مطلبی از خانم سحر دانشور
بسمالله
در اتفاقات اخیر ایران، متفکران شاخصی مثل جودیت باتلر، ژاک رانسیر، سارا احمد، شیلا بنحبیب، آنجلا دیویس و تعدادی دیگر از چهرههای دانشگاهی بیانیهای با عنوان «صدای انقلاب فمینیستی در ایران را بشنوید» منتشر کردند.
معتقدم فاصله این متفکرین از واقعیتهای ایران و شکلگیری فهمشان به میانجی رسانه بخشی از عللی است که در پس این مواضع دیده میشود. از سوی دیگر نمیتوان به علت بزرگ بودن نامها چشم بر مواضع خطای آنها بست.
بر هر فرد دغدغهمندی است که زمینه ارتباط و گفتگو را فراهم آورده و تا حد ممکن زوایای وضعیت را به کلمه تبدیل کند.
از این روی با نوشتن نامهای خطاب به این متفکرین در حد خود تلاش کردم در رابطه با بیانیه آنها موضعم را روشن کنم و زمینه اندیشیدن به واقعیتهای نادیده ایران را برایشان فراهم کنم.
متن نامه که به زبان انگلیسی نیز ترجمه شده است را برای این متفکرین ارسال کردم و آن را همراه با متن فارسی منتشر میکنم.
http://ble.ir/emroznevesht
ترجمه فارسی بیانیه
صداهای یک انقلاب فمینیستی را در ایران بشنوید
روز ۱۶ سپتامبر ۲۰۲۲ مهسا (ژینا) امینی، یک زن ایرانی کُردِ ۲۲ساله را پلیس امنیت اخلاقی جمهوری اسلامی ایران وحشیانه کُشت. بعد دستگیری بهخاطر حجاب بهاصطلاح «نامناسب» چندین بار به سرش کوبیده بودند.
این فقط یکی از انبوهِ جنایتهایی حکومتی بوده که حاکمیت مبتنی بر آپارتاید جنسیتی ایران عامدانه و بهشکلی نظاممند مرتکب شده. از زمان وقوع این قتل حکومتی تا همین الان، مردم بسیاری شهرهای ایران درگیر اعتراضات بودهاند.
این خیزش، خیزشی به وسعت کل کشور، علیه نهفقط قتل وحشیانهی مهسا بلکه در مخالفت با اساس حکومت اسلامی بوده. خواستهی معترضان رسا و روشن است: پایان دادن به حاکمیت حکومتی مذهبی که جلوهای از خشونت چندجانبهاش علیه بهحاشیهراندهشدگان جامعه بهروشنی در مرگ مهسا هویداست.
در برابر این وحشتافکنی و سرکوب، ما شاهد انقلابی فمینیستی در ایران هستیم که جرقهاش را خشم از قتل مهسا (ژینا) امینی زد. معترضان با الهام از آنچه کُردها گفتند، شعار میدهند «زن، زندگی، آزادی».
خیزشهای مردمی، بدنهای بیحجاب رقصان، و معترضانی که نمادهای حجاب را آتش میزنند بهمدد ارتشهایی از ترولها که حکومت پشتیبانشان است، قطعهای مکرر اینترنت، گازهای اشکآور، دستگیریهای گسترده، و کشتار وحشیانه با خشونت تمام سرکوب میشوند.
اما دورتادور دنیا گروهی وسیعتر از دانشگاهیان و فعالان سیاسی و اجتماعی عمدتاً در برابر آنچه در ایران دارد میگذرد، هنوز ساکتاند. بحران ایران بین دو دیدگاه تقلیلدهنده اما مسلط و مستقر در رسانهها و همچنین جوامع دانشگاهی گیر افتاده.
از یک طرف تاریخ دیرپای سرکوب استعماری همپای ظهور تازهی گفتمانهای بیگانههراسانه، نژادپرستانه، و ضد حقوق زنان و اقلیتهای جنسی در غرب، مسایلی چندوجهی چون حجاب را به «مسئلههایی فرهنگی» تقلیل دادهاند.
مشخصاً همین قضیه مانع شده تا چهرههایی مترقی در کشورهای جهاناولی قاطع و رسا با مبارزات مردم خاورمیانه و دیگر کشورهای مسلمان همراه شوند، بیترس از اینکه موضعگیریشان خوراک تبلیغاتی ایدئولوژیهای ضد حقوق زنان و اقلیتهای جنسی در غرب بشود.
از طرف دیگر یک رویکرد بهاصطلاح مترقی اما نوشرقنگرانه هم هست که آینده و عاملیت ساکنان کشورهای غیرغربی، بهخصوص مردمان خاورمیانه و شمال افریقا را ندیده گرفته. این دیدگاهها موجب شده مقاومتهای فمینیستی و دگرباشانهی ایرانیان نه مطالعه و نه از منظر سیاسی جدی گرفته شود.
سرکوب لایهلایه و مبارزاتشان ناشناخته مانده و به چشم نمیآیند مگر آنکه مبارزاتشان را گره بزنند به مسائل موردتوجه غربیها یا خودشان را با آنچه نوشرقنگران انتظار دارند، تطبیق دهند.
علیه و ورای این گرایشهای تقلیلدهنده، ما، گروهی از فعالان دانشگاهی فمینیست، از جمعیتهای فمینیستی بینالمللی میخواهیم برای ایجاد همبستگیای فراملیتی با زنان و بهحاشیهراندهشدگان در ایران به ما بپیوندند.
جایگاه مبارزات خواهران ما در ایران در متن تحول تاریخی مناسبات قدرت در جوامع بهاصطلاح اسلامی و بحران معاصر مرتبط با مناسبات بازتولید اجتماعی در نظام سرمایهداری جهانی است.
تأکید ما بر برنامهای دگرباشفمینیستمحور، ضدسرمایهداری، و ضدفاشیستی است که مبارزات همپیمانانمان در ایران را به مسائلی مختص جوامع جهاناولی تقلیل نمیدهد. بهعکس، ما باید این مبارزات را قطعهای از یک زنجیره ببینیم و با تصدیق اینکه مبارزات ما مبارزاتی مشترک است نبرد را ادامه دهیم. لازمهی ایجاد و حفظ چنین زنجیرهای پذیرفتن ماهیت مشترک مبارزاتی است که زنان و دیگر بهحاشیهراندهشدگان دارند در کشورهایی چون ایران و زیر سیطرهی حکومت اسلامی کنونیاش تجربه میکنند.
حالا حیاتیتر از همیشه است که همبستگی فراملیتی مؤثری نشان بدهیم با زنان و دیگر بهحاشیهراندهشدگان در ایران.
جودیتباتلر، ژاک رانسییر، سارا احمد، شیلا بنحبیب، اَلنکا زوپانچیچ، و صدها دانشگاهی دیگر
مترجم: بهرنگ رجبی
http://ble.ir/emroznevesht
1527979777_-813856372.pdf
649.7K
متن فارسی پاسخ خانم دانشور به نامه جودیت باتلر، ژاک رانسیر، سارا احمد و ...
جامعه متعادل | مهدی تکلّو
🔰تشکیک در تلقی بیجنسیتی از ماهیت مدرنیته نقدی بر مصاحبهی آقای مهدیزاده (کلیک کنید) 🔰آقای مهدیز
پاسخ حاج آقای مهدیزادهی بزرگوار استاد بنده:
دوست فاضل و دانشمندم اقای تکلو نقدی به بخشی از مصاحبه اخیر بنده با روزنامه فرهیختگان مرقوم فرموده بودند، آنجایی که گفته بودم که «بهنظر من غرب در سالهای اخیر اساسا بهدنبال بیجنسیت کردن جهان بشری است»
اما نظر ایشان این بود که مدرنیته به دنبال رسیدن به جامعه تک جنسیتی مردانه است و عملا فقط این زن است که از جنسیتش خالی می شود.
بله این حرف درست است و تاکنون همین بوده است که ایشان می فرمایند. اما برداشت بنده این است که این رویه در حال تغییر است. در سالهای اخیر می بینیم سعی می شود که جنسیت فرد به یک حق انتخاب شخصی او تبدیل شود به نوعی که ما هر کسی را که می بینیم اول از او بپرسیم که تو خودت دوست داری خودت را مرد معرفی کنی یا زن یا بی جنسیت یا دارای گرایش دوگانه؟! فارغ از اینکه از لحاظ بیولوژیک میتوان این حد از اختیار را برای انسان تولید کرد یا نه! اما خاصیت این کار برای غرب مدرن چیست؟
گمان بنده این است که بعد از مفهوم «طبقه اقتصادی» در علوم اجتماعی، هیچ مفهومی مثل جنسیت بر علم اجتماعی اثر نگذاشته و به هسته مرکزی این علوم سرایت نکرده است. اما همانطور که طبقه در ابتدا توسط اقتصاددانان سیاسی پذیرفته می شد و بر اساس آن رساله هایی مثل رساله جمعیت مالتوس نوشته می شد، بعد از مدتی به عنوان یک انتقاد بزرگ از مدرنیته بدل شد. طرح غرب درباره جنسیت نیز در آغاز به عنوان نقطه مزیت مدرنیته شناخته می شد، اما به مرور به یک دستگاه برای انتقاد از مدرنیته بدل شده و بسیاری از نابرابری ها و ناراستی های مدرن، در قامت نقد بر نظریه جنسیت آن رو نمایی شده است.
امروز صحبت از نقد تنزاعاتی است که مدرنیته بین زن و مرد برقرار کرده، یا انتقاد از اختلاط بی دلیلی که در جامعه زنان و مردان ایجاد شده و نهادهای مردانه و زنانه را نابود کرده است. یا صحبت از این است که زنانگی و مردانگی برای مدرنیته اصالتی ندارند و از هر دو برای رشد سود سرمایه و اخلاق سرمایه داری استفاده می شود و در عین حال نظام سرمایه داری ذاتا تمایلی به حذف نابرابری بین زن و مرد ندارد و این اختلاف پتانسیل را به عنوان منبع نیروی جنبشی می نگرد، لذا همه عرصه های اجتماعی را به عرصه های شیشه ای و مختلط بدل می کند و محدودیت شدید برای عرصه های زنانه و مردانه جامعه به نفع عرصه های سرتاسر مختلط ایجاد می کند. فمنیست ها چند صد نقد ریز و درشت دیگر که ما قبول داشته باشیم یا نداشته باشیم را بر اساس همین نظریه جنسیت بر مدرنیته وارد می دانند و این یعنی مدرنیته باید یک فکری به حال این مورد هم بکند تا دیگر نتوان بر اساس آن نقد تولید کرد!
به تعبیر دیگر، نظریه جنسیت غرب از مزیت غرب، در حال تبدیل شدن به پاشنه آشیل جدید غرب است و اینجاست که غرب می خواهد همان کاری را که قبلا (مثلا) با مفهوم فقر و طبقه و اختلاف طبقات اقتصادی نمود و با آوردن مفهوم «util» و مطلوبیت به مرکز علم اقتصاد سیاسی، صحبت از اثرات منفی طبقات را غیر علمی معرفی کند و آنها را تصورات ذهنی، عده ای بیمار تقلیل داد، این بار هم مفهوم جنسیت را به یک مفهوم ذهنی و غیر اصیل و خیالی معرفی کند تا گفتگو از تاثیرات بد تمدن مدرن و نظام های اجتماعی برآمده از آن، بر حقوق و ارزشهای جنسی را غیر علمی و غیر اصیل معرفی شود.
اما اینکه اخلاق خشن و تک جنسیتی سرمایه داری هم مردانه است را هم قبول ندارم. خشونت اخلاق سرمایه داری با زنان استعاره ای از یک مرد نیست، بلکه استعاره ای از یک موجود دارای سبعیت ویژه است که گاها در زنان هم وجود داشته است. این صفات رذیله فراجنسیتی هستند، پس غرب انسانی را می خواهد که فراتر از جنستیش، یک اخلاق خاص را داشته باشد و به هیچ دلیلی، از جمله عدالت خواهی، تمایلات جنسیتی، یا غیر آن، تمایل به خروج از این صفات را نداشته باشد.
این صفات هم مردانه نیست، یک گرگ است، فارغ از اینکه جنسیت آن چیست، اما اگر بگویید، گرگ بصورت طبیعی مرد است، دیگر اینجا بحث ادبی و هنری می شود نه علمی!
@social_theory
اینجا تلاش کردم فارغ از مناقشات سیاسی به شعار زن، زندگی، آزادی نزدیک شوم. این مجاورت احتمالی نویدبخش امیدهایی و هشداردهندهی خطراتی است. بیشک تحولات آینده در ایران نسبت مستقیمی با مسائل زنان دارد. از این منظر ضرورت دارد واقعیت زن ایرانی را بهتر درک کنیم و پیش از تحولات بعدی بتوانیم موقعیت درستی اتخاذ کنیم.
در اینجا بخوانید:
https://gesostu.ir/?p=2506
@Mahdi_Takallou
هدایت شده از مصلحون نوجوان
🔶🔹نشست بصیرتی پیرامون اغتشاشات اخیر با موضوع:
نقش دختر انقلابی در آینده ایران و اسلام
💠 ویژه نوجوانان دهم و یازدهم دختر
💠 زمان: پنجشنبه ۵ آبان ، از ساعت ۱۴
💠 مکان: قم، باجک ۳ ،میدان ادب ،نبش میدان امام صادق ع ، کانون فرهنگی شهید فهمیده
🔰 پخش زنده از طریق اتاق اسکای روم مصلحون نوجوان
https://eitaa.com/joinchat/3294691556Cf9d35433f3
🔷 @moslehoun_plus
هدایت شده از عقلنوشتههای انقلابی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢آزمون سخت حکمرانان دینی!💢
🔹پدیده «بهادری جهرمی»، شاید امیدوار کنندهترین اتفاق این چند وقت، در سپهر سیاسی کشور است.
🔹سیاست دینی، حضور در مردم میخواهد و مردمداری .
🔹همین رویه است که سیاست مدار دینی را از لاک عافیت بیرون میکشد و به دل حادثهها میبرد.
🔹همین رویه است که دیوارهای بیاعتمادی را فرو میریزد و فرق سیاست مدرن و سیاست دینی را هویدا میسازد.
🔹همین رویه است که فارقی است میان تشنگان خدمت و شیفتگان خدمت که متأسفانه سالهاست با سهلانگاری در قواعد کارگزاری حکومت دینی، امکان تشخیص و تمیز آنها را به محاق بردهایم.
🔹همین رویه است که مفهوم مردم سالاری دینی را عینیت میبخشد و باطل سحری خواهد بود بر تور مجازی ـ شیطانی تمدن غربی.
🔹خداوند به ایشان خیر دهد و در این آزمون سخت حکمرانان، بیش از ایشان را موفق و پیروز بدارد.....🤲🌺
جامعه متعادل | مهدی تکلّو
فحش، فاحشه و واقعیت زن ایرانی
#مهدی_تکلو
زن فاحشه چنانچه این توصیف را در مورد خود پذیرفته باشد، احتمالاً رویهی مستمرش به دام افکندن مردان است. در سطح فردی این مرد است که توسط زن آزادیاش را از دست میدهد و عرفاً به «تور» میافتد. از این منظر ظاهراً نوک نیزهی فحشا رو به سوی مرد است و باید زن را ظالم فراست بدانیم. اما اگر نیک بنگریم در همین سطح فردی هم این زن است که از طریق شیءشدگی «خود» را به فروش میرساند تا به مقاصدی دست یابد. یعنی در سطح فردی هم، فحشا حتی اگر با عاملیت زن آغاز شده باشد، باز با سلب هویت و تحقیر او پایان مییابد. در سطح ساختاری اما حتی همین آغاز و عاملیت زنانه هم وجود ندارد. فاحشهگری در سطح ساختاری نوعی صنعت است و عقل سوداگر حاکم بر آن هر زنی را به نحو بالقوه «فاحشه» میپندارد. یعنی زن اصلاً فرصت عاملیتورزی ندارد! اساساً در فحشای ساختاری به نحو مضحک و متناقضی، ستارهتر شدن به معنای کالاییتر شدن و ناانسانتر شدن زن است. درحالیکه در فحشای فردی رابطه از نوع زن-مرد است، در سطح ساختاری زن میان فروشندهی مذکر و خریدار مذکر دستبهدست میشود؛ یعنی رابطهی مرد-زن-مرد! مرد فروشنده سود میکند و مرد خریدار نه فریب زن را میخورد و نه به دام او میافتد. پس فحشا خصوصاً در وجه امروزینش تماماً علیه زن و نافی عاملیت او است. این وضعیت حاکی از نوعی نابرابری میان زن و مرد در قدرت و استقلال اجتماعی است. «افراد» مونث در دل «ساختارهای» مذکر «هضم» میشوند و اصلاً همین نابرابری در وسعت امر اجتماعی زنانه و مردانه است که یکی را به ظرف و دیگری را به مظروف تبدیل میکند. لذا من خصوصاً در سطح کلان محمل فحشا را محل قدرتنمایی و عاملیتورزی زن نمیبینم. محمل قدرت و نفوذ زن جای دیگری است. چه بسا که زن را فطرتاً هم بیش از مرد به حریم و حیا مایل بدانیم. اما جهان اجتماعی فحشا، تصویری از زن را مبنا کرده و از طریق ساختارهایش این تصویر خاص را بر زنان (و مردان) تحمیل میکند.
جهان اجتماعی یک وجه ساختاری دارد و یک وجه گفتمانی. فحشا در وجه ساختاری همین مجموعه قواعد و نظامهایی که بدن زن به متاع تبدیل میکند. و وجه گفتمانی (زبانی) این فحشای مردانه، ادبیات جنسی و شوخیهای جنسی است که سالها در مجلات، رسانهها و ... پمپاژ شده است. وجه سلطهگرانه و وحشیانهی این گفتمان، شعارهای علنی قضیبمحور است. بنابراین هر چه این گفتمان متورمتر شود فحشای ساختاری هم مسلطتر و محتملتر میگردد چرا که این ادبیات جنسی حامل تصویری خاص از روابط زن و مرد است؛ نوع خاصی از مرد و نوع خاصی از زن. اما همراهی کردن زنان با شعار جنسی رکیک و قضیبمحور از چیز دیگری حکایت دارد. در این لحظه است که زن دارد مغلوب میشود و در ظرف گفتمانی فحشا به عنصری مصرفکننده تنزل مییابد، در حالیکه ابتدا به ساکن تمام این جهان اجتماعی علیه او تکوین یافته است.
حوادث اخیر در دانشگاهها را استعاری ببینید. این شعارها بهخوبی نشان میدهند که «زن، زندگی، آزادی» چگونه توسط قدرتهای سیاسی مذکر مصادره میشود و این مصادره هم میتواند تا کجا پیشروی کند: تا جایی که زن را وارد میدانی کاملاً ضد زن کرده و عاملیتش را خرج توسعه و تورم دنیایی میگرداند که امکان زن بودن و زندگی کردن و آزادی داشتن را روز به روز تنگتر خواهد کرد. من فکر میکنم واقعیت زن ایرانی را باید از نیروهای مصادرهگر او جدا کرد. «انقلاب فاحشهها» توصیف خشن، نادرست و غیرمنصفانهای از دانشجویان دختر است. فحشا منطقاً پروژهی زن نیست و زن ایرانی بهطور خاص، مطابق با شواهد گوناگون فرسنگها با این ماجرا ناسازگار است. نه انگیزهی زن از بدحجابی بهطور خاص انگیزهای جنسی است و نه انتخاب حجاب توسط او منحصراً انگیزهای جنسی دارد. ما داریم روند مغلوبیت زنان را میبینیم و قاعدتاً با لحاظ این دقت، نحوه تعامل با زن (ایرانی) و قدرت ساختاری و سیاسیِ مترصد مصادرهی او باید متفاوت باشد!
@Mahdi_Takallou
هدایت شده از ریحانه
🔰 نامعادله اهانتآمیز علیه زنان
رهبرانقلاب: در مورد جایگاه زن یک نامعادلهای را بتدریج به وجود آوردهاند؛ طرفِ ذینفع مرد است، طرفِ مورد انتفاع عبارت است از زن. این به طور آرام، با تدریج، با شیوههای گوناگون، با تبلیغات مختلف، در جوامع غربی در درجهی اول، و بعد در جوامع دیگر جا افتاده. این نشاندهندهی این است که یک فرهنگی، یک سیاستی، یک راهبردی وجود دارد و پایهاش این است که این جایگاه، این شأن، این موقعیت غلط و اهانتآمیز را برای زن تثبیت کنند؛ و متأسفانه کردند.
🗓 ۱۳۹۰/۰۳/۰۱
🌱 @Khamenei_Reyhaneh