⛔️چرا مردم عصبی شدند؟
افزایش قیمت بنزین زمان احمدی نژاد هم اجرا شد. چند تا پمپ بنزین هم تخریب شد. سروصدا ها نیز بیشتر بود. اما مردم در نهایت به اندازه امروز عصبانی نبودند. اگر عصبانیت امروز هم بروز اجتماعی ندارد رشد و صبوری مردم است نه تدبیر دولت.
اما چرا؟ً
مهمترین نکته اش اینست که جامعه به عزم و هزم دولت اعتماد داشت. ولو اینکه به تصمیم دولت باور نداشت و گران شدن بنزین را خطا بداند. از طرفی اعتماد نسبی به نظارت مجلس داشت. چند تا نماینده باوجدان و غیرتی و کارشناس شبانه روز ناظر بر دولت بودند. مرکز پژوهش ها گزارش های دقیق کارشناسی و نظارتی داشت. شهرداری تهران بستر اجرای سیاست های قیمتی را فراهم کرده بود. اگر مترو و سیستم حمل ونقل عمومی آن دوره نبود روش های قیمتی پاسخگو نبود.
اما مشکل امروز دولت، تنها شوک درمانی نیست. اینکه مردم عصبی اند تنها یک دلیل دارد. آنهم اینکه اعتماد ندارند. همین تصمیم را هم می شود با روش های و سیاست های تکمیلی تدبیر و مهار کرد. اما مردم، این دولت را مرد شرایط سخت نمی دانند. بی راه هم نمی گویند. حق دارند. خاطره دلار 18 هزار تومانی و سیاست حیف و میل کردن طلا و ارز فراموش نشده است.
از طرفی به نهادهای تکمیلی نیز اعتماد ندارند. نه مجلسی است در راس امور و نه حتا تیم کارشناسی که بیاید و از این تصمیم دفاع کند. حتا لیبرال های وطنی نیز این روزها غائبند. یکی شان حاضر نیست پای این تصمیم که سالها سنگش را به سینه زدند امضا کنند.
با این همه، دولت حتا آداب همراه کردن مردم را هم یاد ندارد. چنین تصمیم سختی را شبانه اعلام نمی کنند. با اطلاعیه خبر نمی دهند. نفرات میانی خبررسانی نمی کنند. چنین تصمیمی نیازمند حضور رئیس جمهور جلوی دوربین و ارائه توضیح صمیمانه و صادقانه وشفاف و رودر رو با مردم است. باید دل و ذهن مردم را همراه کرد نه صرفا جیبشان را.
چندسال مردم گریزی و تکبرساختاری و پنهان کاری در تصمیم گیری باعث شده است امروز که ناگزیر از شوک درمانی است، اعتماد مردم را نداشته باشد.
کاش حداقل به بهانه این تصمیم خشن، روزهای پیش رو را غنیمت بدانند...
@mahdian_mohsen
تکبر بنزینی
یکم. آیت الله صافی گلپایگانی و آیت الله مکارم شیرازی و آیت الله علوی گرگانی از تصمیم دولت انتقاد کردند. بیانیه یکی از مراجع حاوی چندپرسش و ابهام جدی در اجرای این تصمیم است. این پرسش ها نشان می دهد مراجع بزرگوار نسبت به اجرای این تصمیم ابهامات و شبهات جدی دارند و دولت حتی برای اجرای این تصمیم نظر مراجع را هم جلب نکرده است.
دوم. ماجرا تنها به مراجع ختم نمی شود. از روز گذشته تعداد قابل ملاحظه ای از نمایندگان مجلس نسبت به اجرای این تصمیم اظهار گلایه کردند. مهمترین انتقاد آنها بی خبری است. آیا نباید این تصمیم با مشورت مجلس و در جریان قرار دادن آنها اجرا می شد؟ آیا انتظار پیچیده ای است؟
سوم. تا امروز هیچ کارشناس خبره ای حاضر نشده است از تصمیم دولت دفاع کند. این در حالی است که شوک درمانی، شعار قدیمی و سنتی لیبرال های وطنی اقتصاد و مدافعان قشری بازار است. پاسخ روشن است. دولت حتا برای اجرای این سیاست حاضر نشده است نظرات جمعی از کارشناسان و نخبگان را پیش از اجرای سیاست بگیرد.
چهارم. اهل سیاست نیز خاموشند. بخشی از این سکوت بدون تردید ناشی از شوک خبری است. چرا دولت نباید حداقل اصلاح طلبان را با خود همراه کند و چنان نباشد که هیچ اصلاح طلب شهیری جسارت حمایت از تصمیم دولت را نداشته باشد؟ آیا غیر از اینست که احساس نکردند در تصمیم دولت سهمی ندارند؟
این چهار ملاحظه را بگذارید کنار اعلام خبر سهمیه بندی؛ نیمه شب و در قالب یک اطلاعیه. چرا نباید رئیس جمهور با مردم و مقابل دوربین سخن بگوید و همدلانه مشارکت آنها را جلب کند؟ آیا این سطح از بی تدبیری در اجرای یک تصمیم پذیرفتنی است؟
ریشه این تکبر بنزینی ناشی از این تصور ساختاری و اعتقادی است که مردم کارمند دولتند و با بخشنامه می شود آنها را همراه کرد.
@Mahdian_mohsen
⭕️ فاصله ما و رهبری در این روزها
بعد از سخنان رهبرانقلاب چه احساسی داشتید؟ احساس تفاوت نداشتید؟ آنچه رهبر انقلاب رقم زد با مسیری که انقلابی ها و اصولگراها و غیره طی دو روز اول بعد سهمیه بندی انجام دادند چه میزان قرابت داشت؟ چرا؟ اختلاف کجاست که در چنین بزنگاه هایی خودش را نشان می دهد؟ مبنایی و یا سیاسی و یا حتا اخلاقی؟
اجازه دهید این متن را تلخ مرور کنیم؛ شایدم هرسه.
بعد از اعلام سهمیه بندی، در ضعف تدبیر عمیق دولت در اطلاع رسانی و نگرانی از آینده طرح، مردم دچار عصبیت شدند و به خیابان ریختند. در این میان بسیاری از من و شما چه کردیم و باید چه می کردیم؟
برخی به آتش اعتراضات خیابانی دمیدند. برخی فرصت یافتند اشتباه مردم در انتخاب روحانی را به رخ بکشند. برخی تلاش کردند حساب رئیسی و یا حتا رهبری را از اجرای سهمیه بندی جدا کنند. اصولگراهای مجلس که قاعدتا باید باتجربه تر و ریش سفیدتر عمل کنند ابتدا مصوبه شورای عالی سران را غیرقانونی دانستند و بعد هم تلاش کردند مانع اجرای طرح شوند و برخی شان بعد از سخنان رهبری نیز کوتاه نیامدند و تا استیضاح رئیس دولت و مجلس هم پیش رفتند. مردم چه برداشتی از این رفتار دارند؟ غیر از اینست که برداشت غالب این شد که نظام برای اجرای این سیاست دچار تردید و دودلی است؟ همین ابهام، آتش بیار اغتشاشات نبود؟
رهبری اما به میدان آمد و تصریح کرد به سران قوا حسن ظن دارم و از تصمیم مشترک حمایت می کنم.
مساله روشن نبود؟
دولت ناکارامد در دو سال پایانی تصمیم می گیرد به توصیه بسیاری از کارشناسان به مردم ستم دیده از بار تلاطم ارزی و تحریم ها کمک نقدی و بسته حمایتی دهد. هیچ راهی هم ندارد جز مالیات گرفتن از دارنده ها به روش افزایش قیمت بنزین. همین را هم در شورای عالی سران قوا که با تصویب رهبری تشیکل شده است مصوب می کند. رهبری هم تائید و حمایت می کند. تا اینجای ماجرا ابهام بود؟ چرا حاضر نشدیم از ساختار مردمی حمایت کنیم؟
مساله اینست که برخی از ما حرمتی برای ساختارهای جمهوریت قائل نیستیم. این ساختارها مشروعیتش به امضای جمهوریت است. این ساختارها برآمده از مردم سالاری است. دفاع از ساختار دفاع از فرد و این و آن نیست. دفاع از مردم است. چطور این مبنای معرفتی را رها کردیم؟ چرا حاضر نشدیم نگرانی مردم از این تصمیم را در ساختار موجود حل و فصل کنیم وبه کف خیابان نبریم؟
اما فقط همین نیست.
شاید هم می دانستیم اما نگران چهارتا فالور و لایک و رای امروز و فردایمان بودیم. نبودیم؟ رهبری کار نکرده ما را تمام کرد.
@mahdian_mohsen
فرض کنید رهبری نیامده بود‼️
خیال کنید صبح یکشنبه رهبری سخنرانی نداشت؛ چه اتفاقی می افتد؟ اگر یک شنبه صبح نبود، امروز چه خبر بود؟ دولت چه سرنوشتی داشت؟ برخی انقلابی ها چه عاقبتی پیدا می کردند؟
دقیقا همین سه محور را ارزیابی کنید. "امنیت" و "دولت" و "برخی اصولگراها و انقلابی ها".
امروز کشور...❗️
اگر سخنرانی رهبرانقلاب نبود، مجلس وارد طرح سه فوریتی می شد. تردید حاکمیت در اجرای تصمیم، در بدنه جامعه تقویت می شد. تقابل نماینده ها با رئیس مجلس و تقابل مجلس با سران قوا تبدیل به نقار و به جامعه کشیده می شد. کف خیابان بلافاصله پیام تذبذب را دریافت می کرد و پرشورتر روند اعتراض را پی می گرفت.
از طرفی ضدانقلاب مسلح و بابرنامه، نقش آفرین در صحنه بود. از ساعت اول آتش می ریخت. در روز نخست، به اندازه 6 روز اعتراضات سال 96 خراب کاری و خسارت داشتیم. ابعاد تداوم این دشمنی های سازمان یافته را حدس بزنید.
و حساب دولت...❗️
بالاترین سطح تصمیم گیری که با حکم حکومتی تشکیل شده بود به غایت تضعیف می شد. مجلس مقابل قانون قرار می گرفت. اگر هم مصوبه متوقف نمی شد به جهت جلب اعتماد به پائین ترین سطح تنزل می کرد و چه بسا طرح متوقف می شد.
آنگاه دولت چه سرنوشتی پیدا می کرد؟ دولت نامحبوب، دو سال پایانی را باید در متزلزل ترین شرایط طی می کرد. حتا سیاست های درست دولت نیز به اجرا نمی رسید. هیچ اعتمادی برای اجرای تصمیمات دولت در جامعه وجود نداشت. سرمایه اجتماعی متلاشی میشد و دولت اعتماد به نفسش را از دست می داد. انشاالله دقت دارید که سقوط اجتماعی دولت متوقف به رئیس جمهور و کابینه و غیره نبود و اقتصاد را به خاک می نشاند و جامعه را با بیشترین آسیب مواجه می کرد.
و اما انقلابی ها...❗️
امنیت و دولت به کنار، ورود شجاعانه و جوانمردانه رهبرانقلاب دست برخی اصولگراها و انقلابیون را هم گرفت. رهبری کم کاری "ساکتین بنزین" را جبران کرد. کسانی که نقش مرجعیت خود را ایفا نکردند. یا سکوت کردند یا بدتر دمیدند. کسانی که نتوانستند بین "ساختارهای مردمی" و "اعتراض های مردمی" جمعبندی معرفتی داشته باشند. کسانی که نتوانستند بین "اصل طرح" و "نحوه اجرا" تفکیک کنند.
برخی انقلابیون به آتش حضور در خیابان ها نفس دادند. برخی بهترین فرصت را برای به توبره کشیدن دولت دیدند و دقیق نشدند که امروزِ دولت، هنگامه مراقبت از مردم و جامعه است. اصولگراهای مجلس بااظهارنظرهای شاذ، شورای عالی سران را غیرقانونی و به تقابل با اراده رهبری در تشکیل سران قوا رفتند. برخی در خیال تجمع مقابل مجلس بودند و و و. این مسیری که آغاز کرده بودند را باید تا انتها می رفتند؛ و چه سرنوشتی پیدا می کردند الله اعلم..
صبح یک شنبه شد.... توجه دادن به ساختارهای مردمی نیاز به تذکر داشت؟ پی گیری اعتراضات از طریق قانون مبهم بود؟
اما بازهم کار به پشت بلندگو کشید.
@mahdian_mohsen
⛔️چرا اجازه اعتراض خیابانی نمی دهید؟/ تفاوت اشرار با اوباش
چرا اجازه اعتراض خیابانی نمی دهید؟! سوال خوبی است.
یک مرور کوتاه کنیم.
روز جمعه در دهها شهر اعتراض خیابانی وجود داشت. در رشت و خرم آباد و شیراز و مشهد و غیره. در مشهد، برخی شعار می دادند "رضاشاه روحت شاد". چرا ناجا برخورد نکرد؟ تنها در یک شهر برخورد داشتیم؛ سیرجان. چرا؟
یک مقدمه ضروری وجود دارد.
تعبیر رهبرانقلاب برای اغتشاشگران بنزینی اشرار بود. "اشرار" با "اراذل و اوباش" فرق دارند. اراذل و اوباش اجیر اشرارند. اعتراضات بنزینی در اصل یک عملیات تروریستی بود. از همان روز اول خاندان منحوس پهلوی تا منافقین تمام قد در صحنه بودند. تمام رسانه های ضدانقلاب برنامه های عادی خود را تعطیل کردند و نه تنها پوشش که آموزش و تهییج اغتشاش را بر عهده داشتند. دعوت شان نیز آتش کشیدن بود نه شعار دادن.
مردم ممکن است در اعتراضات هیجان زده شوند و شعارهای تند دهند. ممکن است حتی خطا کنند و از سر عصبانیت سطل آشغال هم آتش بزنند. اما تنها اوباش اند که اموال مردم را غارت می کنند. تنها اراذل اند که پمپ بنزین و بانک آتش می زنند. و تنها اشرارند که می توانند در این ابعاد اراذل و اوباش اجیر کنند که طبق برآورد اولیه تا 15 هزار میلیارد تومان خسارت به کشور وارد شود.
مدیر اندیشکده آمریکائی ران پال خبر داد که مرکز ماموریت ایران در سیا با مسئولیت مایکل دی آندریا که معروف به آیت الله مایک است این پروژه را در ایران طراحی و اجرایی کرده است.
و حالا چند روزی است که یک سوال مهم از سوی کاربران مطرح می شود که چرا اعتراض نه؟
البته اعتراض حق طبیعی مردم است. کف خیابان شهرهای ما نیز کم اعتراض ندیده است. از اعتراضات کارگری مثل هفت تپه و آذراب تا تجمعات دانشجویان مقابل سازمان خصوصی سازی و تجمع علیه حجاب در دانشگاه و تجمعات روزانه مقابل مجلس تا تجمعات چند ماهه مالباختگان موسسات مالی و ...تا اعتراضات خیابانی روز اول به افزایش قیمت بنزین.
روز اول تنها در سیرجان ورود ناجا را داشتیم. چرا؟ چون عده ای به سمت انفجار انبار نفت رفتند.
بله. هرکس محق است هرساعتی از شبانه روز از خانه خود خارج شود. ولی اگر ساعتی از شب جمعی از اراذل و اوباش قمه بدست سرکوچه باشند، بازهم از خانه بیرون میاید؟ اگر بداند اجیر اشرارند چی؟ باز هم می گوید محقم؟ حالا اگر ناجا اجازه نداد در ساعتی از روز بخاطر تعقیب و گریز همین اوباش، کسی از خانه بیرون نیاید ظلم کرده است؟ دستش را نمی بوسیم؟
برای اعتراض محقیم اما نتیجه بی اعتنایی به ظرف زمانی اش، دهها کشته ای است که بسیاری شان بدست تروریست های وطنی کشته شدند. در خبرها آمده بود در خوزستان یک گروه پرچم داعش بلند کرده است.
حالا وظیفه حکومت دقیقا چیست؟ کدام اولویت دارد؟ حفظ جان و مال مردم یا حفظ حق فریادشان؟
@mahdian_mohsen
⛔️توهین دلسوزانه به ولایت
عزیزی از جریان اصولگرا گفته است که رهبری با افزایش قیمت بنزین مخالف بوده و در نهایت به ناچار امضا کرده است. در یکی از گروه های مجازی نیز خواندم که طلبه ای در درس خارج از رهبری سوال می کند، چرا موافقت کردید و او می فرماید "چاره چه بود" و آنگاه همگی می گریند.
فارغ از صحت این اخبار که اغلب نادرست است ایندست تحلیل ها و خبرها برآمده از یک فهم نادرست است. نگاهی که در ایام برجام نیز به همین شکل رهبری را تحلیل می کرد و معتقد بود رهبرانقلاب تحت فشار دولت به نرمش قهرمانانه تن داده است. نگاهی که معتقد است جام زهر حضرت امام، به خاطر فشار آیت الله فلان و سردار بهمان بوده است.
ایندست تحلیل ها حتما از سر دلسوزی است. اما اگر دقیق شوید از سر خیرخواهی توهین به ولایت است چرا که این نگاه غلط، رهبری را فردی مسلوب الاختیار و مسلوب الاراده تحلیل می کند که در بزنگاه ها بجهت فشار اطرافیان درایت و شجاعت لازم را ندارد.
تلقی نادرستی از تدبیر رهبری و نسبتش با عملکرد دیگران داریم. بله رهبر انقلاب ممکن است تصمیمی از سر اکراه بپذیرد، اما این نه بخاطر فشار اطرافیان است بلکه بجهت جبر زمانه ایست که البته همین مسوولین در ساخت آن نقش داشتند.
به سخن دیگر او ممکن است با اطرافیان همراهی کند، اما این همراهی از سر علم و آگاهی است. او حقیقتا می پذیرد که همین راه درست است و امضا می کند. او زمانه را جز این تصمیم نمی داند. اما نکته مهم اینجاست؛ من و ما و این مسوول و آن مدیر و در نهایت جامعه در تشکیل زمانه و تصمیم نهایی ولی سهم دارند.
اگر توجه به تولید داخل نباشد، اگر قانون حمایت از کسب و کار را رعایت نکنیم، اگر همت و کار جهادی نباشد و...، انگاه کار به جائی می رسد که رهبری ناچار می شود به بنزین 3 هزار تومانی هم تن دهد. این تصمیم در آن مقطع بهترین تصمیم است و تحت فشار کسی هم قرار ندارد.( دقت کنیم اینکه آیا میشد این تصمیم را به روش دیگری اتخاذ کرد بحث دیگری است. اما آزادسازی قهری است) بهترین تصمیم همانست. زمانه ای که ساخته ایم تا این تصمیم حداقلی اتخاذ شود را باید مورد سرزنش قرار دهیم.
اخیرا رهبری گفتند در مواردی ناچارمی شوند با برداشت از صندوق توسعه موافقت کنند. نه اینکه نمی تواند مقابل فشارها بایستد. بلکه در آن مقطع راه دیگری نیست. وقتی بندناف بودجه از نفت جدا نمی شود برداشت ناگهانی از ذخایر اجتناب ناپذیر است.
@mahdian_mohsen
⚠️ولایت پذیری از سر جهل
گفت "من که متوجه نشدم چرا رهبری چنین تصمیمی گرفت؛ اما از سر ولایت پذیرفتم." گفتم احسنت؛ اما هنری نیست. گفت چرا؟ گفتم سالها پیش با مرحوم ابراهیم یزدی مصاحبه میکردم. می گفت "من به ولایت فقیه اعتقادی ندارم اما التزام عملی به ایشان دارم."
گفت: "یعنی بد است بگم نفهمیدم ولی به ولایت اعتماد دارم؟" گفتم "خوب است. ولی خیلی حداقلی است. اگر نفهمی و اعتماد کنی، عبور می کنی و به زندگیت میرسی. ولی اگر بفهمی، کمک می کنی حرف ولی جلو رود."
تعابیری از این دست که "رهبری بیشتر می فهمد و ما نمی فهمیم" ظاهر زیبایی دارد اما ناشی از کم کاری و سلب مسئولیت ماست.
رهبر به فهم من و تو نیاز دارد نه اعتمادت. عقلت را می خواهد نه صرفا اطاعتت. عمل وقتی قیمت دارد که از سر علم باشد نه جهل.
جوانی که چون و چرا کند تا تصمیم رهبری را بفهمد بسیار جلوتر است از کسی که نمی فهمد و اعتماد می کند. چون اولی عقلش را بکار بسته است و اگر در نهایت متوجه شود خودش ناصر امام می شود.
مدتها پیش جناب صفار هرندی خاطره ای تعریف کرد تاریخی. (نقل به مضمون) می گفت با جمعی از اهالی روزنامه کیهان خدمت رهبری رسیدیم. پیش از سخنان ایشان هرکس سخنی گفت تا نوبت من رسید. من خطاب به رهبری گفتم به جوانان انقلابی می گویم شماها باید دست بر قبضه شمشمیر و چشم به چشم رهبری باشید و با اشاره ایشان اقدام کنید.
اما رهبرانقلاب پاسخی می دهند که به نظر بسیار آموختنی است. ایشان به آقای هرندی می گویند "تعبیر لطیفی است. اما کارگشا نیست. اینها که همیشه چشم شان نمی تواند به چشم من باشد. بصیرتی لازم است که هرجا تشخیص دادند اقدام کنند."
جوان انقلابی زمانی به وظیفه اش عمل کرده است که نقشه رهبری را فهم کند و برای تحقق آن اقدام کند. نه اینکه گوش به فرمان باشد تا هر وقت رهبری سخنی گفت آنرا تکرار کند.
جوان مومنی که تلاش می کند اندیشه و نقشه رهبری را بفهمد و عمل کند حتا اگر اشتباه کند دهها برابربهتر از فردی است که می نشیند تا رهبری حرفی بزند و بعد اقدام کند. مثل خیلی از این سیاست مداران به ظاهر اصولگرا.
@mahdian_mohsen
🚫اجازه دهید درس بگیریم...
نوشته است روحانی قصد فرار از کشور داشت. این پروژه را طراحی کرد تا استیضاح شود و کافه را بهم بزند. آن یکی نوشته روحانی می خواست نظام را تحت فشار قرار دهد تا دعوت ترامپ را بپذیرد. آن یکی...
این یک فرهنگ غلط است که آدم ها را جز در دوگانه خادم و خائن نمی بینیم. گوئی اشتباه دولت هیچ دلیلی جز خیانت و مزدوری ندارد.
امنیتی کردن تحلیل های سیاسی، فقط مخاطب را عصبی می کند و هیچ ثمری ندارد. تحلیل امنیتی، در آدم ها متوقف می شود و راه به روش و منش ندارد.
اشتباه دولت را نیازی نیست به خیانت حواله کرد. حماقت هم نیست. خطایی است که باید مقابل این ملت و بلکه تاریخ محاکمه شوند. اشتباه بنزینی دولت در تکبر ساختاری اوست.
تکبرساختاری دولت باعث شد سهمیه بندی بنزین را با خشن ترین مکانیزم، تحت دکترین شوک اجرا کند. دکترینی که ثمره اش فاشیست اقتصادی است. نسخه فریدمن به عنوان پرچمدار شوک درمانی اینست که جامعه را چنان دچار شوک و وحشت کنید تا با خروج از کما و شوک مغزی در حالت تسلیم محض قرار گیرند. پیشنهاد می کنم حتما کتاب نوآمی کلاین را با همین عنوان مرور کنید.
دکترین شوک خروجی یک اندیشه مردم گریز است. مشکل، سهمینه بندی بنزین نیست؛ اشکال در تصمیم سران هم نیست. مشکل در این ولنگاری اجرایی است که ریشه در تکبر ساختی و نهادی دارد و خروجی اش دهها کشته و هزاران میلیارد خسارت است.
با یک برگ اطلاعیه و شبانه خواستند مردم را بخط کنند. نه مجلس خبر داشت و نه مراجع و نه حتی حامیان حزبی شان. شوک درمانی یعنی این.
مشکل اینست که وزیر نفت کارت بنزین را حذف می کند و مقدمه میلیون ها لیتر قاچاق می شود و بعد قیمت ها را بالا می برد تا جلوی همین قاچاق را بگیرد؛ آنهم با راه اندازی مجدد کارت سوخت. توهین به شعور مردم نیست؟
احمدتوکلی در جلسه رای اعتماد، تنها یک دلیل برای مخالفت با زنگنه داشت و آنهم دروغگویی بود. مشکل اینست که وزیر نفت در چشم مردم نگاه می کند و بارها و بارها می گوید قیمت بنزین افزایش نمی یابد و بعد خلاف ان عمل می کند. این سطح از اعتماد سوزی در جامعه محاکمه ندارد؟
آدرس غلط ندهید. اجازه دهید از این ماجرا درس بگیریم. تحلیل امنیتی بی ثمر است. درس تاریخی این روزها کنار گذاشتن این تفکر ضدمردمی است. تفکر را هدف نگیریم، آمد و شد آدم ها ثمری ندارد.
@mahdian_mohsen
▪️اینبار پوسترهایی دست مردم بود که برخلاف همیشه، مخاطبش مردم بود...
@mahdian_mohsen
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی رییس جمهور یک مملکت به نگرانی و عصبانیت مردمش می خندد... انتقال این عصیان گری اجتماعی به کف خیابان دور از انتظار نیست.
پ.ن:فیلم غم انگیزی است. امیدوارم خبری تسلی بخش از دستگیری این شیطانک ها منتشر شود
@mahdian_mohsen
چرا رهبری مقاومت نکرد؟!/ نقد یادداشت آقای علیزاده
آقای علی علیزاده از فعالان رسانه ای، ضمن تمجید از رهبرانقلاب چند پرسش انتقادی مطرح کرده که قابل توجه است. پرسش ها را در دو عنوان خلاصه می کنم: چرا رهبری اجازه حاکمیت اقتصاد سرمایه داری داد؟ دو. چرا با اجرای اصل 44 خصوصی سازی را باب کرد؟
سوال ها یکدست نیست. اما خیلی کوتاه 3 ملاحظه را طرح می کنم؛ 3 ملاحظه با کلید واژه "مردم".
یکم. سرمایه داری یک سیطره تمدنی است. از این سلطه تاریخی نمی شود فرار کرد. بلکه باید آنرا به اختیار گرفت.انقلاب در دل این تمدن به سمت معنویت و عدالت حرکت کرده است. مهم حرکت است؛ مثل شناگری که خلاف جریان آب شنا می کند؛ اما نمی شود در این دریا زیست و خیس نشد.
مطابق مکتب عرفانی و فقهی امام خمینی، انسان مومن در مواجهه با دنیا، قدرت هضم کردن و به سیطره درآوردن دارد. عالم در خدمت انسان موحد قرار میگیرد و تکنیک در این چارچوب به تعبیر شهید آوینی قلب ماهیت می شود. بیشتر مجالش نیست و بماند. اما نشانه های تحقق این منظومه در یکی از جلوه هایش مردم است. مردمی که سفره شان کوچک می شود اما دل شان نمی لرزد و مقابل استکبار قد خم نمی کنند. این صحنه دیدنی نتیجه تربیت انقلاب است.
دوم. نسبت به مفهوم مردمسالاری دقیقتر شویم. مردم سالاری در مکتب امام مابه ازای دموکراسی نیست. مردم سالاری یک روش حکومت داری نیست. مردم سالاری حقیقت انقلاب است. دراین چارچوب جایگاه مردم تنها در رای دادن نیست. مردم سالاری سلوک تربیتی فرد و جامعه است.
با این مقدمه مردم اراده می کنند و تصمیم می گیرند و انتخاب می کنند. برخی از اشکالاتی که در تاریخ انقلاب می بینیم، نتیجه انتخاب مردم است. رهبر در اینجا صبر می کند و رهنمود می دهد تا مردم نظام ارادی شان تغییر کند. حرمت این انتخاب را نگه داشتن، بسیار مهمتر از به زور بهشت بردن است. مردمسالاری در چارچوب انتخاب است که تعالی و رشد و تربیت انسانی می سازد.
سوم. راه حل مبارزه با استکبار از درون حاکمیت مردم می گذرد. مبازره با استکبار تنها مبارزه رهبر نیست. ولایت جمع ولی با مردم است. اگر مردم بلند شوند، مبارزه محقق می شود. اینجاست که مشارکت مردم در عرصه های اقتصادی و سیاسی خودش مبارزه است. نمی شود به مردم گفت در سیاست آزاد باشید اما در اقتصاد مقابل مالکیت آنها بایستیم. این تناقض درونی جریان های چپ است. پس اصل 44 نه تنها یک آسیب نیست بلکه مسیر رسیدن به جبهه مقاومت ضداستکباری است چرا که مبارزه با امپریالسم را از شعار سیاسی به مقاومت اقتصادی تبدیل می کند. طبیعی است که اجرای نادرست خصوصی سازی از اصل 44 جداست.
یادداشت آقای علیزاده را اینجا بخوانید
https://t.me/jedaal/540
@mahdian_mohsen
یکی پرسید میشه ساده تر بگید؟گفتم مشهد مهمترست یا ماشینی که شما را مشهد میبرد؟گفت مشهد. گفتم ولی بدون وسیله راه به مشهد نداری.
ولایت مثل ایمان است که شما را به عمل صالح میرساند که عدالت است.
اینجا بیشتر توضیح دادم
https://www.mosalasonline.com/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D8%A7%D8%AC%D8%AA%D9%85%D8%A7%D8%B9%DB%8C-7/42965-%D8%AA%D9%82%D8%AF%D9%85-%D9%88%D9%84%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D8%A8%D8%B1-%D8%B9%D8%AF%D8%A7%D9%84%D8%AA
آیا رهبرانقلاب را می شود نقد کرد؟
بعد از ماجرای بنزین و تدبیر رهبری در حمایت از این تصمیم، برخی انقلابیون یک سوال برایشان ایجاد شد. آیا تصمیم رهبری را می شود نقد کرد؟ آتش بنزین نشست؛ اما این سوال همچنان باقی است. بهترین پاسخ مرور دیدارهای دانشجویی رهبری است. ایشان در یکی از دیدارها در واکنش به نقد یکی از دانشجوها می فرمایند: " خیال نکنید من از شنیدن اینجور نقدها ناراحت میشوم؛ نه، من از اینکه این حرفها زده نشود، ناراحت میشوم"
پس از اصل انتقاد عبور می کنیم؛ اما انتقاد از رهبری را باید با ۴ شاخص محک بزنیم. طبیعی است که این متن و ملاحظات برای کسانی است که دغدغه انقلابی گری دارند...
یکم. نقد رهبری نمی تواند بی اعتنا به نظام اندیشه ایشان باشد. باید جایگاه مردم و جمهوریت و ساختارهای انقلاب و مفهوم ولایت و عدالت و غیره را در نظام بینشی رهبری توجه کرد و مصادیق را با ارجاع به همین مبانی مورد پرسش قرار داد. با تراز "لیبرالیسم" و "عدالت خواهی دلبخواهی" و "بی اعتنایی به جمهوریت" و ... نمی شود سراغ نقد رهبری رفت . نقد باید منتهی به انقلابیگری در همان شعارهای راستین باشد.
دوم. عقل حکم میکند که در نقد یک کارشناس در حوزهی تخصص خودش، به علم او توجه کنیم. این ملاحظه متفاوت از ادب و احترام است. ادب که جای خود، اما به حکم عقلانیت در نقد، فردی که علم و تجربه و اطلاعاتش در اداره و رهبری انقلاب بیش از هرکسی است، اظهارات و عملکرد او یک متغیر مؤثر در تحلیل است. روشنست که این ملاحظه نفی نقد نیست؛ اما یک ملاحظه منطقی است.
سوم. اگر در نقد رهبری به مصادیق متعدد رسیدیم، احتمالاً به جهت گفتمانی اختلاف داریم نه مصادیق. اینجا باید نگران شد. باید سطح اختلاف را جای دیگر و در سطح دیگری از اعتقادات حل و فصل کرد.
چهارم و از همه مهمتر؛ نقد باید موجب تقویت نظام اسلامی شود. نقدی که نقشه گفتمانی و انقلابی رهبری را در ابعاد کلانتر بهم بریزد، ناحق است ولو اینکه در ظاهر حق بنماید. گرچه شاخص ولایت، عدالت است؛ اما راه رسیدن به عدالت با ولایت است. نقدی که هیمنه ولایت و نقشه راهبردی اورا تضعیف کند ولو اینکه با شعار عدالت باشد، بی عدالتی محض است.
منبع:جام جم انلاین
@mahdian_mohsen
فرمان سرکوب
درخبرها امده بود که معاون محترم رئیس جمهور در نامه ای خطاب به دستگاه های اجرایی نوشتند که نه تنها از بودجه دفاع کنید که طرح اصلاحی و ترمیمی و غیره هم ندهید. این خبر همزمان با درخواست یک نهادمرتبط رسانه ای است که از رسانه ها خواسته است در شرایط فعلی بودجه را نقد نکنند.
عمق ماجرا زمانی درک می شود که متوجه باشیم دولت محترم، بودجه 99 را با درآمدهای به غایت موهوم بسته است و سال آینده کسری بودجه ای گسترده و بسیار متفاوت از گذشته خواهیم داشت. این درحالی است که دولت به وظایف قانونی خود در حوزه اصلاح سیاست های مالیاتی و افزایش درآمد حاصل از این بخش عمل نکرده است و همچنان سوداگران بازار مسکن و طلا و ارز و غیره از مالیات معاف و سلبریتی ها و پزشکان و غیره با مجوز دولت از مالیات فراری اند.
وضعیت اسفبار بودجه یک سوی ماجراست و دستور جلوگیری از نقد مصیبت بزرگتری است. تحریم اگر هیچ ثمری نداشته است، برای تکنوکرات های وطنی فرصتی فراهم کرد تا به بهانه های امنیتی مانع انتقاد شوند. خصلت ذاتی جریان تکنوکرات مردم گریزی است. دهها نمونه از این خصلت آشکار را می توان فهرست کرد که مهمترینش در روزهای اخیر تکبربنزینی است. این فرمان سرکوب ریشه در همین تکبر ساختاری دولت دارد که تصور می کند نه تنها مردم رعیت اند که می شود شبانه تصمیم گرفت و مردم را شوک زده کرد، بلکه می تواند در اتاق های تاریک، سندی در ابعاد بودجه را تصویب و نقد کارشناسان و رسانه ها را سرکوب کند.
اما مجلس نباید سکوت کند. مجلس در ماجرای بنزین شکایت داشت که از راس افتاده است؛ اما اگر از اصل نیافتاده، میدان آزمون اینبار بودجه است. رد کلیات بودجه یک پیام به دولت است که بجای امنیتی کردن جداول اعداد و ارقام، باید به وظیفه اش برای اصلاح ساختاری بودجه و ایجاد تناسب با شرایط تحریم عمل کند.
@mahdian_mohsen
🌷امان از یک خون...
خبر مرحوم #تابنده که رسید، زیر لب دعای مغفرت کردم؛ اما به دل گفتم امان از یک خون...
🔸یکم. اغتشاش زیاده دیده بودم. اما این یکی فرق می کرد. موتورهای ناجا را در یک نقطه جمع کرده و آتش زده بودند. کل خیابان قرق جمعی از اراذل بود. یکی با قمه وسط خیابان راه می رفت. آن سوتر دیگری زنجیر به دست ایستاده بود. دیگری عربده می کشید. کنار ایستادم و تماشا می کردم. فرمانده ناجا به یکی از اراذل نزدیک شد و تاخواست حرف بزند، جاهل ارشد، به تندی گفت "عقب بایست. خط قرمز ما اول امیرالمومنین و بعد هم نورعلی تابنده است." این صحنه از ذلت را برای اولین بار می دیدم. به غایت دلم سوخت.
فردای آنروز فیلمی منتشر شد از گفت وگوی فرمانده ناجا با نماینده دراویش. بی عزتی ناجا آنجا هم دلسوزی داشت.
🔸دوم. با جمعی از رفقا منزل شهید حدادیان رفتیم. پدر شهید از فضائل محمدحسین گفت تا رسید به رذائل این جمعیت داعشی. از مثله کردن محمد حسین که گفت جانمان به لب رسید، اما واپسین جمله اش تیر آخر بود:" به ما گفتند اگر خون پسر تو نبود فرمان تیر صادر نمی شد. خون محمدحسین فتنه را جمع کرد."
🔸سوم. دیروز از کنار بیمارستان مهر عبور کردم. عده ای اطراف بیمارستان تجمع کرده بودند. ناجا هم با اقتدار حضور داشت. تحرکی صورت نگرفت و بدون شعار و فریاد بعد چند ساعت متفرق شدند.
🔹خون محمدحسین 2 اثر جدی داشت.
🔸اول اینکه ناجا به خودش آمد که قهریه است و هیبتش. مماشات یعنی به مسلخ بردن امنیت. اگر تساهل ورزد، انگاه پلیس مورد تعرض راننده لندکروز قرار می گیرد و دختر چهارشنبه ای، گشت ارشاد را به تمسخر می کشد و در رشت زن مست مامور ناجا را مورد هتک قرار می دهد. عملیات تروریستی بنزینی با خودآگاهی مقتدرانه ناجا جمع شد. اولین درس از خون محمدحسین، خاک ریختن بر آتش افروزی جهالت است.
🔸اما اثر دوم و مهمتر.
می گفت خط قرمزمان امیرالمومنین است؛ اما همان ها که حیدر حیدر می گفتند را به خون کشیدند.
می گفت چنان لطیفند که پر پر شدن یک گل را تاب نمی آورند ولی عربده کشان روی مردم قمه کشیدند.
می گفت آزادی های مدنی مهمترین اصل سیاسی ماست اما به روی مخالفان تیغ کشیدند.
می گفت قانونگرایی، اما برخورد با درویش سارق را تاب نیاوردند و اعتراض شان را به خیابان کشیدند.
خون محمدحسین نقاب انداز بود.
حرف آخر.
در روزگاری از انقلاب قرار داریم که نقاب ها یکی پس از دیگری می افتد؛ از نقاب عرفان های جهل زده تا نقاب تکنوکرات های غربزده. این رشد یک جامعه است که نفاق رخت می بندد و ظلم های آشکار می شود؛ هرچند پایش خون ها و هزینه ها داده می شود.
جام جم آنلاین
@mahdian_mohsen
✅به روایت تاج زاده...
غرض این یادداشت آقای تاج زاده نیست. هدفم #سواد_رسانه است. یک اصل مهم رسانه ای در این روزها #چالش_روایت هاست. روایت چیست؟ خوانش شما از موضوع. خوانش و یا روایت شما از مسائل می تواند کاملا متفاوت از واقع و حقیقت باشد. روایت، قدرت قلب واقع دارد. به تعبیری می تواند حقیقت را با نعل وارونه به ضدخودش تبدیل کرد.
نحوه سیاست ورزی تاج زاده را مرور کنید و ببینید چطور حقیقت در عالم سیاست می تواند وارونه شود.
یکم. تصمیم و روش گرانی بنزین باعث شد مردم احساس غریبگی کنند و به جهت فشار علی حده اقتصادی به خیابان ها بریزند. طبیعی بود که عصبی باشند و روشنتر اینکه خناسان خارجی و داخلی کمین کنند. در ابتدا چه انتظاری داشتیم؟ رسانه های انقلابی دولت و اصلاح طلبان را به خط کنند و خون هایی که ریخته شد را از آقایان روحانی و زنگنه طلب کنند. اما آقای تاج زاده چه می کند؟ بدون هیچ اشاره ای به علت خروش معترضین، علت اصلی ریختن خون ها را به عدم تحمل گفت وگو تقلیل می دهد. از این جا به بعد، اوست که مطالبه می کند نه دیگران.
دوم. موجی از مطالبات علیه اصلاح طلبان ناکارآمد شکل گرفته است. مدعی روشن است. کافیست عملکرد شورای شهر و مجلس و دولت یک بار مرور شود.
اما تاج زاه چه خوانشی از این سطح بی لیاقتی دارد؟ او معتقد است دولت منتخب هیچ کاره است و قدرت به دست دولت سایه است. برای اینکه کسی از او سوال نکند که بالاخره دولت سایه کجاست، سطح دعوا را هم یک گام جلوتر می برد ومی گوید اساسا انتخابات را باید تحریم کرد چون نمی شود تغییری ایجاد کرد.
سوم. درماجرای زدن پهپاد آمریکایی و گرفتن کشتی انگلیسی در حالی که همه در جشن و غرور ناشی از این اقدام هستند، خوانش تاج زاده اینست که با این وضعیت کشور، این قبیل توفیقات در بهترین حالت ما را کره شمالی می کند. یعنی یک خوانش به غایت منفی از غرور ملی.
چهارم. وقتی همه در داخل سخنان ترامپ را تاکید بر توان داخلی قلمداد می کنند و از عدم مذاکره می گویند، تاج زاده از دوگانه مرگ و زندگی می گوید که اگر مذاکره نکنیم باید خون دهیم. او این خوانش را فرض می گیرد و یک گام جلوتر می رود که نظر همه مردم همینست و چرا رفراندوم برگزار نمی کنید؟
در چنین مواردی باید توجه داشت که نباید در زمین بازی معارض بازی کرد. هر نوع گفت وگو و نقدی با اتکا به خوانش معارض منجر به مسلط شدن آن روایت می شود.
باید گفت حرف تان درست؛ اما سفره خالی فقرا و خون معترضین گردن شماست. پاسخگو باشید.
@mahdian_mohsen
✅مهمترین شاخص انتخابات برای این روزها
می گفت "با یکی بحث کردم که چرا باید به نامزد ما رای دهی." پاسخ داد: "من اگر هم رای دهم به شماها رای نمی دهم." ادامه داد: "با خنده به دل گفتم همان بهتر که رای ندهی."
چند نفر از من وشما چنین هستیم؟ باخودمان خلوت کنیم. اگر قرار باشد مردم به شما رای ندهند، همان بهتر8 که پای صندوق هم نباشند؟ اگر در دلمان چنین گذشت یعنی دستمان به دست امام و رهبری نیست. انقلاب اسلامی را متوجه نشدیم. جمهوریت، کلیدی ترین شاخص است. اسلام را هم روی زمین، مردم محقق می سازند. قرنها اسلام داشتیم، اما مردم قیام کردند و آنرا محقق ساختند و سر دست گرفتند و به چشم آوردند. نامزدی، انقلابی است که تلاش کند مردم پای صندوق بیاید ولو به او رای ندهند.
این روزها ضدانقلاب داخل و خارجی از تاجزاده تا مسیح علی نژاد با نسخه پمپئو و اندیشکده های صهیونیستی تلاش می کنند مردم را از حضور پای صندوق ناامید سازند. در داخل نیز برخی باکوته فکری تصور می کنند پیروزی در مشارکت پایین است. کسی که پیروزی و کارامدی را در غیبت مردم بداند انقلابی نیست ولو شعارش شب و روز آرمانی باشد.
از 9 دی چه در خاطر دارید؟ فقط فتنه؟ من 9 دی را جمهوریت می فهمم. همه مردم آمدند. سبز و زرد و آبی و غیره آمدند بگویند حق ندارید به سیدالشهدا توهین کنید. 9 دی را در تاریخ نخوانید. آخرینش راه پیمائی بعد از آبان تلخ. مردم عصبانی از دست دولت و نگران از سفره خالی، آمدند تا بگویند هرچه هست خاک و نظام ماست.
مشروعیت همه ما به حضور مردم است. هر انگیزه ای با هر اعتقادی باید از مسیر مردم بگذرد. اگر نمی توانیم حرف مان را به همین مردمِ رنگین کمانی بزنیم و پیروزی را از دل جمهوریت نمی دانیم، یعنی روزگار و زمانه ما نیست.
برخی تصور می کنند مردم سالاری یک روش، میان دهها روش حکومت داری است. مردم سالاری حقیقت انقلاب است. رهبری فرمود وقتی حضور مردم را می بینم دست خدا را می بینم. می فرماید مفهوم ولایت یعنی "ولی" به علاوه "مردم". انشالله عمق ماجرا روشن است.
حرف تمام است.
کسی که امروز دغدغه حضور مردم را نداشته باشد، قدرت هم بگیرید به دهها بهانه از جمله بهانه مصلحت مردم به پنهانکاری می رسد. کسانی که امروز از شفافیت در مجلس گریزانند، با پروژه تکرار می کنم و پا گذاشتن بر جهل مردم به قدرت رسیدند.
اول شاخص برتر انقلابی گری تلاش برای مشارکت حداکثری مردم است. مشارکتی که البته با ایجاد دوقطبی های هیجانی و غیرواقعی شکل نگیرد.
منبع:جام جم آنلاین
@mahdian_mohsen
🔴خون...رستاخیز...انتقام
کدام انتقام بشما تسکین می دهد؟ قرار است چه چیز رقم بخورد که جبران این خون شود؟ یک یا دو یا ده عملیات تهاجمی علیه شرارت و خباثت که انتقام خون حاج قاسم نیست. پس رستاخیز این خون تاکجاست؟
اجازه دهید یک نکته معرفتی را مرور کنیم.
اطرافتان را مرور کنید. دوست و آشنا از دیروز نه تنها معنوی، بلکه حماسی شده اند.
جامعه ما دینی است. اما بین «جامعه دینی و مومنانه» با «جامعه حماسی و آرمانی» تفاوت است. جامعه حماسی و آرمانی، جامعه رشد یافته دینی است. مردم ما برای قیام درونی و بیرونی نیازمند آرمانی شدن هستند. جامعه ای که آرمانش ضعیف شود قدرت قیام ندارد.
اما جامعه آرمانی چطور ساخته می شود؟ تنها با خون.
جهاد با قتال متفاوت است. جهاد اعم از قتال است. جهاد و مجاهدت در همه زمینه هاست. هر نوع تلاشی که منجر به تحقق دین شود، جهادست. تلاش برای رشد علمی برای مقابله با دشمن نیز جهاد است. اما آرمانی شدن جامعه نیازمند خون است. نیازمند شهادت. فراتر از مجاهده، مقاتله می خواهیم. شهادت یعنی مقاتله و اوج جهاد که ایثار و بذل جان است.
چنین فرمود حضرت روح الله که "رمز پیروزی ملت ما شهادت طلبی بود". فرمود: "ملت با خون حیات یافت." فرمود "اگر عشق به شهادت نبود، الان در زندان طاغوت بودیم." تاکید داشت "این عشق به موت است که همه مسائل اسلام را حل می کند."
هر گاه این کشور نیاز به تقویت آرمان داشت، خون یک شهید دستگیر یک ملت شد. از شهدای هسته ای تا شهدای مدافع حرم تا شهدای پرنمادی چون حججی و امروز خون حاج قاسم.
خون معجزه می کند. مقاتله، سرعت مجاهده را چند ده برابر می کند.
اما پرسش نهائی؛
قرارست چه چیزی رقم بخورد که چنین رستاخیزی نیاز بود؟ بازگردیم به پرسش اول؛ کدام انتقام تخلیه این خروش آتشین است؟ این میزان تجمع و انبان قدرت معنوی و حماسی برای کدامین گام نهائی است؟
امروز و فردا و یک و یا دو و یا ده عملیات، جبران این خون نیست. این خون قیمت یک رستاخیز در ملت است تا حماسی و آرمانی بمانند. روح انتقام تا آخرین میخ بر تابوت متجسد شیطانی و شقاوت و شرارت باید ادامه یابد. افق این رستاخیز یک انسجام مستمر برای واپسین گام ظهور است.
استمرار این خون نیز به خون خواهد بود.
صبح صادق زده و ضربت آخر مانده ست...
@mahdian_mohsen
شهید مطهری به نقل از حکمای قدیم، تعبیری دارد بنام استسباع.
میگوید برخی حیوانات وقتی مقابل یک حیوان درنده قرار می گیرند، مستسبع میشوند یعنی اراده و همه چیز خود را از دست می دهند و از ترس بلعیده شدن، بدتر به سمت حیوان وحشی حرکت می کنند.
بزدلان داخلی را شبیه همین حیوان مستسبع ببینید، بلکه بدتر. چون غیر غریزه اش، فکرش نیز تعطیل می شود.
@mahdian_mohsen
❤️راز محبوبیت کرار...
راز این قلب های شرحه شرحه و داغدار چیست؟ انقلابی و غیرانقلابی کوه حزن و آتشفشان نفرت اند. چرا؟
حاج قاسم را کرار می شناسیم؛ به اشداء علی الکفار؛ اما با یک تفاوت. او "اشداء علی الکفار" را از دل "رحماء بینهم" یافته بود. یکبار یکفنر اشداء علی الکفار است. یکبار رشد می کند و هم اشداء الکفار است و هم رحماء بینهم. اما یکبار فرد چنان تعالی می یابد که اشداء علی الکفار را از دل رحماء بینهم می یابد. غضبش از درون رحمت است. مبارزه با دشمن را از دل محبت به مردم می فهمد. از دل وحدت ولائی به تلاش برای عزت و استقلال می رسد.
این راز محبوبیت حاج قاسم است؛ فاصله "مردی" تا "جوانمردی".
بیائید مرور کنیم...
🔸"وعده صادقش" بعد از شهادت شهید حججی را کنار "قول مردانه اش" به دختر شهید مدافع حرم ببینید. وقتی گفت: "زینب جان، قول میدهم بدن پدرت را پیدا کنم" و دو ماه گذشت تا ...
🔸مدافع غیرتی حریم اهل بیت را وقتی ببینید که به کمک سیل زده ها می شتابد و می گوید:"امروز دفاع از سیل زده ها دفاع از حرم اهل بیت است."
🔸مرد تمام عیار جنگ و قتال را کنار این جمله خالصانه ببینید که: "سینه سپاه برای مردم سپر است و برای ما بالا و پایین شهر فرقی نمی کند."
🔸روی دیگر تجسم اقتدار و هیبت را در رفتار معلم گونه اش ببینید:"همین دختران کم حجاب دختران من هستند...این ها همه مردم ما هستند. بچه های ما هستند."
🔸مبتکر جنگ های پارتیزانی وقتی پیرمرد عرب را گرفتار سیل می بیند می گوید: "تنهایمان فدای شما. اگر دست و پای این مردم را هم ببوسیم، کار مهمی نکردهایم."
🔸مقابل مفسدین داخلی دژ سهمگین است اما اعتراض می کند نکند "کولبرها را با قاچاقچی ها یکی بگیرید."
🔸با اشرار داخلی برخورد قاطع می کند اما باجوانمردی خانواده یشان را جمع می کند و در یک منطقه امکانات می دهد و از آنها در نبود مردهایشان مراقبت می کند.
🔸علیه جریان های انحرافی و غربگرای داخلی اعلام موضع می کند اما وقتی یکی از آنها موضعش را ولو ظاهری اصلاح می کند نامه ای در تمجید می نویسد که: "هرکس با انقلاب است اهل حق است و باید دستش را بوسید"
🔸نماد مجاهدت و انقلابی گری است اما به انقلابی ها توصیه می کند:"آنچه اهمیت دارد رابطه حزب اللهی ها با غیرحزب اللهی هاست نه رابطه خودشان با هم. "
🔹حاج قاسم ظهور اسما جمال و جلالی الهی است. راز محبوبیت سردار در هیبت "جامعیت" اوست. او جمع اضداد بود. این سطح از شیدایی، عمق الهی دارد. عشق به او، عشق به "هو" ست.
@mahdian_mohsen
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من از طلب شهادت رهبرم یک جمله می فهمم: " آی مردم؛ قلب و دلتان محکم. وعده #انتقام_سخت محقق شدنی است و این راه متوقف نمی شود. تا قیامت یا می کشیم یا کشته می شویم که احدی الحسنیین وعده الهی است.
و البته با دعای رهبرم یک شهر دعا کرد. شهری که امروز تمام قامت قیام کرد و یکصدا طلب خونخواهی داشت. طلب شهادت، دعای سازمان ولایت است؛ دعای ولی و امت.
@mahdian_mohsen