مهدي عاملي [کانال]
گزارهی «قالَت معاویة» را اگر یک عامّی بگوید دلالتای بر هجوِ معاویه ندارد، أما اگر یک عالِم به لغ
نقل است که أمّجمیل (زنِ أبولهب و خواهرِ أبوسفیان) به تلافیِ تبّت یدا أبيلهب و وَٱمرأتُه حمّالة الحطبْ پیامبر را مُذَمَّم (عکسِ مُحَمَّد) نامید و همهی قریش نیز ایشان را به همین نام ناسزا میگفتند؛ که مذمّمْ دیوانه شده است و مذمّمْ کافر است و مذمّم کذا و کذا
و پیامبر فرمود:
إنَّ اللَّهَ أَنْسَاهُمْ ذِكْرَ اسْمِي وَ هُمْ يَسُبُّونَ مُذَمَّماً وَ أَنَا مُحَمَّدٌ
خدا اسمِ مرا از یادِ آنها بُرد، و آنها سبّ میکنند مذّمم را، درحالیکه من محمّد هستم.
خب،
بادبانها را بکشید، به عقب برمیگردیم؛
بهجایِ
دلالت تابعِ إراده است.
بگوییم:
آیا حضرتعبّاسیْ دلالت تابعِ إراده است؟
در جهانای که إتّفاقِ محضْ حاکم است، درسگرفتن از إشتباهات و تکیه بر تجربهها یک طنزِ تلخ است.
وقتی بیمار میشوید و ظاهرا خودتان هیچ تقصیر یا قصوری نداشتهاید، شکر و حمد را زیاده کنید، که لطف خاص خدا شاملتان شده است.
حقیقت تلخ است، آری، لکن بر مذاقِ فرزندانِ دنیا؛
أما بر ذائقهی مردانِ آخرت، فَأَحلیٰ مِنَ العَسَل.
[معاشرتِ شبانه]
گاهی متعلَّقِ نَفيْ مقیَّد است، درحالیکه حکمْ واقعاً مالِ موضوعِ بیقید است؛ غرض در این تقییدها مبالغه در نفيِ مقیّد است، لذا قیدش دلالتای بر إثباتِ حکم در غیرِمقیّد ندارد.
مثلاً
نقل است که رسولِ خدا صلی الله علیه و آله فرمودهاند: خدا را به بندهای که قسمتای از داراییاش طعمهی حوادث نشود نیازی نیست [یعنی اگر هییییچ صدمهای به أموالات نمیرسد، حتی به اندازهی یک مریضی و پنچری و شکستن قوری و أمثالها، به هوش باش که خدا بیخیالات شده و در حالِ سقوطِ آزاد هستی].
خب،
واضح است که خدا به هیچیک از بندگاناش نیازی ندارد، نه اینها، نه دیگران
أما بر فرضِ محال اگر خدا به بندگاناش نیاز داشت، قطعاً از اینچنین بندگانی بینیاز میبود.
إطلاع ندارم أصولیها از این حیثیات در بحثِ ألفاظ و دلالت سخن گفتهاند یا نه.
[پایانِ معاشرتِ شبانه]
کلمة و کلام بیش از اینکه راویِ حقیقت باشند، خالقِ واقعیتاند
بسا سخنای که نعمتای را زائل کند
و جنگای برافروزد
یا دوستیْ زایَد و رستگاری بیافریند
یا علی، وقتی مردم را مشغول به مندوبات دیدی، بر فرائضْ ملتزم باش.
ترک أولیٰ، یعنی ترکِ أوجب با إشتغال به یک واجب یا یک مستحب
عاقل آن است که بداند واجبها بیشمارند و او باید أوجبها را بشناسد و برگیرد.
لِمَ ذَهَبتَ: چرا رفتی؟
لماذا ذَهَبتَ: چرا رفتی؟
عربی زیبا و کامل و در اوج است.