eitaa logo
جامعه متعادل | مهدی تکلّو
1.6هزار دنبال‌کننده
951 عکس
111 ویدیو
20 فایل
دانشجوی دکتری جامعه‌شناسی سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی پژوهشگر مطالعات جنسیت و جامعه کانال‌ها و صفحات من⬇️ https://zil.ink/mimte
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺 2 واحد «زن در اسلام» یادداشتی در مورد نگاه متفاوت انقلاب اسلامی به جایگاه زنان
جامعه متعادل | مهدی تکلّو
🌺 2 واحد «زن در اسلام» یادداشتی در مورد نگاه متفاوت انقلاب اسلامی به جایگاه زنان
🌺 2 واحد «زن در اسلام» . . . 🌱تنها مکتبی که زن را جنس دوم نمیداند نگاه اسلام انقلابی ست. باید برای نگاه اسلام انقلابی به زن ، همین جلسه ی ساده، صمیمی و دبش را مثال آورد. این جا بیت نیست. همین جا که بین زن و مرد حتی دیوار نکشیده اند، بیت نیست. اینجا است. مجاهدان اسلام پس از عملیات به جلسه ی «خسته نباشید» رفته اند. اینجا جنسیت در لایه ی دوم معنا و فهم می شود. آنچه مهم است هویت انسانی ست؛ به واسطه ی آن که خدا انسان را از نفس واحد آفریده و این انسان فارغ از جنسیت، رابطه ای دارد با خدا، با وضعیت امروز اسلام، و ولایت. . . . 🌱این تفکر اسلام انقلابی ست که هم، زن را از پستوهای محافظه کارانه ی ظاهراً مقدس بیرون آورد و هم از آن طرف، از دستاویز هوس آلود اندیشه غربی دور نگاه داشت. نه قبول کرد که زن باید در خانه بماند و فقط به فرزندداری و شوهرداری بپردازد. چه اگر این را هم اصل بدانیم ، بدون نگاه تمدنی و جبهه ای به اسلام، زن حتی در تربیت فرزند هم موفق نخواهد بود. یعنی اصلا معلوم نیست فرزندش را به چه جهت و به چه قصدی دارد تربیت میکند. تربیت مقصد دارد هدف دارد جهت دارد. و معلوم نیست شوهرداری اش به نفع کجا تمام خواهد شد. از سویی دیگر، نه زیر بار آن رفت که به بهانه های دروغین آزادی و حقوق برابر، زن را به عرصه های مردانه بکشاند و از زن، مردواره های دیگری بسازد. . . . . 🌱اسلام انقلابی چیز عجیب و غریبی نیست. دارم در مورد تقریر متعالی انقلاب اسلامی از اسلام صحبت میکنم. اسلام حقیقی که انقلاب اسلامی به دنبال آن ست. که نه نگاه سنتی مخلوط با شرع را به زن برای زن می پذیرد و نه نگاه مسموم مدرن را. حقیقت جایگاه زن در اسلام همین است. زن و مرد ، مساوی در تکالیف اجتماعی اسلام، اما نا متشابه. مساوی در رابطه با حکم جهاد اما نامتشابه ( و جاهدو فی الله حق جهاده ). مساوی در نسبت با ولی اما نامتشابه. دوشادوش با مردها در مبارزه در همه عرصه ها اما نامتشابه. هم عرض با مردها در تکالیف اجتماعی اما نامتشابه. . . . . 🌱زن در اسلام همین است که در این جلسه ی ساده می بینیم. بدون هیچ حرف اضافه. زن و مرد هر دو مسئول در پیش برد جبهه اسلام که کمال حقیقی بشر از این مجرا تامین می شود. خواه در عرصه ورزش. خواه عرصه های دیگر @segerme
درباره ی «چپ اسلامی»! ✊🏻 🔹مفهوم هر قدر هم که مبدع اش اصرار کند که التقاطی نیست، برعکس التقاطی ست. اساساً از پشت عینک اندیشه های مدرن (به معنای اصطلاحی اش) به اسلام نگاه کردن التقاط است. وارد شدن به دوگانه ی چپ - راست یا مارکسیسم -لیبرالیسم مستلزم تکیه بر مبنای فلسفی این دوست و فهمیدن اسلام در مقیاسهای این دوگانه التقاط بلکه ظلم به اسلام است. به یک نحو بهتر است چپ اسلامی را همان اسلام اندود کردن چپ تلقی کرد. چرا که اسلام فرم نیست ، اسلام لباس نیست که تن دیگران کنیم. اسلام خودش محتواست. هم محتوای منحصر به فرد دارد هم فرم خودش را. 🔹اسلام یعنی لا اله الا الله و این یعنی نفی طواغیت در تمام ابعاد. کوچک یا بزرگ، درونی، داخلی یا خارجی. و به این معنا اسلام خودش انقلاب است؛ انقلاب هر لحظه ای. و تلبّس به لباس اسلامی یعنی انقلابی گری. انقلابی گری اصلا پایان ندارد که بخواهد به محافظه کاری دچار شود. محافظه کاری اگر به معنای استحاله شدن توحید و رجعت به شرک باشد دیگر از دایره اسلام خارج است. اصلا اسلام نیست. لذا اسلام به اندیشه چپ هم نیاز ندارد. مسلمانان یا حقیقتاً اسلامی هستند که اگر چنین است یعنی علیه پایین انقلاب کرده اند و به بالا می روند، و یا از حقیقت اسلام تهی هستند که باید علیه خود انقلاب کنند چرا که گرفتار طاغوت اند. به تبع انقلاب اسلامی 57 هم از این رهگذر مستثنی نیست. ⚠️شاید اگر خالق مفهوم « چپ اسلامی » دغدغه هایش را در عبارت « مسلمان چپ » معرفی میکرد راحت تر می شد کنار آمد. 🔹علاوه بر این به نظر میرسد باید از التقاط در معنای « انقلاب » هم جلوگیری کرد. انقلاب اتفاق نیست. برهه ای از تاریخ یک جامعه نیست. انقلاب فرآیند قیام گروه مقاومت علیه گروه محافظه کار نیست. انقلاب یک روح و یک روحیه است که جریان دارد و در حال سیروریت است. مادامی که علیه طاغوت و کفر و استکبار در حال قیام هستیم انقلابی و مسلمان هستیم. مادامی که به طاغوت تن داده ایم اصلا مسلمان نیستیم. انقلابی را نباید به معنای رادیکالش فهم و به شورش و براندازی تصویر کرد. 🔹در برابر قوانین بد چه کنیم؟ قوانین یا مستقیماً شرعی هستند یا اگر جعل شده اند به واسطه و به اعتبار حکومت اسلامی مشروعیت می یابند و شرعی می شوند (مثل حکم فقهی قوانین راهنمایی و رانندگی). پس شورش (آنارشیسم) علیه قوانین بد یعنی شورش علیه شرع! و شورش علیه شرع با التزام به شرع یکجا جمع نمی شود. و این جا به مفهوم تناقضی و التقاطی بهتر پی می بریم. ⭕️قوانین بد را باید در چارچوب التزام به قانون و نه آنارشیسم اصلاح کرد. اینگونه نیست که تنها راه تغییر قوانین بد ، شورش باشد. چه اگر که اصلاح قانون را در فقط هرج و مرج ببینیم، این قرائت از اسلام و انقلاب، آری توجیه محافظه کاری خواهد بود. لیکن چنین نیست. ⚠️عدالت خواهی (در حکومت اسلامی) هم اگر از جاده قانون خارج شود، در غایت به تضعیف عدالت منجر خواهد شد. چرا که انقلاب اسلامی خودش بزرگترین عدالت خواه است. و تضعیف بزرگترین عدالت خواه و یاری ندادنش یعنی تضعیف عدالت. 囧 @segerme
💰 اقتصادی اسلامی، وصله ی ناجور زوری یا چی؟ ➕شهید صدر در کتاب اقتصادنا میان علم و مکتب تفاوت و تمایز قائل می شود. علم اقتصاد دانشی ناظر به تببین روابط میان پدیده ها و رویدادهای اقتصادی است و مکتب اقتصادی، اصول اساسی و نظریات کلان راهبردی در زندگی اقتصادی جامعه به تعبیر شهید صدر قلمداد می شود. ➕علم اقتصاد فارغ از ارزش ها و آرمان ها قواعد درون اقتصادی را کشف و تببین میکند و از هر گونه دخالت ارزش‌ها به دور است. اما مکتب اقتصادی چارچوب کلانی است که نظام ارزشی اش را بر علم اقتصاد سیاسی حاکم میکند. به یک معنا علم اقتصاد دغدغه اش اقتصاد بما هو اقتصاد است و فارغ از هر گونه ارزش گذاری و آرمان خواهی به دنبال تنظیم روابط میان مؤلفه های اقتصادی ست. حال آن که، مکتب اقتصادی بی آنکه سودای دخالت در این روابط علمی ِدرون اقتصادی را داشته باشد، از اقتصاد و نقش آن در زندگی اجتماعی – اقتصادی به مثابه یک ابزار صحبت میکند. ➕به عبارتی علم اقتصاد دانشی ناظر به درون اقتصاد است؛ انگار که روی اقتصاد بایستید و بی توجه به هرچه بیرون از اقتصاد است، فقط به درون آن بنگرید. اما مکتب اقتصادی روی جامعه می ایستد و به تمام جامعه می نگرد و سپس احوالات اقتصادی جامعه و این که در بستر آرمان ها و ارزش های جامعه، چه مسائلی به دوش علم اقتصاد قرار گرفته و چه ملاحظاتی شامل حالش می شود را تعیین میکند. مکتب اقتصادی بن مایه های فرهنگی- اجتماعی دارد و لذا بی جهت و بی طرف نیست. ارزشهای اخلاقی را در صدر می نشاند و سایر نظام ها را به خدمت آن نقاط هدف می گمارد. ➕به جهت مثال، عدالت یکی از اساسی ترین دغدغه های مکتب اقتصادی اسلام است. علم اقتصاد نفیاً و اثباتاً نظری در مورد عدالت به دست نمی دهد. از طرفی دیگر مکتب اقتصادی هم در باب قواعد و قوانین دخالت نکرده و برای مثال طرحی درباره نسبت سرمایه و سود، عرضه و تقاضا، قیمت و تقاضا و ... ادعا نمیکند. مکتب اقتصادی از طرفی وجوه اقتصادی اهداف کلان و ارزش های اخلاقی و آرمانی جامعه را تشریح میکند و از طرف دیگر، روشن می سازد که چه سبک قوانین اقتصادی نافی ارزش ها و علیه آرمان ها خواهد بود، پس به کار گرفته نشود؛ و چه دست قواعد علم اقتصاد آن ها را مقتضی می نماید، پس استفاده شود. علم اقتصاد، اقتصاد است برای اقتصاد و مکتب اقتصادی، هنجارها، ارزشها، ضرورت ها و اهداف جامعه است با تمرکز بر اقتصاد و با نگاه از دریچه اقتصاد. و از این منظر علم و مکتب رابطه عموم و خصوص مطلق دارند. ➕ در پایان شاید این تمثیل خالی از فایده نباشد. که مکتب اقتصادی بیشتر به یک نقشه کلان می ماند که مقاصد را می نمایاند. قوانین مدنی اقتصاد در نقش علائم راهنمایی و رانندگی به بایدها و نبایدهای حقوقی مبادرت می ورزد و علم اقتصاد در این میانه شیوه حرکت خودرو را بی هیچ ارزش گذاری تشریح میکند. 囧 @segerme
🏴هیات! که چی؟ بیاید تصور کنیم ما از بچگی تو هیات بزرگ نشدیم و چیزی به اسم هیات برامون عادی نشده باشه اصلا بیاید تصور کنیم چیزی به اسم هیات وجود نداشته و ایده ی تشکیل هیات تازه به ذهن ما رسیده. اون وقت دیگه باید هدف از هیات رو توضیح بدیم و بگیم غرض از هیات چیه و اساسا با هیات می‌خوایم چیکار کنیم و کدوم خلأ رو می‌خوایم با ایده ی «هیات» پر کنیم. 🏴 اما چرا باید هدف از هیات رو بازخوانی کنیم؟ اگر شما به راننده ببینید که فقط رانندگی میکنه بدون اینکه مشخص کنه مقصدش کجاست ، ما به بی عقلی محکومش میکنیم. اگر اون راننده بگه من مقصد برام مهم نیست فقط میخام از جاده لذت ببرم، این بار ما اون رو به هواپرستی متهمش میکنیم. ما هم اگر ندونیم هیات برای جلو بردن چه کاری می‌خوایم عملاً داریم همین برخورد رو با هیات میکنیم. العامل علی غیر معرفة ، کالسائر علی غیر طریق، لن یزید السرعة السیر الا بعداً عمل کننده بدون معرفت مثل رونده ی خارج از مسیره که هر چقدر تند تر حرکت کنه دورتر میشه. 🏴خب چطور مشخص کنیم هدف از هیات چیه؟ برای این کار باید به نظر من باید به خود امام حسین علیه السلام رجوع کنیم. «هر هدفی که امام حسین برای اون هدف مهم به شهادت رسید ، امتداد و پیگیری اون هدف ، می‌تونه غرض از تشکیل هیات باشه» نمیشه امام حسین واسه یه چیزی جنگیده و شهید شده باشه و ما برای یه چیز دیگه ای گریه کنیم. اگر هیات نزدیک ترین تشکیلات شیعی به مکتب اهل بیت باشه پس باید بیشترین قرابت رو هم با اهداف اهل بیت داشته باشه. اگر امام حسین برای نفی حکومت هر چیزی جز الله شهید شد، پس هدف از گریه و روضه و هیات هم نمیتونه چیزی جز مبارزه دایمی با طواغیت زمان باشه. و اگر علت تامه تشکیل هیات رو مشخص کردیم، حالا میتونیم ویژگی های هیات هم احصا کنیم. با این تفاسیر اساسا در و دیوار باید یک فلش بیشتر نداشته باشه. هر چیزی جز اون هدف اگر برای هیات موضوعیت پیدا کنه داره هیات رو از بودن درمیاره؛ اگر مقصد شد قیام علیه حکومت ما سوا الله، بنابرین تزیینات، مداحی، تبلیغات و تمام ارکان هیات باید به سمت مقتضی کردن این هدف حرکت کنه. 🏴نسبت هیات و انقلاب ۵۷ چطور میشه؟ اگر انقلاب امام خمینی ره به قصد نفی طواغیت و برپایی حکومت الله بوده باشه، پس هیات یکی از اصلی ترین بازوهای انقلاب اسلامی می‌تونه باشه. با این تقریر هیات اگر هیات باشه در همون لحظه انقلابی هم هست، و اگر هیاتی انقلابی به این معنا نباشه اساسا دیگه هیات نیست. معلوم نیست چیه!! با این تقریر اصلا راه نداره که هیات سیاسی نباشه. هیات خودش نوعی درگیری سیاسیه. «هیات امام حسین سکولار ما نداریم» که آقا میگن به نظرم همین مطلب رو بیان می‌کنه. با این اوصاف شاید بهتر باشه یه بار دیگه مرور کنیم : «این محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است» @segerme
✍ یادداشتی انتقادی در مورد برنامه #عصرجدید 👇👇👇
🔰 عصر قدیم ‌ ♨️تیزر برنامه ی «عصر جدید» را که می دیدم، از این که صدا و سیما برایش مساله ی موضوعیت پیدا کرده خوشحال و به تبع منتظر بودم. ‌‌‌‌‌ ♨️اما اولین قسمت پخش شده عصر جدید، کافی بود برای آن که به خوش خیالی ام پوزخند بزنم. عصر جدید، تکرار بدون واو «تلنت» آمریکایی هاست. از میز داوری و داوری کردن هایش گرفته تا دکور و آن ملیجکی که سمت راست استیج یک دوربین سر دست را به خود اختصاص داده است همه و همه شعبه ایرانی همان است. کپی برداری های همراه با خونسردی و جمهوری اسلامیزه شده ی این چنینی، که البته خودش هم دیگر پدیده ای جدید نیست. ‌‌‌ ♨️اما این برداری را بهانه ای کنم برای پرونده مظلوم «استعدادیابی». عصر جدید هم مانند نسخه اورجینال خود و برخلاف ادعایش مبنی بر کشف استعدادها، به دنبال هایی است که خرق عادت کرده باشند. قهرمان های برنامه های این چنینی، انسان های عجیب، متفاوت و فاصله دار از زندگی روزمره مردم هستند. هر چه سوژه شاذتر، برای علیخانی و همکارانش مناسب تر. در این شرایط به نظر می رسد به کار بردن واژه ی استعداد، جفای در حق این مفهوم باشد. عصر جدید، را پیدا میکند و به شبکه خانگی می آورد. فقط قرار است مخاطب، به هر قیمتی که شده پای جعبه جادویی بنشیند. و این همان مسخ فرهنگی دنیای مدرن است که آگاهی کاذب خلق میکند. دردی هم از جریان زندگی اجتماعی دوا نمیکند. ‌‌‌‌ ♨️این برنامه در بهترین حالت می پروراند و این چهره های هایلایت شده هم به مدد این حضور در شبکه های اجتماعی، فالوور به جیب میزنند و پس از این باید شاهد تبلیغات های مکرر اینترنتی در صفحات آنها باشیم. بازی کامپیوتری، کافه، رستوران، یا آرایشگاه تخصصی زنان و... . حداکثر یک شوی تلویزیونی سرگرم کننده ست و استعدادیابی لقمه بزرگتری از دهان عوامل این برنامه ست. اصلا علیخانی هم به همین علت موضوعیت دارد. دقیقاً مثل گلزار. ‌‌‌‌ ♨️استعدادها در کشور ما متعدد و متکثرند، به تبع استعدادیابی پروسه ای تخصصی و موضوعی می طلبد. نه البته گونه های شاذ انسانی. بلکه استعدادهای رایج متناسب با زندگی اجتماعی. همانی که ادبیات عامه آن را به دکتر و مهندس و معلم و ... تقسیم میکند. و باز باید به حال استعدادیابی واقعی مردم که در نظام آموزشی استعدادکُش و در پشت سد کنکور به خاموشی می رود افسوس خورد. ‌‌‌ 囧 @segerme
👤 ما خودمان ابن خلدون مذگان داریم 🔸فرهنگ غرب حقیقتاً‌ مهاجم است، هر چند که این تهاجم نرم و خزنده باشد. در توضیح ، باید بگویم فرهنگ غرب، زمینه های ذهنی و مفاد اندیشه را نه تنها دستکاری بلکه از نو تعریف میکند. نیازی به تصاحب اندیشه ها نیست. همین که طریقه کسب معرفت و چگونگی اندیشیدن را در دست بگیرد کافیست. این گونه تو در زمین بازی او توپ میزنی. چگونه توپ زدنت مهم نیست، مهم این است که درگیر قواعد او هستی. 🔸جامعه شناسی به معنای رایج علمی و مکتبی اش، مولود غرب است. تبعاً این دانش،‌ مسائل اختصاصی خودش را دارد، روش های خودش را امضا زده و طریقه اندیشیدن آن هم منحصر بفرد است. بنابراین،‌ در مقابل هر اندیشه ای در هر مرحله ای با جامعه شناسی غرب امتزاج یابد، متهم به است، هر قدر هم سودای مخالفت،‌ نقادی یا عبور از تمدن غرب داشته باشد. 🔸طرفداران جامعه شناسی اسلامی امروز درگیر همین انفعال هستند. چه آنها که اصل را بر جامعه شناسی غرب گذاشته و با حدیث و آیه تزیین کرده اند. چه آنها که درگیر مسائل اختصاصی جامعه غرب شده اند و برای آنها به دنبال پاسخ های اسلامی میگردند و چه آنها که مشغول به «ما خودمان ابن خلدون مذگان داریم» شده اند. این هم خود نوعی انفعال است. 🔸دسته آخر را بیشتر توضیح بدهم. نوعی مقابله به مثل، و رجزخوانی در نهاد این نوع انفعال مشهود است. این گونه که غرب اگر مارکس و وبر دارد ما هم ابن خلدون و فارابی داریم. اگر دورکیم و پارسونز دارد ما هم خواجه و ابن سینا داریم. این دعوای خاله زنکی و چشم و هم چشمی و تفاخر بر سر اندیشمندان غرب و شرق هم خودش نوعی انفعال و وادادگی در برابر غرب است؛‌ اینجاتقابل اندیشه خیلی موضوعیت ندارد. بازار تقابل اندیشمند داغ است. دغدغه هم این است که بگویند متفکران مسلمان از اروپایی ها به فلان نظریات رسیده اند. و یا این که از لسان متفکران مسلمان به مسائل جامعه شناسی غرب پاسخ بدهند. 🔸باید ابن خلدون را خواند، باید فارابی را بلد بود، اما نه در اولویت بالا؛ اینها جامعه شناسی اسلام را به دست ما نمیدهد. به جز این که نمیتوان ادعا کرد اندیشه های اجتماعی اندیشمندان مسلمان،‌ الزاما منطبق بر سنت حکمی-فلسفی اسلامی و منبعث از اسلام است، مع الاسف باید اعتراف کرد که با عصبیت و نظریه دوری و چه و چه نمیتوان مسائل امروز بشریت و جهان اسلام را مرتفع نمود. و این غمناک ترین قسمت ماجراست: «دانش اجتماعی مسلمین و نه دانش اجتماعی اسلام» 🔸باید به سراغ اسلام رفت. اسلام را آنگونه که هست باید فهمید. باید آجرهای جامعه شناسی اسلام را کم کم پیدا کرد و روی هم چید. برای این هم نباید غرب گریزی کرد و هم نباید مواریث گذشتگان را کنار گذاشت. اما هیچ کدام مقصود و مقصد نیستند. 囧 @segerme
👊🏻 عدالتخواهی سوپرمنی! 👥 اقامه و احیای عدالت در قاموس اسلام، امری مردمی است و عدالت آنگاه حقیقتاً محقَّق میشود که اسم فاعل آن مردم باشد. لیقوم الناس بالقسط اجرای عدالت را غیرمردمی و غیرفرهنگی نمی پذیرد. سرنوشت یک جامعه به دست خودشان سپرده شده و باید مطالبه عدالت از اجزای فرهنگ یک جامعه باشد. عدالت آمپولی و تحمیلی، مقصود اسلام در سیر تربیتی-سلوکی یک جامعه نیست. اگر هم امکان وقوعی داشته باشد،‌ دوام ندارد و ماندنی نیست. جامعه ای که گوهر عدالت را حقاً درنیافته است نمیتواند از آن نگهداری کند. 👥 فلهذا، از شروط اساسی عدالت خواهی همراه کردن جریان های مردمی ست. عدالت طلبان باید «عَدل حَسَن است» ِمفطور انسان ها را بیدار کنند تا عدل و قسط به ید جامعه برپا شود. 👥 برای این کار باید از فساد شروع کرد نه از مُفسد. در فسادستیزی حتما سراغ مفسدین هم خواهیم آمد، اما مسأله نقطه آغاز است. از درمان بیمار به بیماری می رسیم یا از بیمار میخواهیم بیماری عمومی را مرتفع کنیم؟ مُفسدستیزی آنهم به سیاق صدرالساداتی‌گونه که از لوازم و بایسته هایش، برخورداری از رانت اطلاعاتی ست، مردم را همراه نمیکند. مردم دستشان به اسرار مگو و محرمانه های این آقازاده و آن مسئول و امام جمعه نمیرسد. مفسدستیزی آنهم با نفوذها و امتیازات اختصاصی و غیرعمومی تازه اگر بتواند تمام جوانب یک فساد را در نظر بگیرد،‌ حداکثر می تواند دل برخی را خُنَک کند. اما مردم را پا به رکاب نمیکند... مردم کناری ایستاده اند و برای قهرمان ماجرا سوت و کف میزنند. عدالت خواهی سوپرمنی! 👥 انقلاب روح الله این گونه نبود. امام به تنهایی با شاه مبارزه نکرد. مردم خواستند. رهبری هم جلوی مذاکرات را نگرفت. باید مردم آمریکا را نخواهند. 👥 اشکال دیگر این عدالتخواهی،‌ اِشکال معرفت شناسانه است. عدالت در ادبیات اسلامی معنایی موسّع دارد، دقیقاً مثل استکبارستیزی، که رهبری فرمودند «بزرگترین مرگ بر آمریکا، خدمت به مردم است». دقیقاً مثل امر به معروف و نهی از منکر که رهبری فرمودند. «معروفی بالاتر از ایجاد نظام اسلامی و حفظ نظام اسلامی نداریم؛ هر کسی که در این راه تلاش کند، آمر به معروف است». 👥 پس حتماً باید عدالت را به معنای عامش به خوبی تعریف کرد. کاهلی یا عجله در ساحت علمی عدالت، منجر به خطای راهبردی در ساحت عمل میشود. خطای این سبک از عدالتخواهی این است که تعریف نازک و غیرعمیقی از عدالت را بنا میکند. اینگونه مجرد و بسیط دیدن عدالت، ما را به تنگ نظری و فروگذاری از جنبه های اصیل عدالت می رساند و سر آخر،‌ عدالت آنگونه که باید در روح یک جامعه بارور شود، نخواهد شد. 囧 @segerme
〽️عدالتخواهی در خلا 〽️برخی از اطبای سنتی به طب کل نگر یا بهتر بگویم کلان نگر معتقدند. می گویند برای بهبود عملکرد یک عضو یا دستگاه، تنها نباید برای همان نسخه پیچید و دارو تجویز کرد. بلکه اعضای بدن و عملکردشان متناظر و ملازم یکدیگر است. برای درمان یکی باید هم جزئی نگریست و هم کلان نگاه کرد. و در مجموع نسخه ای که از نگاه کلان حاصل میشود، نسخه ایست ناظر به وضعیت کلان بدن، برای تمام بدن. این یعنی دیدن اجزا. اینگونه وقتی میخواهند ابرو را درست کنند چشم را کور نمی کنند. 〽️فهم نظام اندیشه ای از اسلام و جامعه اسلامی و درک انسجام اجزای آن ضرورت امروز ماست. اسلام را باید به تمامش دید. و مواجهه های کوته بینانه، کم عمق و در خلا، ما را به خطا در مرتبه دچار میکند. مضافا که خطا در سازمان اجتماعی یک جامعه براحتی قابل جبران نیست. 〽️عدالت بخشی از اسلام و جزئی از جامعه است که حکما نمی شود قطع نظر از سایر عناصر، دستکاری شود. نمی توان عدالت را در لوله های آزمایش از صافی عبور داد و بعد تنظیمش کرد. عدالت زمانی محقق میشود که حقیقت اسلام به طور کلی دایر گردد. نمی شود از اسلام فقط عدالتش را پی گرفت و باقی را رها کرد. ذکر ده ها آیه و روایت و ده ها نقل قول از امام و رهبری، برای توجیه این نگاه خشک و جزئی خودش نوعی اخباری گری ست. 〽️ نمی شود بگویی من کارم عدالتخواهی ست و همزمان عرصه های سیاست، اقتصاد، راهبردهای کلان بین المللی، فرهنگ، مردم و شرایط زمانه، موقعیت و شرایط قبلی و فعلی و خیلی موارد دیگر را کنار بگذاری. 〽️عدالتخواهی در خلا، شاید به نتایجی عاجل هم دست پیدا کند اما این چهره ی کاریکاتوری از این جامعه ی نامتوازن، دیر یا زود پوشالی بودنش لو رفته و باز به حالت پیشین برمیگردد. عدالت زمانی اقامه می شود که مردم اقامه کننده اش باشند. پس باید سراغ مردم رفت، باید سراغ فرهنگ رفت، این مردم دشمن دارند، باید تحرکات دشمن را دید، مشکلات مراتب دارند، پس باید اولویت سنجی کرد و الخ... 囧 @segerme
برای مرد عبور از کناره ممنوع است... 囧 @segerme