یکی از مطالبِ بسیار سودمندی که مرحوم مظفّر در کتابِ نازنینِ «المنطق» آورده است، این است که یک بدیهی برای اینکه در نزدِ شما نیز بدیهی باشد، محتاجِ چند چیز است، که یکیشان عبارت است از «إلتفات». یعنی تا زمانیکه شما به مسألهی الفْ هیچ توجهای ندارید، بدیهی است که بدیهیبودن یا بدیهینبودناش حکمْ به إنتفایِ موضوع است.
لذا کاملاً معقول و منطقی است که کسی جزوِ بزرگان باشد و سخنای خلافِ بداهت بگوید؛ صرفاً چون إلتفات نداشته است
و این نقصِ بزرگ و کبیرهی موبقة نیست.
مثلا:
أکثرِ صرفیّین وقتی به معنای تکثیر از معانیِ بابِ مفاعلة میرسند، این دو مثال را میزنند [و بس] «ضاعَفتُ أجْرَ زیدٍ» و «کاثَرتُ إحساني علیه»
ولی به ذهنِ مبارکِ هیچکدامشان نرسیده است که شاید معنای کثرتای که از این دو جمله میفهمند، ناشی از معنای خودِ مادّه (ضاعفت: زیاد کردم، کاثرت: کثرتاش دادم) باشد، نه مرهونِ وزن.
خَـطّ. (مَهدي عامِلي)
أميرالمؤمنین علیه السلام روزی در مسجد کوفه فرمودند: «ای مردم، ما گرفتارِ روزگاری ستمگر و زمانای
الحمد لله رفت و از لیستِ مقدّساتمان حذف شد و الآن بهراحتی میتوانیم از ظلمها و جنایتها و کفر و نفاقاش سخن بگوییم.
الحمد لله.
یکی از مهمترین نکاتای که رهبر إنقلاب در سخنرانی امروزشان فرمودند این بود که «خالیکردنِ دلِ مردمْ جُرم است»
و من نیز عمیقاً به آن إعتقاد دارم.
توی یک کانال عضو هستم با نام «اللطائف الإلهیة» که هیچ ربطی به «کمدی إلهی» دانته ندارد.
مردم بیذوق شدهاند واقعا.
به علم حضوری، جای سوختگیِ هر فحشی که قورت میدهیم روی قلبمان میمانَد.
خَـطّ. (مَهدي عامِلي)
من وَحدَتِ وجودی إنکار ائدهردیم، هر آن قانتک دامارلاریمدا جَریانین اولماسایدی
به بامِ هیچکسی جز تو پَر نخواهم زد
که نیست مثلِ تو در خَلقِ روزگار یکی
تقویٰ یعنی بتوانی خود را از زشتیها باز بداری، آنگونه که دستها هنگام خطراتِ آنی حجاب و حافظِ چشم میشوند؛ فوراً و بی هیچ شکّ و تأملای.
کسی که یک تصادف جزئی را گردن نمیگیرد و فرار میکند، اگر فردا ماشین را به یک آدم بزند قطعاً در میرود.
آدمای که از ضائعکردن حقوق دیگران، در حد دههزارتومن، إباء ندارد قطعا اگر دستاش به إختلاس میلیاردی برسد نه نخواهد گفت.
پدری که به سرنوشت فرزنداناش، که نهایةً پنجنفر هستند، اهمیت نمیدهد، اگر فردا مدیر و شهردار و چیچیدار بشود قطعاً به زیرمجموعهاش أهمیت نمیدهد.
طلبهای که درس نمیخوانَد، و فعلای به این سادگی را ترک میکند، قطعاً در آینده وظائف بزرگتر از آن را نیز انجام نخواهد داد.
طلبهای که درس نمیخوانَد، صرفاً بیمصرف نیست؛ مضرّ و مضلّ است و آفتِ دین و إبتلای مسلمین.
حدسِ آیندهی آدمها از طریقِ مشی و سلوکای که الآن إختیار کردهاند، کرامت و فضیلتِ بزرگای نیست.