برای من، با دیدن مصادیق متعدد، ثابت شده است که حرامخواریْ هوشِ معنوی را کُند میکند؛ آدم را یک أحمقِ تمامعیار میکند.
حضرت خیر النساء صلوات الله علیها فرمودهاند خدا نماز را واجب کرده است برای پاککردنِ شما از کِبْر.
و این یعنی نمازی که منجرّ به ترکِ تکبّر نشود، به صورتِ صاحباش کوبیده میشود.
ثمّ قَالَ وَ اللَّهِ یَا کُمَیْتُ مَا أُهرِیقَ مِحْجَمَةٌ مِنْ دَمٍ وَ لَا أُخِذَ مَالٌ مِنْ غَیْرِ حِلِّهِ وَ لَا قُلِبَ حَجَرٌ عَنْ حَجَرٍ إِلَّا ذَاکَ فِی أَعْنَاقِهِمَا
اللهم العنهما لعنا وبیلا و عذّبهما عذابا شدیدا یستغیث منه أهل النار بالنار
16.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔳دو جواب به این سوال که چرا امیرالمؤمنین دست به شمشیر نبرد؟ چرا نجنگید؟ چرا حضرت زهرا سلام الله علیها پیشقدم شد؟
یک دلیل از زبان حضرت زهراء و دیگری از أميرالمؤمنين علیهماالسلام
کانال راوی تاریخ
دیروز: شپشوهای طالبان
امروز: جنبش أصیل منطقه
دیروز: تروریستهای تحریر الشام
امروز: جنبش أصیل منطقه (۲)
دوستان عزیز
شیعیان گرامی
طلاب محترم
برای ظهور إمامِعصر علیهالسلام وقت معیّن نکنید
خود را دروغگو ننامید.
خود را مضحکهی دانایان نکنید
گناهِ توقیت را در پروندهی أعمالِ خود ثبت نکنید
گوشِ خدا به دهانِ من و شما نیست
ظهور حق، زمانای دارد که مُظهِرش میداند.
گوشدادن به دروس آقای مروی، مصداقِ تدرّس با أعمالِ شاقّه است؛ من هم که غریقِ بحارِ مازوخیسم.
خاورمیانه، این مادرِ همیشهآبستنِ ربعِ مسکون، اینبار گویا قرار است چندقلو بزاید.
و پناه بر خدا از نوزاداناش
أميرالمؤمنین علیه السلام روزی در مسجد کوفه فرمودند:
«ای مردم، ما گرفتارِ روزگاری ستمگر و زمانای سخت و دشوار شدهایم ..
باید که دنیا در نظرِ شما خوارتر و بیارزشتر از پوستِ جو و ریزههای دُمِ قیچی باشد.
از گذشتگان درس بگیرید قبل از اینکه آیندگان از کارِ شما درس بگیرند.
دنیا را رها کنید، که ناپسند است.
آنها که از شما دلبستهتر به دنیا بودند میبینید که [مُردهاند و دنیا را] رهایَش کردهاند.
وای، که چه بسیار فریبِ نیرنگِ او را خوردند، به خیالِ اینکه مادر شیردهِ آنها است.
و چه بسیار دلبستگان به دنیا زیان دیدند وقتی این مادر از آنها قطعِ شیر کرد.
إسرائیل با تصرف پنج شهر در بلندیهای جولان، قسمتای از سهم خودش از خاک سوریه را وصول کرد.
یکی از مطالبِ بسیار سودمندی که مرحوم مظفّر در کتابِ نازنینِ «المنطق» آورده است، این است که یک بدیهی برای اینکه در نزدِ شما نیز بدیهی باشد، محتاجِ چند چیز است، که یکیشان عبارت است از «إلتفات». یعنی تا زمانیکه شما به مسألهی الفْ هیچ توجهای ندارید، بدیهی است که بدیهیبودن یا بدیهینبودناش حکمْ به إنتفایِ موضوع است.
لذا کاملاً معقول و منطقی است که کسی جزوِ بزرگان باشد و سخنای خلافِ بداهت بگوید؛ صرفاً چون إلتفات نداشته است
و این نقصِ بزرگ و کبیرهی موبقة نیست.
مثلا:
أکثرِ صرفیّین وقتی به معنای تکثیر از معانیِ بابِ مفاعلة میرسند، این دو مثال را میزنند [و بس] «ضاعَفتُ أجْرَ زیدٍ» و «کاثَرتُ إحساني علیه»
ولی به ذهنِ مبارکِ هیچکدامشان نرسیده است که شاید معنای کثرتای که از این دو جمله میفهمند، ناشی از معنای خودِ مادّه (ضاعفت: زیاد کردم، کاثرت: کثرتاش دادم) باشد، نه مرهونِ وزن.