eitaa logo
⚘️بهار عالمیان⚘️
973 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
1.2هزار ویدیو
101 فایل
کانال بنیاد مهدویت عجل الله فرجه شهرستان اردکان ارتباط با ما https://eitaa.com/alishefai شماره حساب متعلق به بنیاد مهدویت باتشکر از نگاه خیرانه شما مهدی یاوران کارت : 6063-7312-2129-4946 حساب : 7615-11-18410082-1 شبا: Ir:670600761501118410082001
مشاهده در ایتا
دانلود
جمعه شب های پاک.... سلسله جلسات هفتگی مجمع عاشقان بقیع اردکان جمعه شب(۱۴۰۱/۰۲/۲۳) همزمان با اذان مغرب و عشاء اقامه نماز جماعت به امامت : حجه الاسلام محمدقانعی قرائت کلام وحی و زیارت عاشورا فیض منبر : حجت الاسلام محسن طلائی ذکر مناقب و فضائل اهل بیت سلام الله علیهم روابط عمومی مجمع عاشقان بقیع اردکان @yasegharibardakan 🔸🔸 "بهار عالمیان" کانال تخصصی مهدوی @mahdi255noor
🌷 بامحسن‌بحثم‌شد... گفتم:هی‌نگوشهیدبشم،شهیدبشم. بایدمؤثرباشے. آدم‌بایدتوزندگیش‌تاثیرداشته‌باشه. یه‌سربازمُرده‌به‌چه‌درد‌می‌خوره؟!» خندیدوگفت: شهیدبشم‌ان‌شاءالله‌مؤثرهم‌میشم! 🔸🔸🔸🔸🔸🔸 "بهار عالمیان" بزرگترین کانال تخصصی مهدوی اردکان @mahdi255noor
*اجتماع بزرگ دهه ی نودی های یزد،شنبه 1401/3/7* ثبت‌نام کنید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷 ‌💠یکی از اولیاء خدا نقل می کند: در ماه ذی الحجة الحرام سال ۱۴۱۴ ه.ق که برای مراسم حج در مکه مشرّف شده بودم، در هنگام طواف بیت الله الحرام بناگاه و بطور اتفاقی متوجه شدم پشت سر حضرت بقیة الله ارواحنا فداه قرار گرفته ام و شنیدم که آن حضرت این جمله را که حاکی از مظلومیت و اضطرار بود را با خدای خود مناجات می نمودند: 🥀الهی و ربّی من لی غیرُک، اسألُه کشفَ ضُرّی و النَّظرَ فی امری... 🥀محبوبم! عزیزم! ای پرورش دهنده ام!من چه کسی را جز تو دارم که از او برطرف شدن غربت و مشکلم را بخواهم و چه کسی را دارم که امر ظهورم را اصلاح فرماید؟! 📚راهی بسوی نور ص ۱۶۸ 🔸🔸🔸🔸🔸🔸 "بهار عالمیان" بزرگترین کانال تخصصی مهدوی اردکان @mahdi255noor
⚘️بهار عالمیان⚘️
🔶🔶🔶🔶 #پسرک_فلافل_فروش #پارت۲۲ 🖌اسلام اصیل راوی:( محمدحسین طاهری) مؤسسه اي در نجف بود به نام
🔶🔶🔶🔶 ۲۳ 🖌شروع بحران راوی:(محمد حسین طاهری) با اينكه هادي از مؤسسه ي اسلام اصيل بيرون آمده بود، اما براي زيارت كربلا در شب هاي جمعه به سراغ ما مي آمد و با هم بوديم. در آنجا درباره ي مسائل روز و ... صحبت داشتيم و او هم نظراتش را مي گفت. با شروع بحران داعش مؤسسه به پايگاه حشدالشعبي براي جذب نيرو تبديل شد. هادي را چند بار در مؤسسه ديدم. مي خواست براي نبرد به مناطق درگير اعزام شود. اما با اعزام او مخالفت شد. يك بار به او گفتم: بايد سيد را ببيني، او همه كاره است. اگر تأييد كند، براي تو كارت صادر مي كنند و اعزام مي شوي. البته هادي سال قبل هم سراغ سيد رفته بود. آن موقع مي خواست به سوريه اعزام شود اما نشد. سيد به او گفته بود: تو مهمان مردم عراق هستي و امكان اعزام به سوريه را نداري. اما اين بار خيلي به سيد اصرار كرد. او به جهت فعاليت هاي هنري در زمينه ي عكس و فيلم، از سيد خواست تا به عنوان تصويربردار با گروه حشدالشعبي اعزام شود. سيد با اين شرط كه هادي، فقط حماسه ي رزمندگان را ثبت كند موافقت كرد. قرار شد يك بار با سيد به منطقه برود. البته منطقه اي كه درگيري مستقيم در آنجا وجود نداشت. هادي سر از پا نمي شناخت. كارت ويژه ي رزمندگان حشدالشعبي را دريافت كرد و با سيد به منطقه اعزام شد. همانطور كه حدس مي زدم هادي با يك بار حضور در ميان رزمندگان، حسابي در دل همه نفوذ كرد. از همه بيشتر سيد او را شناخت. ايشان احساس كرده بود كه هادي مثل بسيجي هاي زمان جنگ بسيار شجاع و بسيار معنوي است، و اين همان چيزي بود كه باعث تأثيرگذاري بر رزمندگان عراقي مي شد. بعد از آن براي اعزام به سامرا انتخاب شد. هادي به همراه چند تن از دوستان ما راهي شد. من هم مي خواستم با آنها بروم اما استخاره كردم و خوب نيامد! يادم هست يك بار به او زنگ زدم و گفتم: فلان شخص كه همراه شما آمده يك نيروي ساده است، تا حالا با كسي دعوا نكرده چه رسد به جنگيدن، مواظب او باش. هادي هم گفت: اتفاقاً اين شخصي كه از او صحبت مي كني دل شير دارد. او راننده است و كمتر درگير كار نظامي مي شود، اما در كار عملياتي خيلي مهارت دارد. بعد از يك ماه هادي و دوستان رزمنده به نجف برگشتند. از دوستانم درباره ي هادي سؤال كردم. پرسيدم: هادي چطور بود؟ همه ي دوستان من از او تعريف مي كردند؛ از شجاعت، از افتادگي، از زرنگي، از ايمان و تقوا و... همه از او تعريف مي كردند. هر كس به نوعي او را الگوي خودش قرار داده بود. نماز شب ها و عبادت هاي هادي حال و هواي جبهه هاي نبرد رزمندگان ايران با صداميان بعثي را براي بقيه ي رزمندگان تداعي مي كرد. هادي دوباره راهي مناطق عملياتي شد. ديگر او را كمتر مي ديدم. چند بار هم تماس گرفتم كه جواب نداد. مدتي گذشت و من با چند تن از دوستان براي زيارت راهي ايران و شهر قم شديم. يادم هست توي قم بودم كه يكي از دوستانم گفت: خبر داري رفيقت، همون هادي كه با ما مي آمد كربلا شهيد شده؟ گفتم: چي ميگي؟ سريع رفتم سراغ اينترنت. بعد از كمي جستوجو متوجه شدم كه هادي به آنچه لايقش بود رسيد. ادامه دارد.... همراهی با ما در ایتا:👇 @mahdi255noor
⚘️بهار عالمیان⚘️
🔶🔶🔶🔶 #پسرک_فلافل_فروش #پارت۲۳ 🖌شروع بحران راوی:(محمد حسین طاهری) با اينكه هادي از مؤسسه ي اسلا
🔶🔶🔶🔶 ۲۴ 🖌دست سوخته راوی:(سیدروح الله میرصانع) از بالاترين ويژگي هاي آقا هادي كه باعث شد در اين سن كم، ره صدساله را يكشبه طي كند طهارت دروني او بود. بر خلاف بسياري از انسان ها كه ظاهر و باطن يكساني ندارند، هادي بسيار پاك و صاف و بدون هر گونه ناپاكي بود. حرفش را مي زد و اگر اشكالي در كار خودش مي ديد، سعي در برطرف نمودن آن داشت. يادم هست اواخر سال 1390 آمد و در حوزه ي كاشف الغطا نجف مشغول تحصيل شد. بعد از مدتي كار پيدا كرد و ديگر از شهريه استفاده نكرد. آن اوايل به هادي گفتم: نمي خواي زن بگيري؟ مي خنديد و مي ً گفت: نه، فعلاً بايد به درس و بحث برسم. سال بعد وقتي درباره ي زن و زندگي با او صحبت مي كردم، احساس كردم بدش نمي آيد كه زن بگيرد. چند نفر از طلبه هاي هم مباحثه با هادي متأهل شده بودند و ظاهراً در هادي تأثير گذاشته بودند. يك بار سر شوخي را باز كرد و بعد هم گفت: اگر يه وقت مورد خوبي براي من پيدا كردي، من حرفي براي ازدواج ندارم. از اين صحبت چند روزي گذشت. يك بار به ديدنم آمد و گفت: مي خواهم براي پياده روي اربعين به بصره بروم و مسير طولاني بصره تا كربلا را با پاي پياده طي كنم. با توجه به اينكه كارت اقامت او هنوز هماهنگ نشده بود با اين كار مخالفت كردم اما هادي تصميم خودش را گرفته بود. آن روز متوجه شدم كه پشت دست هادي به صورت خاصي زخم شده، فكر مي كنم حالت سوختگي داشت. دست او را ديدم اما چيزي نگفتم. هادي به بصره رفت و ده روز بعد دوباره تماس گرفت و گفت: سيد امروز رسيديم به نجف، منزل هستي بيام؟ گفتم: با كمال ميل، بفرماييد. هادي به منزل ما آمد و كمي استراحت كرد. بعد از اينكه حالش كمي جا آمد، با هم شروع به صحبت كرديم. هادي از سفر به بصره و پياده روي تا نجف تعريف مي كرد، اما نگاه من به زخم دست هادي بود كه بعد از گذشت ده روز هنوز بهتر نشده بود! صحبت هاي هادي را قطع كردم و گفتم: اين زخم پشت دست براي چيه؟ خيلي وقته كه مي بينم. سوخته؟ نمي خواست جواب بده و موضوع را عوض مي كرد. اما من همچنان اصرار مي كردم. بالاخره توانستم از زير زبان او حرف بكشم! مدتي قبل در يكي از شب ها خيلي اذيت شده بود. مي گفت كه شيطان با شهوت به سراغ من آمده بود. من هم چاره اي كه به ذهنم رسيد اين بود كه دستم را بسوزانم! من مات و مبهوت به هادي نگاه مي كردم. درد دنيايي باعث شد كه هادي از آتش شهوت دور شود. آتش دنيا را به جان خريد تا گرفتار آتش جهنم نشود. ادامه دارد... همراهی با ما در ایتا:👇 @mahdi255noor
🔅آیه‌ ای از سوره ق 📖وَ اسْتَمِعْ يَوْمَ يُنادِ الْمُنادِ مِنْ مَكانٍ قَرِيبٍ/ يَوْمَ يَسْمَعُونَ الصَّيْحَةَ بِالْحَقِّ ذلِكَ يَوْمُ الْخُرُوجِ.[آیات۴۱تا۴۲/سوره ق] 🔸گوش فرا ده ومنتظر روزی باش که منادی از مکان نزدیک ندا می دهد روزی که همگان صیحه ی رستاخیز را به حق می شنوند. آن روز روز خروج است. 🔹علی بن ابراهیم در تفسیرش که منسوب به امام صادق (علیه السلام) است گوید امام فرمودند: «منادی صیحه ی حضرت قائم ونام پدرش (علیه السلام) را ندا می کند واینکه خداوند فرموده. (روزیکه آن صیحه را به حق بشنوند آن هنگام روز خروج است) منظور صیحه از سوی آسمان بنام قائم (علیه السلام) است وآن روز و است.» 📚تفسیر علی بن ابراهیم قمی، جلد ۲، ص ۳۲۷ 🔸🔸🔸🔸🔸🔸 "بهار عالمیان" بزرگترین کانال تخصصی مهدوی اردکان @mahdi255noor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚘️بهار عالمیان⚘️
🔶🔶🔶🔶 #پسرک_فلافل_فروش #پارت۲۴ 🖌دست سوخته راوی:(سیدروح الله میرصانع) از بالاترين ويژگي هاي آقا
🔶🔶🔶🔶 ۲۵ 🖌عرفان راوی:(دوست شهید) هادي يك انسان بسيار عادي بود. مثل بقيه تنها تفاوت او عمل دقيق به دستورات دين بود. براي همين در مسير خودسازي و عرفان قرار گرفت. اما مسير عرفاني زندگي او در نجف به چند بخش تقسيم مي شود. مانند آنچه كه بزرگان فلسفه و عرفان گفته اند، مسير من الخلق الي الحق و ... به خوبي طي نمود. هادي زماني كه در نجف در محضر بزرگان تحصيل مي كرد، نيمي از روز را مشغول تحصيل و بقيه را مشغول كار بود. در ابتدا براي انجام كار حقوق مي گرفت، اما بعدها كارش را فقط براي رضاي خدا انجام مي داد. شهريه نمي گرفت براي كاري كه انجام مي داد مزد نمي گرفت. حتي اگر كسي مي خواست به او مزد بدهد ناراحت مي شد. منزل بسياري از طلبه ها و برخي مساجد نجف را لوله كشي كرد اما مزد نگرفت! توكل و اعتماد عجيبي به خدا داشت. يك بار به هادي گفتم: تو كه شهريه نمي گيري براي كار هم پول نمي گيري پس هزينه هاي خودت را چطور تأمين مي كني؟ هادي گفت: بايد براي خدا كار كرد، خدا خودش هواي ما را دارد. گفتم: اين درست، اما ... يادم هست آن روز منزل يكي از دوستانش بوديم. هادي بعد از صحبت من، مبلغ بسيار زيادي را از جيب خودش بيرون آورد و به دوستش داد و گفت: هر طور صلاح مي داني مصرف كن! به نوعي غير مستقيم به من فهماند كه مشكل مالي ندارد. ٭٭٭ خانه اي وسيع و قديمي در نجف به هادي سپرده شده بود تا از آن نگهداري کند. او در يکي از اتاق هاي کوچک و محقر آن سکونت داشت. بيشتر وقتش را در خانه به عبادت و مطالعه اختصاص داده بود. او از صاحب خانه اجازه گرفته بود تا زائران تهي دستي که پولي ندارند را به آن خانه بياورد و در آنجا به آن ها اسکان دهد. براي زائران غذا درست مي کرد. در بيشتر کارها کمک حالشان بود. اگر زائري هم نبود، به تهي دستان اطراف خانه سکونت مي داد و در هيچ حالي از کمک دادن دريغ نمي کرد. آن خانه حدود صد سال قدمت داشت و بسيار وسيع بود، شايد هر کسي جرئت نمي کرد در آن زندگي کند. بعد از شهادت هادي آن را به طلبه ي ديگري سپردند، اما آن طلبه نتوانست با ظلمت و وحشت آن خانه کنار بيايد! اربعين که نزديک مي شد هادي اتاق ها را به زائران و مهمانان مي داد و خودش يک گوشه مي خوابيد. گاهي پتوي خودش را هم به آنها مي بخشيد. او عادت کرده بود که بدون بالش و لوازم گرمايشي بخوابد. يک بار مريض شده بود خودش در سرما در راهروي خانه خوابيد اما اتاق را که گرم بود در اختيار زائران راهپيمايي اربعين قرار داد. او در اين مدت با پيرمرد نابينايي آشنا شده بود و کمک هاي زيادي به او کرده بود. حتي آن پيرمرد نابينا را براي زيارت به کربلا هم برده بود. هادي زماني كه مشغول كارهاي عرفاني و ذكر و خلوت شده بود، كمتر با ديگران حرف مي زد. اين هم از توصيه هاي بزرگان است كه انسان در ابتداي راه سكوت را بر هر كاري مقدم بدارد. هادي مي دانست بسياري از معاشرت ها تأثير منفي در رشد معنوي انسان دارد، لذا ارتباط خود را با بيشتر دوستان در حد يك سلام و عليك پايين آورده بود. اين اواخر بسيار كتوم شده بود. يعني خيلي از مسائل معنوي را پنهان مي كرد. از طرفي تا آنجا كه امكان داشت در راه خدا زحمت مي كشيد. هر زائري كه به نجف مي آمد، به خانه ي خودش مي برد و از آنها پذيرايي مي كرد. هيچ وقت دوست نداشت كه ديگران فكر كنند كه آدم خوبي است. اين سال آخر روزه داري و ديگر مراقبت هاي معنوي را بيشتر كرده بود. تا اينكه ماجراي مبارزه با داعش پيش آمد، هادي آنجا بود كه از خلوت معنوي خود بيرون آمد. او به قول خودش مرد ميدان جهاد بود شجاعتش را هم قبلاً اثبات كرد. حالا هم ميدان مبارزه ايجاد شده بود. ادامه دارد.... همراهی با ما در ایتا:👇 @mahdi255noor
از خود ایشان پرسیدن: مردم چگونه امام زمان را ندیده، به ایشان ایمان بیاورند!؟!؟ ✅ جواب ایشان: [ به آنان بگو ] بگو : آیا به رسول خدا (ص) ایمان آوردید؛ در حالی که او را دیده اید؟! [شما چطور] رسول خدا را ندیده ، ایمان آورده اید؛ پس به قائم (ع) ندیده ،ایمان نمی آورید؟!! 📚 بحار الانوار/ ترجمه جلد۱۳ 🔸🔸🔸🔸🔸🔸 "بهار عالمیان" بزرگترین کانال تخصصی مهدوی اردکان @mahdi255noor
🔹اجرای همگانی سرود سلام فرمانده حضور برای عموم آزاد، به ویژه بچه های دهه نودی😎✌️🏽 📆 زمان: دوشنبه ۲۶ اردیبهشت ساعت ١٧:٣٠ 🕌 مکان: جوار حرم شهدای گمنام ترک آباد ⬅️ ویژه دانش‌آموزان ترک آباد •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• @khadem_alshohada_ardakan •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 🔴 اردکان برخط  http://eitaa.com/ardakanbarkhat @ardakanbarkhat 🔸🔸 "بهار عالمیان" کانال تخصصی مهدوی @mahdi255noor