بخشی از مسئله امروز ناشی از برساخت این انگارهی فرهنگی از نهاد انتخابات و مناظرات است که از سال ۸۸ به بعد در اذهان جامعه قوت گرفته و از نوعی میدان جدال حکایت میکند که در آن اصالت نه با برنامه، کارآمدی و صلاحیت است، بلکه تکلم کینهتوزانه، افشا و تخریب محوریت دارد. این تلقی قدرتمند در ذهنیت جامعه از جناحها و احزاب نیز سرریز شده است. انتخاباتی انتخابات است که محل منازعه باشد و این خوانش از مفهوم رقابت که مبتنی بر واگرایی حداکثری است، افزایش مشارکت و شلوغی صندوقها را از طریق تهییج و ایجاد دوقطبیهای درون اجتماعی دنبال میکند. اگرچه که واقعاً این منش انتخاباتی میتواند کمیت آراء ریخته شده در صندوقها را افزایش دهد اما آنچه که در خلال این فرایند تحت صدمه و آسیب است، مسئلة همگرایی اجتماعی است. خروجی مناظرات جدلی، توئیتهای تقابلی و لفاظیهای موعد انتخابات، انتقال و اشاعة این خوی در میان قشربندیهای اجتماعی و مردم است. مردم هم در نهایت به دوقطب معارض مبدل می شوند.
دولت روحانی همینگونه بر سرکار آمد و اگر دولت او دولت نسبتاً موفقی بود این واگرایی عمیق تر میشد و حال که چیزی تا پایان مخروبة دولت دغلباز باقی نمانده، شکافهای درون اجتماعی جای خود را به ناامیدی اجتماعی داده است و از چاهی به چاله ای گذر کردیم. این ناامیدی اما دیگر با ایجاد دوقطبی و شور و هیجانهای مرسوم انتخاباتی درمان نمیشود. من تردید دارم نبود لاریجانی، جهانگیری یا حتی پزشکیان به میزان قابلتوجهی در مجموع آراء اثرگذاری داشته باشد! به عبارتی نبود آنها را نبود سلایق سیاسی تصور نمیکنم مگر برای آن گروه از مخاطبینی که در زمرة فداکاران و هواداران پروپاقرص دولتهای اصلاحات و اعتدال باشند که بعید است با تمام فضاحتهای این هشت سال تعدادشان قابلتوجه باشد! احساس میکنم برخلاف بحث و نظرهای این دو سه روز که بر اساس برخی ظنیات، کاهش هر چه بیشتر مشارکت را پیشبینی میکرد، سایر مردم به جز آنهایی که اینگونه مبتنی بر ایدئولوژی و گفتمان رأی میدهند، چشمشان به جذبه کاندیداهاست. به نظر حتی آنهایی که اجمالاً با صندوق قهر کردهاند، یا تردید دارند نیز با حضور و فعالیت انتخاباتی کاندیداهایی که نوعی ایدة نجات، و نوعی گفتمان امید و بازسازی جامعه را نمایندگی میکنند نهتنها شانس بیشتری برای پیروزی دارند، بلکه ظرفیت خوبی برای افزایش قابلتوجه مشارکت نیز هستند.
کاریزمای یک کاندیدا بخشی به ویژگیهای شخصیتی و رفتاری فرد متوجه است و بخشی مبتنی بر این است که جامعه چه انگاره و ایماژی از او را با خود حمل میکند. اگر در میان این ۷ نفر کسی بتواند توجه و انگیزه آن گروه از مردم که لزوماً جناحی و ایدئولوژیک رأی نمیدهند (که اکثریت جامعه چنین است) را جلب کند، هم معضل امید قابلدرمان است و هم مسئله مشارکت حداکثری. اگر کسی بتواند اعتماد و محبت کوچه و بازار را کسب کند، می تواند نحوی از همگرایی مجدد را آغاز و با شروع دولتش امتداد و تقویت آن را در پیش بگیرد. پس این روزها روزهای کوچه و بازار است، روزهای که طبقه متوسط و پایینی جامعه باید نحوی از کاریزمای عاطفی را توأم با انگیزه نجات ببینند. کسی که خود را در مقابل اشرافیت، تنبلی و فساد قرار بدهد؛ وابسته به ظرفیت روزهای باقیمانده به مشارکت بالای ۵۵ یا حتی ۶۰ درصد امیدوارم.
پ.ن: مباحثات نظری حول مساله مصلحت یا قانون یکی از برکت های این دوره است که با ورود متخصصین امر، حتما در این زمینه هم پیشرفت هایی حاصل می شود.
@Mahdi_takallou
مستند «دیوارکش» تلاش میکند تلاقی سیاست و امر جنسی را از دریچه تاریخ بازنمایی کند. صراحتاً کانون توجه این مستند، آن لحظهای است که امر جنسی، در هاضمه سیاست و قدرت واقع شده و در طی این فرایند، استحاله میشود. استحاله شدن امر جنسی، قرارگرفتن آن در موقعیتی غیراصیل و نامربوط است؛ در این لحظه امر جنسی خودش دیگر خودش نیست و در رویکردی کژکارکردی، طفیلی امر سیاسی قرار میگیرد. مضافاً که این غریزه نیرومند انسانی، بهواسطه اثرگذاری عمیقش در سبک زندگی انسان، فرهنگ را نیز با خود میکشد و به گرداب سیاست میاندازد. در این شرایط، نه فقط امر جنسی، بلکه بهطورکلی فرهنگ مقولهای ثانوی و درجه دوم تلقی میشود. «دیوارکش» تلاش میکند پشت پردههای وضعیت اجتماعی امروز را که همواره ذیل امر سیاسی بازی داده شده، برای مخاطب افشا کند و امیدوار است با ایجاد بصیرتی در او، یادآور شود که سیاستمداران و قدرتگرایان هم در کنار سرمایهسالاران و تاجران، سکس، امر جنسی و زن را جز به مصدر ابژگی قدرت نمینشانند؛ لذا تا همینجا معتقدم این مستند باید همین روزهای پیش از انتخابات و هر چه زودتر در ابعادی گسترده تماشا شود. اما دو مطلب را در ادامهٔ تکمیل کنم.
اول. گرفتاری ما البته بیش از این است. مسئله اصلی در حقیقت همفراخوانی امر جنسی و زن است. الهیات صنعت سکس، انسان مصرفی را به منتهیالیه دنیاگرایی یعنی بدن دعوت میکند و معالاسف در این چرخه زن و بدن مترادف یکدیگر واقع میشوند. زن به نحوی بدیهی همان بدن انگاشته میشود و گویا این زن است که ما را به آنجا که بدن، امری پرستیدنی است رهنمون میسازد. معنای زن چه در قرائت سنتی و چه در قرائت مدرن همین است، با این تفاوت زن (بدن) در یکی حفظ و در دیگری خرج میشود. چالش اصلی ما معنای فرهنگی زن است؛ ما باید بتوانیم رابطهی چسبندهی زن و بدن را در هم بشکنیم و معنای جدیدی بازتولید کنیم. این معنای جدید چگونه ساخته میشود؟ بخشی از این معنا ذاتی و بخشی از این معنا از طریق تراکم و انباشت شمایل دیگری از حیات زن متولد میشود. به نظر این مستند نیز نتوانسته از این حجاب رها شود و تنها با مفروض پنداشتن این وضعیت (تلازم زن و بدن در دنیای مردانه) خواسته مخاطب را نسبت به دستدرازیهای قدرت ایمن سازد.
مسئله دوم اینکه این نحو از رابطه سیاست و امر جنسی، رابطهای محتوم و محکوم نیست. ضرورتی ندارد که همواره در تداخل سیاست و امر جنسی، با غلبهٔ سوژه قدرت و بازیچه شدن امر جنسی مواجه شویم. اگر گرفتار خوانشهای فوکویی نشویم، قدرت میتواند امری استیلاگر نبوده و امر جنسی میتواند افیون تودهها نباشد. بلکه در رابطه همزیستی میان این دو، امر سیاسی، باید تلاش کند امر جنسی را به موقعیت اصیل خود بازگردانده و نیز در این باره موظف است. به عبارتی، در دوران پیش از تحقق دولت اسلامی، آن چه ضرورت دارد این است که بتوان سیاق دیگری از سیاست و سیاستورزی را در سپهر سیاسی جمهوری اسلامی مستقر کرد. این دغدغه ما را به بازتعریف رابطه سیاست و امر جنسی دعوت میکند و نه انهدام آن.
@Mahdi_takallou
9.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مستند دیوارکش را باید همین روزها دید. همین روزها که برخی با امر جنسی میخواهند رأی آوری کنند.
هم ببینید و هم مردم را به تماشا دعوت کنید... همین روزها.. فردای انتخابات دیر است...
اما در نگاهی بلندمدت تر آنها که دلمشغول سیاست در معنای اسلامی - انقلابی آن هستند، و آنها که پیگیر مسایل حوزه زنان اند باید راجع به تداخل سیاست و امر جنسی ساعتها به گفتگو بپردازند.
لینک تماشا:
https://filmgardi.com/p/45ed
جامعه متعادل | مهدی تکلّو
موضوع رأی بدهیم و ندهیم نبود! ناشی گری نکردیم. در مورد این صحبت کردیم که عدهای سرمایهسالار و پهلوینما میخواهند مردم مثل کبک سرشان در برف باشد، سیاسی نباشند، خودشان در قدرت بخورند و بچاپند و نسلهای بعد از خودشان. آمدیم دست بالای اعتراض و داد و هوار را ما داشته باشیم.. دلمان میخواست بیشتر صحبت ها را مردم کنند و صدایشان را بالا ببرند. منتهی مردم رادیکال تر از اینها بودند. لذا هم از بالا فحش خوردیم هم از پایین، عالی بود :))
پ.ن: به غایت امیدوارم به آینده
23.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👆فکر خوبی ست: روز دختر بهانه ای باشد برای پاسداشت و تحکیم رابطه ی شگفت انگیز «پدر-دختری»
جامعه ما از دختران میخواهد در اوایل نوجوانی، دخترانگی خود را کنار گذاشته و برای موفقیت و پیشرفت در ادامه زندگی، خود را به معیارهای مردانه مجهز کنند.
نیروی خلاق و قدرتمند عاطفه ی دخترانه معمولاً نه نشانه برتری و خاص بودگی او، بلکه در دنیای توفق عقلانیت مدرن، نوعی کژکارکرد است. در حالی که عاطفه هیچ تداخل و تعارضی با قوه عاقله ندارد.
پدر از خلال رابطه پدر دختری به خصوص در دوره هویتیابی دختر، نقشی اساسی در پرورش این استعداد خارق العاده در او دارد. پدر میتواند این چشمه جوشان را جوشنده تر یا آن که کور کند.
لذا روز دختر را باید به مثابه ی یک نسبت (دختر خانواده بودن) و به منزله ی یک مسلک ( دخترانگی ) گرامی داشت؛ فارغ از سن و وضعیت تأهل...
چرا روزی به نام پسران گرامی داشته نمی شود؟ نمیدانم، اما از باب «وعاشروهنّ بالمعروف» بهتر میدانم جامعه ما یاد بگیرد که به بهانه های مختلف زنان را تکریم کند. اگه به دنبال بهانه و تذکار بیشتر باشیم،
پیشنهاد روزی به نام روز خواهر هم شاید پیشنهاد جذابی باشد. روایت میگوید خدا با زنان مهربان تر است...
دکتر کچوییان اینجا بحثی از حاق معنای سیاستمدار میکنند که قابل توجه است؛ سیاست مدار کسی است که رتوریک بالایی دارد، قادر است در صحنه ی واقعی و پیچیده ی سیاست و قدرت کنش سیاسی کرده و میتواند سه سطح از بدنه مردمی، نخبگان و مسوولین را از قطب های مختلف همراه و همگرا کند. لذا رییس جمهور در این شرایط ویژه کشور که اولاً در بسیاری حوزه ها با مخروبه های دولت فعلی مواجهیم و از سویی مردم دچار یاس و انفعال اختیاری شده اند، باید بتواند نوعی وفاق عمومی و میزانی از جنبش امیدواری را در بدنه اجتماعی و حاکمیتی نمایندگی کند، و این مهم تنها با بخشنامه و دستور و طرح و برنامه حاصل نمی شود. هر چند در نگاه آرمانیتر، از میان این ۷ کاندیدا از این جنبه کسی را در حد اعلی سراغ نداریم (شاید حد اعلی آن امام و رهبری باشد) اما این برداشت که مقبولیت را نوعی مزیت خلق الساعه بدانیم که حالا بودن یا نبودنش نکته ویژه ای ندارد و مشخص شدنش را به بعد از رای گیری حواله دهیم دقیق نیست. فرض کنید هیچ تخمین کمی از گزینه انتخابی مردم در دست نداریم. باز در اینجا باید تلاش کنیم ببینیم چه کسی بیشتر واجد چنین توانایی و این نوع از عمل سیاسی است. من رئیسی را ابدا منجی نمیدانم اما او میتواند برند ایده نجات را برای خود تثبیت کند. این که تقریباً ۶۵ درصد کسانی که در ۹۶ به روحانی رای داده اند اما این بار انتخاب شان رئیسی است را از این منظر ببینید.