کرده است. از جمله این مواضع متناقض جریان معارض که از فقدان اندیشه ورزی فلسفی سرچشمه می گیرد، تقابل کاذب میان دو موضوع رفراندم یا همه پرسی و مجلس نمایندگان مردم است.
اصرار غیر عقلانی جریان برانداز بر ایده رفراندم که برخی ها را متاثر کرده است، جایگاه و مشروعیت مجلس نمایندگان مردم را به محاق برده است. بطوری که این پرسش چالش برانگیز در اذهان عمومی بویژه در ذهن جوان دانشجو پدید آمده است که با وجود ساز و کار همه پرسی در اداره مملکت چه نیازی به کاربست ایده نمایندگی غیر مستقیم مردم است.
این مساله چندی پیش ولی فقیه را وا داشته بود تا در دیدار رمضانی با دانشجویان از باب ضرورت جهاد تبیین به دفاع عقلانی از جایگاه نهاد مردمی مجلس نمایندگان در نظام اسلامی بپردازد. ایشان در آن دیدار صمیمانه دلایل بطلان تقابل کاذب میان همه پرسی و مجلس نمایندگان را که همواره از سوی جریان برانداز مطرح می شود، بیان فرمودند و از مشروعیت نهاد نمایندگی مردم در نظام اسلامی دفاع کردند. از این رو طبیعی بود که ولی فقیه در موقعیت مناسب دیگری به تبیین فلسفی چیستی و تکالیف این نهاد مردمی بپردازند.
دیدار نمایندگان مجلس شورای اسلامی در سوم خرداد سال جاری( 1402 ) سالروز آزادسازی خرمشهر، با ولی فقیه فرصت مناسبی را برای تبیین فلسفی چیستی و کار ویژه این نهاد مردمی از سوی ایشان پیش آورده بود. از این رو، ولی فقیه در این دیدار به بیان ماهیت قانون گذاری مجلس به عنوان اصلی ترین وظیفه مجلس نمایندگان همراه با لزوم مأموریت نظارتی آن بر حسن اجرای قوانین مصوب پرداختند.
ولی فقیه پاسخ پرسش فلسفی از ضرورت مجلس نمایندگان را در کار ویژه آن دانسته است. جامعه برای عبور از روزمرگی و بی نظمی به قانون نیاز دارد. چون قانون جامعه را به نظم در می آورد و مانع هرج و مرج و آشوب و بی برنامگی می شود. علاوه بر آن، جامعه برای قرار گرفتن در مسیر پیشرفت و ترقی می بایست قانونمند عمل کند. قانونمندی جامعه امکان پیش بینی و برنامه ریزی را به همه عوامل اجتماعی دولتی و خصوصی می دهد. اگر التزام به قانون نباشد؛ تاجر و کشاورز و صنعت گر قادر به برنامه ریزی های کلان نیستند.
این بیان از نیازمندی جامعه پاسخی است به فلسفه قانون. ولی فقیه این پاسخ را در بیان ضرورت مجلس نمایندگان آورده است. زیرا وظیفه بنیادی مجلس نمایندگان چیزی غیر از قانون گذاری نیست. بنابر این، به عبارتی فلسفه قانون پاسخی به ضرورت و فلسفه مجلس نمایندگان هم هست.
این چنین تبیینی از فلسفه مجلس نمایندگان بسیار اهمیت دارد. زیرا طبق آن، مجلس نمایندگان نهادی شخصی و متعلق به صنف خاصی مانند اشراف و زمین داران و صاحبان عمده سرمایه نیست. بلکه مجلس نمایندگان متعلق به آحاد جامعه است. به همین خاطر، مجلس شورا، نمایندگی همه اقشار ملت را می کند. با چنین تعریفی است که مردم در قدرت سهیم شده مشارکت پیدا می کنند.
مضافاً اینکه مجلس نمایندگان با این تعریف به عنوان یکی از عوامل اصلی پیشرفت و توسعه شناخته می شود و برنامه ریزان و کارگزاران حاکمیت نمی توانند و حق ندارند مجلس نمایندگان را نادیده بگیرند.
اما جهاد تبیینی ضرورت و جایگاه مجلس نمایندگان به همین جا ختم نمی شود بلکه پرسش مهم تر در مفهوم مجلس خوب است. صرف قانون گذاری، مجلس نمایندگان را ارزشمند نمی کند بلکه باید مجلس خوب قانون خوب وضع کند تا موصوف به مجلس خوب بشود. این امر مهم، بحث را از اصطلاح قانون بد بهتر از بی قانونی است، فراتر می برد. گرچه ضرورت نجات جامعه از هرج و مرج و نا امنی قانون بد را توجیه می کند لکن نباید مجلس نمایندگان خود را با این اصطلاح توجیه کند. چنین توجیهی نازلترین وجه نیاز به مجلس نمایندگان است. بلکه توجیه برتر در بیان مجلس خوب است.
با وصف این، ولی فقیه مفهوم برکت را که مفهومی دینی است بر مفهوم مجلس خوب افزوده است تا کار ويژه و تمایز مجلس خوب در حاکمیت دینی با مجلس نمایندگان در حاکمیت غیر دینی را معلوم سازد.
طبیعی است که هر مجلسی خوب نیست. خوب بودن مجلس به رعایت و التزام به شرایطی است. مقام معظم رهبری با بیان این شرایط، مجلس خوب و با برکت را توضیح داده است. از جمله آنها هماهنگی و انطباق قانون گذاری مجلس نمایندگان با اصول قانون اساسی و سیاستهای کلی حاکمیت مردمی است. بدین ترتیب، می توان انتظار داشت که مجلس نمایندگان در امر عبور جامعه از هرج و نا امنی و قرار گرفتن در مسیر پیشرفت و آبادانی نقش جدی دارد.
چنین تبیینی از ضرورت مجلس نمایندگان کاملا معقول و معروف است و جای هیچگونه شبه افکنی و تردید در آن را باقی نمی گذارد. از این رو، جریان برانداز نمی تواند از طریق تقطیع استدلال و بیان عقلی رهبری شبه افکنی کند. این جریان، اگر می تواند خود را از فقدان فلسفه سیاسی و دوگانه کاذب مجلس نمایندگان و همه پرسی برهاند که سالهای مدیدی است گرفتار آن است بلکه راز ناکامی و نا فرجامی هایش در همین مساله است.
✍ داود مهدوی زادگان
👇👇👇
@mahdavizadegan
مجلس خوب، مجلس با برکت است | خبرگزاری فارس
https://www.farsnews.ir/news/14020305000146/%D9%85%D8%AC%D9%84%D8%B3-%D8%AE%D9%88%D8%A8-%D9%85%D8%AC%D9%84%D8%B3-%D8%A8%D8%A7-%D8%A8%D8%B1%DA%A9%D8%AA-%D8%A7%D8%B3%D8%AA
اصرار غیر عقلانی جریان برانداز بر ایده رفراندم که برخی ها را متاثر کرده است، جایگاه و مشروعیت مجلس نمایندگان مردم را به محاق برده است. بطوری که این پرسش چالش برانگیز در اذهان عمومی پدید آمده است که با وجود ساز و کار همه پرسی در اداره مملکت چه نیازی به کاربست ایده نمایندگی غیر مستقیم مردم است.
✍ چرا لیبرالیسم در ایران شوخی است؟
مناظره زنده دکتر غنی نژاد و آقای علیزاده را از شبکه چهار سیمای ج.ا دیدم و به نظرم نقد های جدی بر گفته های غنی نژاد وارد بود ولی چون همان شب عازم سفر بودم فرصت نوشتن را پیدا نکردم. فقط یادداشت کوتاهی در انتقاد از سیمای جمهوری اسلامی منتشر کردم و نوشتم مگر مدافع لیبرالیسم در ایران فقط غنی نژاد که در کمتر از دو هفته او را دعوت مجدد کردید. به هر روی، در اینجا به اجمال چند نکته انتقادی درباره گفته های آقای دکتر موسی غنی نژاد را عرض می کنم.
برجسته ترین نکته در گفتار غنی نژاد همانا تطهیر و تقدیس لیبرالیسم در ایران است. آقای علیزاده از هر دری که وارد می شد، غنی نژاد ربط آن به لیبرالیسم را انکار می کرد. او ربط کارنامه سی ساله دولتمردان گذشته، از هاشمی تا روحانی را که مدافع اقتصاد لیبرال و بازار آزاد و رها سازی قیمت ها و کم کردن مسئولیت های اقتصادی دولت بودند، به لیبرالیسم اقتصادی انکار می کرد و مدام می گفت اینها چه ربطی به لیبرالیسم دارد. به گفته وی: "لیبرالیسم در ایران شوخیاست. چطور میگویید لیبرالیسم ایران را بدبخت کرده؟".
مضمون این ضرب آهنگ پر تکرار غنی نژاد این است که کارنامه دولت های سازندگی، اصلاحات و دولت تدبیر که بانیان نابسامانی وضع موجود هستند، از منظر لیبرالیسم نه فقط قابل دفاع نیست بلکه حتی می توان این کارنامه را بر اساس اندیشه لیبرال نقد و نفی کرد. بنابر این، معلوم نیست چرا پروپاگاندا و حامیان رسانه ای این دولت ها به استقبال گفته های غنی نژاد رفته و با شادمانی او را پیروز مناظره اعلام کردند؟! اگر اینان گفته های غنی نژاد را درست می دانند، چگونه است که از کارنامه اقتصادی دولت های گذشته دفاع می کنند و منتقد نابسامانی اقتصادی موجود که حاصل کارنامه این دولت ها بوده نیستند؟!
البته برمبنای انکار های غنی نژاد می توان گفت که تمام این رسانه های حامی دولت های گذشته هیچ ربطی به لیبرالیسم ندارد. چون آنها از دولت هایی حمایت می کنند که به زعم خود تابع اندیشه لیبرال اند ولی نیستند. لذا اگر این دسته از رسانه های حامی گفته های غنی نژاد را درست می دانند، می بایست دست از طرفداری از دولت های پیشین بردارند و زبان انتقاد از آنها را بر گیرند. اگر همچنان اصرار بر حمایت از دولت های گذشته دارند، نباید به استقبال گفته های غنی نژاد بروند.
اما مساله تطهیر و تقدیس لیبرالیسم در این پرسش نهفته است که اگر کارنامه اقتصادی دولت های پیشین در ایران مثبت بود، موضع آقای غنی نژاد چه بود؟ آیا باز هم می گفت این کارنامه ربطی به لیبرالیسم ندارد یا آن را نتیجه عمل به دستورات لیبرالیسم اقتصادی می دانست؟!
اگر ایشان همچنان به دلیل شوخی بودن لیبرالیسم در ایران، بر عدم ربط تاکید کند، معلوم می گردد که همه راه های توسعه و پیشرفت به لیبرالیسم ختم نمی شود. لیبرالیسم یگانه راه پیشرفت و رفاه عمومی نیست. اما اگر غنی نژاد توسعه فرضی را نتیجه عمل به لیبرالیسم بداند، آنگاه شائبه تقدیس و تطهیر لیبرالیسم به ذهن می آید. چون ایشان لیبرالیسم در ایران را شوخی می داند. خلاصه، این به گفته علیزاده "به گردن نگرفتن ها " در گفتار غنی نژاد تطهیر و تقدیس لیبرالیسم است.
به زعم غنی نژاد، لیبرالیسم اقتصادی در ایران یا اتفاق نمی افتد و یا اگر اتفاق افتد، پیامد آن مثبت و درخشان است. غنی نژاد به مخاطب خود نمی گوید که لیبرالیسم در چه شرایطی ممکن است که خطا کند. بلکه منکر آن است که دستورات لیبرالیسم خطا کند. اگر قانون حاکم شود، قطعاً راه لیبرال خطا نمی کند. این نوع مطلق انگاری همان رویکرد و زبان ایدئولوژیکی است که غنی نژاد در هر دو مناظره، دیدگاه مقابل را بدان متهم می کرد.
فرضاً غنی نژاد بتواند مسئولیت و ربط لیبرالیسم در ایران را از پدید آمدن وضعیت نابسامان اقتصادی موجود انکار کند، اما وی با این انکار نمی تواند کارنامه لیبرالیسم در جهان را تطهیر کند. غنی نژاد ربط لیبرالیسم با نابسامانی ها و فاصله طبقاتی و محرومیت های اجتماعی در آمریکا و دیگر کشورهای توسعه یافته را که نمی تواند انکار کند. اگر او انکار کند مصداق گفته خودش خواهد بود که: " زبان ایدئولوژیک یعنی به شب میگویید روز و هیچ ابایی ندارید. آقای علیزاده از ابتدا تا حالا واقعیتهای جامعه ما را آنطور که دوست داشتند بیان کردند نه آنطوری که واقعا هست".
ادامه متن 👇👇👇
ادامه متن 👇👇
اشکال دیگر بر گفتار غنی نژاد این است که وی دلیل ناکامی یا عدم پا گیری لیبرالیسم در ایران را مطلقاً متوجه کارگزاران می داند و ساحت اندیشمندان لیبرال ایرانی را در این مساله پاک و منزه دانسته است. او حتی دامن خود را به عنوان مدافع لیبرالیسم اقتصادی در پدید آمدن وضع موجود منزه دانسته که می گوید: " من در این مملکت با هیچ دولتی کار نکرده ام و حتی از من مشاوره گرفته نشده بعد شما میفرمایید من مسئول وضع موجود هستم؟! ". در حالی که چنین سخنی از هیچ مدافع لیبرالی پذیرفتنی نیست. ایشان در دانشگاه اندیشه های لیبرال را تدریس و تبلیغ می کند و در رسانه ها حضور فعالی دارد. چگونه می توان پذیرفت که هیچ کارگزاری از افکار غنی نژاد تاثیر نگرفته است.
فرضاً هم بپذیریم، در آن صورت، باید قبول کرد که ما در ایران اندیشمند واقعی لیبرال نداریم. حتی غنی نژاد هم لیبرالیسم را دقیق و درست نفهمیده است. باید پذیرفت که کارگزاران لیبرالیسم در ایران آموزگاران خوبی نداشتند که بد عمل کرده اند. ما در ایران با فقر اندیشمند واقعی لیبرال روبرو هستیم. شاید به همین خاطر است که سیمای ج. ا در معرفی اندیشه لیبرال فقط سراغ غنی نژاد می رود. چون کس دیگری نیست و یا اگر هست نمی تواند لیبرالیسم را آنچنان که هست به مخاطبان خود بیاموزاند.
اما اساسی ترین نقد گفتار دکتر غنی نژاد از منظر فلسفه سیاسی است. وی در مناظره اول دکتر درخشان را به عدم آگاهی و بی اطلاعی از مباحث فلسفه سیاسی متهم کرده بود. در حالی که فقدان آگاهی غنی نژاد از فلسفه سیاسی بویژه در مناظره با آقای علیزاده کاملا واضح و روشن بود. لیبرالیسمی که غنی نژاد از آن دفاع می کرد در چارچوب فلسفه سیاسی نبود. او ضرورت دولت را مطلقاً انکار کرده است و همه امور را به اقتصاد آزاد بازار واگذار کرده است. نفی مطلق اقتصاد دستوری به معنای نفی دولت است. بگذریم که ایشان فرق میان دستور و قانون را هم بیان نکرده است. به هر روی، این چنین نگاه به بی ضرورتی دولت یا سر از دولت تشریفاتی در می آورد و یا به آنارشیسم سیاسی ختم می شود. هر دو امر هم پیآمد خوشی نخواهد داشت.
🖌 داود مهدوی زادگان
👇👇👇
@mahdavizadegan
✍ هنر حکمرانی امام خمینی در دنیای معاصر ( 1 )
فرق اساسی میان هنر و اندیشه همان تفاوت میان نظر و عمل است. اندیشمندان زیادی بوده و هستند که در ساحت نظر پیرامون موضوعات و مسائل مهم جامعه بشری خردورزی می کنند و تأملاتی به راه می اندازند و ایدههای نو و بدیعی را ارائه می کنند. اما اغلب آنان تحقق ایده های شان را به دلایل مختلف بر عهده نمی گیرند. برخی ها هم که خواسته اند برای تحقق ایده شان ابتکار عمل را به دست گیرند با شکست مواجه شده اند. کمتر اندیشمندی است که توانسته در مقام عمل، موفق ظاهر شود.
موفقیت در عمل همان هنر اندیشمند است. هنرمند کسی است که قوه خلاقیت خود را فعال ساخته ایده یا نظریه اش را عینیت می بخشد. یک نقاش تا زمانی که تصویر ذهنی خود را منقوش نسازد و تابلو نقاشی را خلق نکند، هر قدر که تخیل ذهنی او برجسته و بزرگ باشد، او عالم است و نه هنرمند. " فیلسوف شاه " یکی از برترین نظریه
هایی است که توسط افلاطون در حوزه فلسفه سیاسی ابداع شده است و دلایل محکمی هم دارد ولی این ایده افلاطون را هنرمند نمی کند بلکه او را فیلسوف و اندیشمند و ایده پرداز برجسته معرفی می کند.
بنابراين، میان اندیشمند و هنرمند تفاوت زیادی وجود دارد. بسیاری از اندیشمندان قدرت تحقق نظریه ابداعی خود را ندارند. آنها این وظیفه را به هنرمندان و هواداران واگذار می کنند. در مقابل بسیاری از هنرمندان هستند که توان تخیل نظریه و ایده پردازی را ندارند بلکه آنان سوژه های خلاقانه خود را از اندیشمندان می گیرند. اما اندیشمند هنرمند بودن سهل و ممتنع است و کمتر اندیشمندی را می توان سراغ گرفت که هنرمند باشد و یا بالعکس.
از جمله دلایل شکل گیری نوزایی یا رنسانس غربی این است که دلمشغولی خداوندان اندیشه مدرن تنها تخیل ایده و تولید ایدئولوژی های رنگارنگ نبود بلکه توجه آنان بیشتر معطوف به عمل و عینیت بخشی بله 431 ایده ها بود. به همین خاطر ادبیات اغلب آنان ریتوریک ( خطابی ) بود. چنانکه "رساله سیاسی - الهی" اسپینوزا بارزترین ادبیات اقناعی اندیشه مدرن است. اما به تدریج با نهادمند شدن عالم مدرن و شکل گیری نهاد دانشگاه و نظام سیاسی، حفظ مرزهای میان نظر و عمل رسمیت یافت. ماکس وبر در کتاب " دانشمند و سیاستمدار " تاکید آشکاری بر حفظ این مرز بندی ها دارد.
امام خمینی ره بی تردید از بزرگترین اندیشمندان جهان اسلام و تشیع در چند سده اخیر است. ایشان در ساحت اندیشه اسلامی از صاحب نظران تراز اول است. باید نوآوری نظری امام خمینی ره در اصل ولایت فقیه را در فرق دیدگاه ایشان با فقیهانی چون مرحومان محقق کرکی، نراقی، صاحب جواهر و شیخ مرتضی انصاری رحمهم الله که همگی قائل به این اصل مترقی بودند، مطالعه کرد و نه با فقیهانی که در عصر غیبت قائل به آن نبودند.
اما ویژگی برجسته امام خمینی ره در التفات ایشان به ساحت عمل است. به همین خاطر، بخشی از درس خارج ولایت فقیه ایشان در نجف مربوط به فقه انقلاب است؛ مبحثی که پیش از این در میان فقهای امامیه سابقه نداشته است. ایشان از سال های دور التفات به عمل داشتند. چنانکه از یادداشت های اولیه امام خمینی ره اشارهای است به آیه شریفه " قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُمْ بِوَاحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَفُرَادَى ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا " ( سبأ : 46 ). بی جهت نبود که ایشان برای شنیدن سخنرانی های شهید مدرس ره در مجلس شورای ملی آن زمان حضور می یافت.
بنابر این، نباید در فهم مکتب امام خمینی ره فقط به آراء و اندیشه های فقهی، فلسفی و سیاسی ایشان بسنده کرد بلکه باید هنر حکمرانی امام خمینی ره را نیز مطالعه کرد. چون ایشان عینیت یابی نظریه های خود را به شاگردان و پیروانش واگذار نکرد بلکه خود وارد عمل شد و انقلاب مردمی به راه انداخت و نظام اسلامی مبتنی بر اصل مترقی ولایت مطلقه فقیه برپا کرد و تخیل سیاست دینی را تجربه کرد. اکنون بیش از گذشته فهم هنر حکمرانی امام خمینی ره در دنیای سراسر سکولار شده امروز اهمیت دو صد چندانی پیدا کرده است.
داود مهدوی زادگان
👇👇👇
@mahdavizadegan